فضایل و کرامات امام زمان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف، فضایل، کرامات.
پرسش: فضایل و کراماتی از
امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ بیان کنید؟
پاسخ: امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ امام دوازدهم شیعیان فرزند
امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ میباشد، که اکنون در
غیبت کبری به سر میبرد؛ ذیلاً به برخی از
فضایل و
کرامات آن بزرگوار اشاره میشود:
آن حضرت دارای بهترین و شریفترین نسبهاست؛ از طرف مادر به وصی حضرت عیسی شمعون و از طرف پدر به پیامبر خاتم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ منسوب میباشند.
از فضایل دیگر آن حضرت اینکه: آن حضرت را در روز ولادتش به سرا پرده عرش بردند و از جانب خداوند به او خطاب شد: مرحبا به تو ای بنده من! برای نصرت
دین و اظهار امر من و
هدایت بندگان من خواهی بود و من
قسم خوردم بهخاطر تو بیامرزم بندگان گناهکار را و بهخاطر تو گناهکاران را
عذاب کنم (معیار رحمت و خشم خدایی).
امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ بنا به تصریح ۴۸ حدیث همنام و همکنیه
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بوده و همچنین شبیهترین مردم به آن حضرت میباشند و برکات
زمین و
آسمان در عصر آن حضرت فراوان میشود.
آیات متعددی از
قرآن کریم در رابطه با آن حضرت نازل شده
از جمله آیات ۵۵
سوره نور که میفرماید: و خدا به کسانی که از شما ایمان آورد و نیکوکار گردد وعده فرمود که «در ظهور
امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف» در زمین خلافت دهد چنانکه امم صالح پیامبران گذشته جانشین پیشینیان خود شدند و دین پسندیده آنان را بر همه
ادیان تمکین عطا کند و به همه مؤمنان پس از خوف و اندیشه از
دشمنان ایمنی کامل دهد که مرا به یگانگی بیهیچ شائبه
شرک و ریا
پرستش کنند و بعد از آن هرکه کافر شود بهحقیقت همان فاسقان تبهکارند.
و همچنین آیه ۵ سوره قصص که میفرماید: ما اراده کردیم که بر آن طایفه ضعیف ذلیل در آن سرزمین منت گذارده و آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث ملک فرعونیان گردانیم.
نقل است که حکیمه خاتون (عمه امام حسن عسکری) گفت: وقت
ولادت امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ سوره توحید، قدر و آیةالکرسی را بر
نرجس خاتون قرائت میکردم. نوزاد هنوز به دنیا نیامده بود و در شکم مادرش بود که شنیدم بعد از خواندن من سورههای مذکور را
قرائت نمود و بعد از تولد رو به
قبله و در حال
سجده پدرش او را برداشت و گفت: باذن خدا بخوان قرآن را و نوزاد آیات ۵ و ۶
سوره قصص را قرائت نمود و
صلوات بر
محمد و علی و
فاطمه و تکتک ائمه فرستاد در بازوی راستش نوشته شده بود:
«جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً»؛
یعنی
حق آمد و
باطل رفت؛ بهدرستی که باطل از بین رفتنی است.
نصیر،
خادم امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ نقل میکند: روزی خدمت امام ـ علیهالسلام ـ وارد شدم و حضرت
حجت در گهواره بود و شنیدم که میگفت: من آخرین وصی
پیامبر هستم و توسط من خداوند بلا را از خاندان من و شیعیان من دفع میکند.
از محمد بن ابراهیم بن مهزیار نقل است که گفت: بعد از رحلت امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ در شناخت امام بعدی به شک افتادم و نزد پدرم اموال (وجوهات) فراوانی بود و پدرم آنها را برداشته راهی عراق شد و من هم همراهش بودم که در بین راه پدرم از
دنیا رفت و مرا سفارش کرد که اموال را به صاحبش برسانم. من با خود گفتم میروم
بغداد و کسی را خبر نمیکنم، اگر امام به
حق را شناختم،
اموال را تحویل میدهم و اگر نشناختم، خودم اموال را صرف خوشگذرانی میکنم و با این
نیت وارد بغداد شدم و خانهای کرایه کردم؛ بعد از چند روز ناگاه فرستادهای دیدم که با خود نامهای همراه خود آورد و تحویلم داد، آن را باز کرده، خواندم نوشته بود: ای محمد همراه تو این مقدار از اموال ما وجود دارد و آدرس دقیق آنها را نوشته بود و حتی از قصد و نظر من هم خبر داده بود آنچه را هم نمیدانستم برای من نوشته بود. پس از آن اموال را
تسلیم نموده و با حال اندوه و غم چند روزی را در بغداد سپری کردم تا اینکه فرستادهای آمد و نامهای به من داد که در آن نوشته بود: ما تو را جانشین پدرت نمودیم و تو را وکیل در اموال خود نمودیم؛ سپس من هم حمد خدا را گفتم و به ولایت خود برگشتم.
مردی از اهالی عراق اموال فراوانی خدمت
امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ برد، حضرت قسمتی از آن را برگرداند و فرمود: حق
اقوام خود را از آن جدا کرده و پرداخت کن و من هم از بدهی خود نسبت به پسرعموهایم چیزی به کسی نگفته بودم؛ وقتی که مال را مشاهده کردم، دیدم همان مقدار است که از اموال پسرعموهایم همراه من بود.
از ابوعلی بغدادی نقل است که گفت: من در بخارا بودم، شخصی به نام «جاوشیر» ده قطعه طلا به من داد تا آنها را خدمت
حسین بن روح نایب امام در بغداد برسانم. در بین راه یکی از طلاها گم شد و من متوجه نشدم؛ ولی بعد از ورود به بغداد وقتی که خواستم طلاها را آماده کنم تا به خدمت نایب امام بدهم، متوجه شدم که یکی از طلاها گم شده است از پول خودم شبیه آن قطعه را خریدم و به ضمیمه طلاهای دیگر خدمت حسین بن روح بردم و همه را تحویل دادم ولی وی همان سکهای را که خودم خریده بودم به من برگرداند و گفت: سکه ای که گم کرده بودی به دست ما رسید.
سایت اندیشه قم