• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قتل‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: قتل، انسان، جرم، فساد، مرگ، حیات.

پرسش: براساس آیه ۳۲ از سوره مائده چرا هرکس یک نفر را بدون جرمی بکشد، مانند این است که همه مردم را کشته و اگر کسی را زنده کند، مانند آن است که همه را زنده کرده است؟

پاسخ: اشخاص بشری، افراد یک نوع و اجزای یک حقیقت هستند؛ همان انسانیتی که در عده زیادی است، در یک نفر هم هست. خداوند با آفرینش این افراد و تکثیر این نسل خواسته، این حقیقت که استعداد زندگی زیادی ندارد، باقی مانده و این بقایش ادامه یافته، نسل‌های گذشته جانشین نسل‌های بعدی شود، خداوند در زمین پرستش و عبادت شود؛ بنابراین از بین بردن فردی با قتل، افساد در آفرینش و باطل کردن هدف الهی در انسانیت است. این حکم، گرچه حکم تکلیفی نیست، ولی از نظر بیان واقع جرم، خالی از شدت نیست که در برانگیختن غضب الهی در دنیا و آخرت، اثری بسزا دارد؛ به عبارت دیگر، چون طبع بشری به‌آسانی مرتکب این جنایت می‌شود ـ چنان‌که بنی‌اسرائیل چنین بودند ـ خداوند این حکم را گوشزد می‌کند تا شاید از زیاده‌روی دست بردارند. هم‌چنین باید گفت که این حکم، اختصاص به بنی‌اسرائیل ندارد و ذکر نام آنها به خاطر آن است که مسئله قتل و خون‌ریزی (به ویژه قتل‌هایی که از حسد و تفوق‌طلبی سرچشمه می‌گیرد)، در بیان آنها فراوان بوده است و اکنون نیز قربانیان بی‌گناهی که به دست آنها کشته می‌شوند، رقم بزرگی را تشکیل می‌دهند؛ به همین جهت نخستین بار این حکم الهی در برنامه‌های آنها گنجانیده شده است.



قرآن کریم می‌فرماید:

«من اجل ذلک کتبنا علی بنی‌اسرائیل انهّ من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنمّا قتل الناس جمیعاً و من أحیاها فکأ نمّا احیا النّاس جمیعاً...؛ به همین جهت، بر بنی‌اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان‌ها را کشته و هرکس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است».


مفسران درباره این سؤال پاسخ‌های گوناگونی داده‌اند که برخی عبارتند از:

۲.۱ - مرگ و حیات انسان‌ها

قرآن در این آیه یک حقیقت اجتماعی و تربیتی را بازگو می‌کند؛ زیرا کسی که دست به خون انسان بی‌گناهی می‌آلاید، در حقیقت چنین آمادگی را دارد که انسان‌های بی‌گناه دیگری را که با آن مقتول از نظر انسانی و بی‌گناهی برابرند، مورد حمله قرار دهد و به قتل برساند. او در حقیقت یک قاتل و طعمه او انسان بی‌گناه است و می‌دانیم تفاوتی در میان انسان‌های بی‌گناه از این نظر نیست. هم‌چنین کسی که به خاطر نوع‌دوستی و عاطفه انسانی، دیگری را از مرگ نجات بخشد، این آمادگی را دارد، که این برنامه انسانی را در مورد هر بشر دیگری انجام دهد؛ او علاقه‌مند به نجات انسان‌های بی‌گناه است و از این نظر برای او این انسان و آن انسان تفاوت نمی‌کند و با توجه به اینکه این آیه می‌فرماید: «فکانّما» استفاده می‌شود که مرگ و حیات یک نفر اگرچه مساوی با مرگ و حیات اجتماع نیست، اما شباهتی به آن دارد.

۲.۲ - اهمیت جامعه انسانی

از آیه یادشده می‌فهمیم که جامعه انسانی در حقیقت یک واحد بیش نیست و افراد آن همانند اعضای یک پیکرند، هر لطمه‌ای به عضوی از اعضای این پیکر برسد، اثر آن کم و بیش در سایر اعضا آشکار می‌گردد؛ زیرا یک جامعه بزرگ از افراد تشکیل شده و فقدان یک فرد خواه ناخواه ضربه‌ای به همه جامعه بزرگ انسانی است. فقدان او سبب می‌شود که به تناسب شعاع تأثیر وجودش در اجتماع، محلی خالی بماند و زیانی از این رهگذر دامن همه را بگیرد؛ احیای یک نفس سبب احیای سایر اعضای این پیکر است؛ زیرا هرکس به اندازه وجود خود در ساختمان مجتمع بزرگ انسانی و رفع نیازمندی‌های آن اثر دارد، بعضی بیش‌تر و بعضی کم‌تر. در ضمن، از این آیه اهمیت مرگ و حیات یک انسان از نظر قرآن کاملاً آشکار می‌شود و با توجه به اینکه این آیات در محیطی نازل گردیده، که خون بشر به‌طور مطلق در آن ارزشی نداشت، عظمت آن آشکارتر می‌گردد.

۲.۳ - حقیقت مشترک انسان‌ها

چون انسان‌ها، حقیقت مشترک و روح واحدی دارند (و مانند اعضای یک پیکرند)؛ بدین جهت، کشتن یک نفر مانند کشتن همه است؛ چنان‌که نجات یک فرد نجات همه است.

۲.۴ - هدایت و گمراهی

براساس روایات، ارشاد مردم به راه حق و هدایت آنها، نوعی احیا و گمراه کردن مردم، نوعی قتل است؛ به عبارت دیگر، گرچه مفهوم ظاهری آیه مرگ و حیات مادی است، اما از آن مهم‌تر مرگ و حیات معنوی، یعنی گمراه ساختن یک نفر یا نجات او از گمراهی است.

۲.۵ - آثار مرگ و حیات

گاهی مرگ و حیات یک نفر (مانند انسان‌های بزرگ و رهبران حق)، در مرگ و حیات جامعه مؤثر است.

۲.۶ - اثر منفی قتل فردی

گاهی قتل و کشتار فردی زمینه‌ساز کشتارهای جمعی می‌شود؛ بدین جهت نباید هیچ انسان بی‌گناهی کشته شود.

۲.۷ - نابودی یک نسل

چون در هر انسانی، قابلیت پیدایش یک جامعه بزرگ و نسل جدید است؛ بدین جهت نابود ساختن یک فرد، گاهی محو و قتل یک نسل است.

۲.۸ - پایه‌گذاری سنت‌ عمل خوب

کسی که مرتکب قتل فردی می‌شود، در واقع او سنت بدی را پی‌ نهاده و قتل را امر آسانی پنداشته و ارزش والای انسانیت را زیر پانهاده؛ بدین جهت در روایات داریم: هرکس سنت عمل خوبی را پایه‌گذاری کند تا قیامت در اجر آن و اجر کسانی که به آن عمل می‌کنند، شریک است؛ چنان‌که هرکس سنت بدی را بگذارد تا قیامت در گناه آن و گناه کسانی که آن را انجام می‌دهند، شریک خواهد بود.

۲.۹ - ایجاد فساد در آفرینش

اشخاص بشری، افراد یک نوع و اجزای یک حقیقت هستند؛ همان انسانیتی که در عده زیادی است در یک نفر هم هست. خداوند با آفرینش این افراد و تکثیر این نسل خواسته، این حقیقت که استعداد زندگی زیادی ندارد، باقی مانده و این بقایش ادامه یافته، نسل‌های گذشته جانشین نسل‌های بعدی شود، خداوند در زمین پرستش و عبادت شود؛ بنابراین از بین بردن فردی با قتل، افساد در آفرینش و باطل کردن هدف الهی در انسانیت است.

۲.۱۰ - حکم تکلیفی

این حکم، گرچه حکم تکلیفی نیست، ولی از نظر بیان واقع جرم، خالی از شدت نیست که در برانگیختن غضب الهی در دنیا و آخرت، اثر بسزایی دارد؛ به عبارت دیگر، چون طبع بشری به‌آسانی مرتکب این جنایت می‌شود ـ چنان‌که بنی‌اسرائیل چنین بودند ـ خداوند این حکم را گوشزد می‌کند تا شاید از زیاده‌روی دست بردارند.

نیز باید گفت که این حکم، اختصاص به بنی‌اسرائیل ندارد و ذکر نام آنها به خاطر آن است که مسأله قتل و خون‌ریزی (به ویژه قتل‌هایی که از حسد و تفوق‌طلبی سرچشمه می‌گیرد)، در بیان آنها فراوان بوده است و اکنون نیز قربانیان بی‌گناهی که به دست آنها کشته می‌شوند، رقم بزرگی را تشکیل می‌دهند؛ به همین جهت نخستین بار این حکم الهی در برنامه‌های آنها گنجانیده شده است.
[۴] قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج ۳، ص ۷۶، قم، مؤسسه در راه حق، چ ۲، ۱۳۷۶، ذیل آیه.




۱. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ ق، ج ۵، ص ۳۱۵.
۲. دیه، احمد ادریس، عوض، ترجمه: فیض، علی‌رضا، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۲.
۳. آیه الله مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج ۴، ص ۳۵۵.


۱. مائده (۵)، آیه ۳۲.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۳۵۵، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چ ۱۱، ۱۳۷۳ ذیل آیه ۳۲، مائده.    
۳. طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۰ ۳۲۱، بیروت، دارالمعرفة، چ ۲، ۱۴۰۸ ق، ذیل آیه ۳۲، مائده.    
۴. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج ۳، ص ۷۶، قم، مؤسسه در راه حق، چ ۲، ۱۳۷۶، ذیل آیه.




سایت ‌اندیشه قم، برگرفته از مقاله «قتل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۲۵.    



رده‌های این صفحه : تفسیر | قرآن شناسی




جعبه ابزار