مزاح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: مزاح، شوخی، گریه، منافقان.
پرسش: در
احادیث زیادی نقل شده که پیامبر به
مزاح تشویق میکردهاند، با توجه به
آیه ۸۲ از
سوره توبه: که کمتر بخندید و بیشتر گریه کنید، اینگونه
تضاد چگونه قابل جمع است؟
پاسخ: قسمت اول پرسش که در مورد مزاح است، با قسمت دوم پرسش که در مورد آیه ۸۲ سوره توبه است، کاملاً جدای از هم میباشند و هیچ تضادی بین آن دو دیده نمیشود. اگر به فرض مزاح هم باعث شود که
انسان مرتکب
گناه شود، و تن به
ذلت و خواری بدهد، باز باید گفت: به خاطر این کارتان، زیاد
گریه کنید و کمتر خنده نمایید. گاهی
قهقهه هم شیطانی میشود و انسان را از
یاد خدا غافل مینماید، و هرچه انسان را از یاد خدا غافل سازد، باید گفت: به خاطر این کار، زیاد گریه کنید، و کمتر خنده نمایید. کسی که دلش برای جرم یا شادیهای شیطانی شور میزند، و آبروی خود را به باد
فنا میگیرد، باید پیش دوستان شرمنده باشد و به اصطلاح «سر بلند» نکند، و کمتر خنده نماید، و در خلوتها
گریه بسیار نماید.
باید توجه داشت که
دین اسلام، دین
تفکر و
تعقل و دین دقتها و ظرافتهاست و در کنار آن در
زندگی فردی و اجتماعی،
اسلام دین
محبت،
مودت، مساوات، مدارا و… است. پیامبر اسلام میفرماید: «اِنّی بعثتُ لاُتمّمَ مکارم الاخلاق».
من مبعوث گشتهام تا کرامتهای اخلاقی را به مردم بیاموزم. در جای دیگر
قرآن شریف رسول اسلام را «خُلُق عظیم» معرفی میکند، میفرماید: «وَ اِنّک لعَلی خلقٍ عظیمٍ».
یعنی راستی که تو را خویی والاست.
از مجموعة دستورات دین اسلام به دست میآید که میخواهد انسان را به سوی
تعادل و تعامل در زندگی
رهبری نماید و در این راستا، میدان را تا بینهایت باز گذارده است. هیچ کس در زندگی فردی و اجتماعی «بُن بست» ندارد… به هر حال اگر دین اسلام،
دین خوف است، دین رجاء هم هست. اگر به تلاش و تولید همهجانبه تشویق میکند، به
معاد هم تشویق مینماید. «اَلمالُ مالُ الله...»
و «الدنیا مزرعة الاخرة»
و… در کنار هم معنای درست پیدا میکنند.
خنده و گریه هم دو بال
رشد و یک حالت روانی و درونی هستند که در کنار هم، زمینههای رشد انسان را فراهم مینمایند. هم گریه باعث رشد انسان است و هم خنده،
تبسم و شوخی. هم گریه باعث تخلیه انسان است و هم خنده و شوخیهای با پیام. روانشناسان هم بحثهای گریهدرمانی مطرح کردهاند و هم بحثهای خندهدرمانی. گریه هم انواعی دارد و خنده هم انواع دارد….
امام علی (علیهالسلام) میفرماید:
«إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْق لِمَنْ صَدَقَهَا، وَدَارُ عَافِيَة لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا، وَدَارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا، وَدَارُ مَوْعِظَة لِمَنْ اتَّعَظَ بِهَا، مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللهِ، وَمُصَلَّى مَلاَئِكَةِ اللهِ، وَمَهْبِطُ وَحْيِ اللهِ، وَمَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللهِ، اكْتَسَبُوا فِيهَاالرَّحْمَةَ، وَرَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّةَ... ».
«
دنیا خانه راستی است، برای کسی که آن را راستگو انگاشت… خانه پند است، برای آنکه از آن پند آموخت.
مسجد محبان خداست و نمازگاه
فرشتگان او، و فرودآمد نگاه
وحی خدا، و تجارتخانه دوستان او … با محنت خود، از محنت برای آنان نمونه ساخت، و با شادمانیاش آنان را به شوق شادمانی انداخت».
قرآن شریف در مورد مزاح و شوخیهای وارسته از
گناه میفرماید:
«لایَسمعون فیها لغواً و لا کذّاباً»؛
نه در آنجا سخن یاوهای میشنوند و نه کلام بیهوده
دروغ.
پس در
بهشت هم سخن از شوخیهای وارسته است. شوخیهایی که حاوی پیام باشد، به همان مقدار که سخنان جدیِ حاوی پیام، ارزشمند است، گاهی پیام شوخی، جدیتر از سخن جدی است؛ و پیام آن ماندگارتر و دلنشینتر است.
«فلیضحکوا قلیلاً و لیَبکُوا کثیراً جزاءً بما کانُوا یکسبونَ»؛
از این پس باید اندکی بخندند و فراوان بگریند، که کیفر کار و کردارشان است.
در این آیه سخن از
گریه و خندههای طبیعی و عاطفی صرف نیست؛ بلکه این جمله تهدیدی است به صورت امر؛ یعنی این
منافقان باید در این دنیای فانی زودگذر کم بخندند؛ زیرا هر چه باشد، فانی است. گذشته از آنکه خنده در دنیا اندک است؛ چون غم و اندوه آن بسیار است، و در
آخرت بسیار بگریند؛ زیرا آن روزی است که اندازهاش پنجاه هزار سال است، و چون روزش طولانی است، در نتیجه گریه آنها نیز بسیار خواهد بود.
ابن عباس گفته است: مردمان
منافق در
دوزخ به اندازه عمر
دنیا گریه میکنند و در این مدت اشکشان خشک نمیشود و
خواب به چشمشان نمیرود.
بنابراین گریة آنان در دنیا برای آیندة تاریکی که در پیش دارند، است. گریه برای مجازاتهای دردناکی که در انتظار آنهاست، گریه به خاطر اینکه همه پلهای بازگشت پشت سر خود را ویران ساختهاند. گریه به خاطر اینکه این همه
استعداد و
سرمایه عمر را از دست داده و رسوایی و تیرهروزی و بدبختی را به جان خریدهاند.
حدیث معروفی که بسیاری از
مفسران از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند که فرمود:
«لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قلیلاً و لبکیتم کثیراً»؛ اگر آنچه را من ـ از کیفرهای هولناک
قیامت ـ میدانم شما میدانستید، کم میخندیدید و بسیار گریه میکردید.
بر این اساس کسی که منافقانه به یکی از ضروریات دین یعنی
جهاد، آن هم به فرماندهی پیامبر اسلام پشت کرده است، چطور شادمان باشد؟! کودکی که از فرمان پدر سرپیچی کرده است و به پدرش ضرر رسانده است، از ترس پدر گریه میکند و غروب از رفتن به خانه دلهره دارد…
منافقان هم اگر بدانند که به خاطر ترک جهاد، چه پاداشهایی را از دست داده و چه فرصتهای طلایی و چه نعمتهایی را
کفران کردهاند، باید کمتر شادی کنند، و بسیار بگریند؛ و گرچه گریههای مادام العمرشان هم در برابر گریههای طولانی قیامت چیزی نیست. پس خنده و خوشیهای چند روزه منافق،
حسرت و گریههای طولانی را در پی دارد.
استاد
علامه طباطبایی میفرماید: منظور از کم خندیدن در
آیه مورد بحث، همان خوشحالی ناپایدار دنیوی است. که از ناحیه ترک
جهاد و فریضة الهی و فطری به ایشان دست داده، و منظور از
گریه زیاد، در
آخرت و در
عذاب دوزخ است، که حرارتش بسیار شدید است و این به خاطر آثار
اعمال ایشان است.
به هر
تقدیر، قسمت اول سؤال که در مورد مزاح است، با قسمت دوم سؤال که در مورد آیه ۸۲
سوره توبه است، کاملاً جدای از هم میباشند و هیچ تضادی بین آن دو دیده نمیشود. اگر به فرض مزاح هم باعث شود که
انسان مرتکب گناه شود، و تن به ذلت و خواری بدهد، باز باید گفت: به خاطر این کارتان، زیاد گریه کنید و کمتر خنده نمایید. گاهی
قهقهه هم شیطانی میشود و انسان را از یاد خدا غافل مینماید، و هرچه انسان را از
یاد خدا غافل سازد، باید گفت: به خاطر این کار، زیاد
گریه کنید، و کمتر خنده نمایید. کسی که دلش برای جرم یا شادیهای شیطانی شور میزند، و آبروی خود را به باد
فنا میگیرد، باید پیش دوستان شرمنده باشد و به اصطلاح «سر بلند» نکند، و کمتر خنده نماید، و در خلوتها گریة بسیار نماید.
بحث مزاح و شوخیهای بامعنا و دارای پیام، بحثی است مستقل؛ و بحث اینکه منافق باید از همین الآن نگران فردای قیامتی باشد که
آتش کبری و برجهای آتشین در انتظارش است، بحث دیگر. چون در
قرآن شریف بسیار فراوان از آتش کبری سخن به میان آمده است: «الذی یصلَی النّار الکُبری».
کسی که از
مار کبری حتی از تصویر مار کبری میترسد، چگونه از «نار کبری» و آتش
قیامت و
دوزخ نترسد و دلهره نداشته باشد؟!
تضاد یعنی ناسازگاری، ناهمتایی و دو مفهومی که اجتماع آنها در یک جا ممکن نباشد، همانند سیاهی و سفیدی و یا مطابقه آوردن دو چیز متقابل همانند سود و زیان و
شب و روز.
حال آنکه این دو قسمت سوال، فضای کاملاً جدای از هم را دنبال میکنند و مسیر و هدف جداگانهای را دنبال و
تعقیب مینمایند، لذا نوبت به جمع و یا توجیه هم نمیرسد. اگر به
آیات قبل و بعد این آیه توجه شود و به فضای سؤال دقت شود، مطلب کاملاً روشن خواهد شد. تضاد آنجایی است که:
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بگوید: مزاح نیکو است و قرآن شریف بگوید: مزاح ناپسند است.
در صورتی که قرآن نگفته: مزاح ناپسند است؛ بلکه حرف قرآن برای عاقبت بد
منافقان است و خنده و
تبسم و مزاح دارای پیام نیکو هستند. تبسم هم زیباست، شوخی هم حامل پیام زیباست، و «گریه و خنده» هر دو دارای پیام هستند و گریههای سحرگاهان و گریههای کارشناسان سحرگاهان زیباتر از همه آنها.
۱. تفسیر راهنما، ج۷، از ص۲۲۰ به بعد.
۲. کتاب لبخند درمانی، اثر لیزها جکینسون، ترجمه زهرا ادهمی.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مزاح»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۱۶.