ظلم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: شرک،
ظلم،
گناه،
اذیت،
تعدی،
تجاوز.
پرسش: ظلم چیست و چه گناهانی ظلم هستند؟
پاسخ: ظلم دو معنا دارد؛ یکی جامع همه رذایل بوده، و شامل ارتکاب هر یک از زشتیهای شرعی و عقلی است. و دیگری ضرر و اذیت رسانیدن به غیر، از قبیل: کشتن و یا زدن،
دشنام و
فحش،
غیبت، تصرف مال غیر به ناحق و یا غیر اینها از کردار یا گفتاری که باعث اذیت دیگری شود. بنابر این، ظالم به کسی میگویند که خود را به سپاسگزاری از نعمتهای بیشمار الهی و مراعات تکالیف شرعی ملزم نمیداند و در برابر تواناییها و استعدادهایش مسئولیتی احساس نمیکند و از سویی حقوق دیگران را نیز پایمال میکند.
در نگاهی کلی، هر
گناه خود مصداقی از ظلم است؛ اما در مقام تعیین مصداق، آیات و روایات به ظلم بودن برخی گناهان مانند:
شرک، مراعات نکردن
حدود الهی،
دوستی با دشمنان دین خدا، گرفتن
ربا و... تصریح نمودهاند.
«ظلم» در لغت، به معنای کار بیجا انجام دادن،
و خروج از حد میانهروی
است. ظلم به این معنا، جامع همه رذایل، و ارتکاب هر یک از زشتیهای شرعی و عقلی را شامل است. و این، ظلم به معنای اعم است.
برای ظلم، معنای دیگری نیز وجود دارد که عبارت است از: ضرر و اذیت رسانیدن به غیر، از قبیل: کشتن و یا زدن، دشنام و فحش دادن، غیبت، تصرف کردن مال غیر به ناحق و یا غیر اینها از کردار یا گفتاری که باعث اذیت دیگری شود. و این، ظلم به معنای اخص است.
بیشتر آنچه در آیات و روایات و
عرف مردم ذکر میشود این معنا مراد است.
پس اصطلاح معروف «ظلم» به معنای رعایت نکردن حق است. در این تعریف، حق جایگاهی محوری دارد. علمای اخلاق، ظلم را به اعتبار کسانی که هر یک به نوعی حقی بر انسان دارند، به انواعی تقسیم کردهاند: ظلم به خدا، ظلم به خود و ظلم به دیگران. ظلم در تمام این موارد، به معنای عدم مراعات حقوقی است که انسان در برابر آنها مسئول است.
بنابراین ظالم به کسی میگویند که خود را به سپاسگزاری از نعمتهای بیشمار الهی و مراعات تکالیف شرعی ملزم نمیداند و در برابر تواناییها و استعدادهایش مسئولیتی احساس نمیکند و از سویی حقوق دیگران را نیز پایمال میکند.
ظلم و ستمکاری عبارت است از انجام دادن هر عمل بد و قبیح شرعی یا عقلی؛ این معنای ظلم، جامع تمام رذایل و صفات پست و ناپسند است، و این ظلم به معنای عام است.
ولی ظلم به معنای خاص که در آیات و روایات و عرف و اصطلاح متعارف آن بین مردم شایع است، عبارت است از: ضرر و زیان و
اذیت و
آزار رسانیدن به دیگران. همه ی مردم دنیا و
مذاهب مختلف، حتی کسانی که عقیده به هیچ دینی ندارند، ظلم و ستم را قبیح می دانند، و
فطرت بشری، به پست بودن و نتیجه ی بد آن اعتراف می کند.
آیات و روایات
متواتر فراوانی، تهدید به
کیفر و
عذاب آن، هم در
دنیا و هم در
آخرت نموده اند.
خداوند تبارک و تعالی می فرماید:
«وَ لا تَحْسَبَنَّ اللّهَ غافِلاً عَمّا یَعْمَلُ الظّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْم تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ، مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ؛
هرگز گمان مبر که
خدا از آنچه ظالمان انجام می دهند غافل است (بلکه کیفر آنان را) برای روزی تأخیر انداخته است که چشم ها در آن روز از وحشت، از حرکت باز می ایستند؛ گردن های آنان کشیده، سرها به آسمان بلند، حتی پلک چشمشان از حرکت باز می ماند و دل های آنان فرو می ریزد و خالی می گردد.»
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَب یَنْقَلِبُونَ؛
و به زودی آنان که ظلم کردند خواهند دانست که بازگشت و دگرگونی آنان چه خواهد بود.»
«إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ؛
راه مؤاخذه و گرفتاری برای کسانی است که به مردم ستم کنند و در زمین به ناحق سرکشی نمایند، که آنان عذابی دردناک خواهند داشت.»
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
«انّ اهون الخلق علی الله من ولّی امر المسلمین فلم یعدل لهم؛
در نزد خداوند، خوارترین مردم کسی است که
حکومت مسلمین در دست او باشد و به عدالت بین آنان رفتار نکند.»
«اتقّوا الظلم فانّه ظلمات یوم القیمه؛
؛ از ظلم کردن بپرهیزید؛ زیرا ظلم، تاریکیِ روز
قیامت است.»
امام سجاد(علیه السلام) هنگام وفات، بر فرزندش
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«یا بنی ایّاک و ظلم من لا یجد علیک ناصراً الاّ الله؛
فرزندم، زنهار از ظلم نمودن بر کسی که یار و یاور و دادرسی غیر از خدا نداشته باشد.»
امام باقر(علیه السلام) نیز می فرماید:
«ما من احد یظلم بمظلمة الاّ اخذه الله تعالی بها فی نفسه او ماله؛
؛ هیچ کس به دیگری ظلم نمی کند، مگر این که خدای تعالی او را به همان ظلم گرفتار می کند، چه درباره ی جان باشد، یا مال باشد.»
«الظلم ثلاثة ظلم یغفره الله تعالی و ظلم لا یغفره الله تعالی و ظلم لا یدعه فامّا الظلم الذی لا یغفره الله عزّوجل فالشرک و امّا الظلم الذی یغفره الله عزّوجل فظلم الرجل نفسه فیما بینه و بین الله عزّوجل و امّا الظلم الذی لا یدعه فالمداینة بین العباد
؛ ظلم سه قسم است: ظلمی که خدا آن را می آمرزد و ظلمی که خدا نمی آمرزد و ظلمی که خدا از آن صرف نظر نمی کند؛ امّا ظلمی که خداوند نمی آمرزد،
شرک به خداست؛ و امّا ظلمی که می آمرزد، ظلمی است که
انسان به خودش می کند در آنچه میان او و خدای عزّوجلّ است؛ و امّا ظلمی که از آن صرف نظر نمی کند، حقوق و دیونی است که بندگان بر گردن یکدیگر دارند (که تا طرف حق راضی نشود و گذشت نکند خدا صرف نظر نمی کند.»
درباره حقوق الناس، به خصوص درباره ظلم و ستم و هم چنین کمک به ظالمین در ظلم و اعوان سلطان جور و حاکم ستمکار و... روایات بسیار دقیق و غیر قابل اغماض آمده است که مرحوم
شیخ انصاری بعضی از آنها را در
مکاسب محرمه آورده است
؛ تا جایی که نقل می کند: شخصی سؤال کرد که من لباس های سلطان را می دوزم، آیا من هم از اعوان ظلمه هستم؟ پاسخ شنید که معین ظالم آن کسی است که به تو سوزن و نخ می فروشد، امّا تو جزء ظلمه و ستمکاران هستی؛ اگر این چنین باشد پناه بر خدا؛ ربّنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک یا کریم.
مرحوم
ملا احمد نراقی در
خزائن می نویسند: در سال یکهزار و دویست و بیست و نه، در کاشان، یکی از مأمورین حاکم از سیّد
فقیری مطالبه ی
مالیات کرد و خیلی سخت گیری نمود؛ سیّد بیچاره اظهار عجز و ناداری کرد و چند روزی مهلت خواست و گفت از جدّم رسول خدا شرم کن. آن شخص گفت: اگر کاری از جدّت ساخته است، یا شرّ مرا از سر تو دفع می کند، یا پول به تو می رساند. از سیّد ضامنی گرفت و گفت: فردا اوّل آفتاب می آیم، اگر پول را ندادی، نجاست به حلق تو خواهم ریخت؛ به جدّت بگو هر کاری می تواند انجام دهد. چون شب شد آن ظالم به پشت بام خانه خوابید. نیمه های شب از خواب بیدار شد و برای ادرار نمودن بر لب بام رفت و در تاریکی پا روی ناودان گذاشت و ناودان کنده شد و او از پشت بام به پایین افتاد. اتفاقاً زیر ناودان، چاه مستراح بود. در آن سرنگون شد و کسی هم از حال او خبر نداشت. چون روز شد او را یافتند که تا ناف در
نجاست فرو رفته و آن قدر نجاست به حلقش فرو رفته بود که شکمش ورم نموده و مرده بود و شرّ او از سر سیّد دفع شد.
در نزد خداوند بدی نیست فرامشت
چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت در نزد خداوند بدی نیست فراموشت
این تیغ نه از بهر ستم کاری کردند انگور نه از بهر نبیذ است به چرخُشت
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت
که ای کشته که را کشتی تا کشته شدی زار تا باز کجا کشته شود آن که تو را کشت
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مُشت
ظلم از
گناهان کبیره، و عذاب آن اشد، و ندامت آن بیشتر، و وبال آن بالاتر است.
در
قرآن بر ظالمان
لعن شدید وارد شده، و در روایات
متواتر مذمت و نکوهش عظیم و
تهدید بر آن ثابت است. و اگر هیچ تهدیدی بر آن نباشد، همین آیات مبارکه برای ظالمان کافی است: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ اِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فیهِ الْاَبْصارُ؛
گمان مبر که
خدا، از آنچه ظالمان انجام میدهند، غافل است! (نه، بلکه کیفر) آنها را برای روزی تاخیر انداخته است که چشمها در آن (به خاطر
ترس و
وحشت) از حرکت بازمیایستد». و «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون؛
آنها که ستم کردند به زودی میدانند که بازگشتشان به کجاست!».
در واقع ظلم، ناشی از سرپیچی قوا از اطاعت
عقل است که در نتیجه آن، بینشها، گرایشها، عواطف و احساسات انسان سمت و سوی دیگری مییابد. با ادامه یافتن این روند، حکومت صالح عقل، ضعیف و سرنگون میگردد و در مقیاسی وسیعتر جامعه را نیز فرامیگیرد.
یکی از مهمترین علل ظلم، ضعف
ایمان و باورهای دینی است. بیگمان باور نداشتن به
غیب و
حیات اخروی و حسابرسی و
پاداش نیک و بد اعمال، موجب جرئت بر ستمگری میگردد. مدیریت ناصحیح قوای انسانی و تسلط ناکافی بر کنترل خواهشهای نفسانی نیز یکی دیگر از اسباب تعدی، بلکه شایعترین آنها است. هنگامیکه انسان نتواند نفس زیادت خواه را تربیت و مدیریت کند، به ناچار برای ارضای آن از حد خویش تجاوز میکند و حقوق دیگران را زیرپا مینهد. مثلاً انسان حریصی که به مال دیگران چشم میدوزد، یا فردی که خُلق و خُوی تند و نامهربانی دارد و یا شهوتران هرزهای که اسیر نفس سرکش خویش است، همه در معرض ستمگری قرار دارند و
امنیت اخلاقی جامعه را تهدید میکنند. شاید از همینرو است که
قدرت یا
ثروت را از اسباب ظلم به شمار آوردهاند. به واقع انسان نادان و ناساخته بجای استفاده صحیح از این نعمتهای بزرگ، آنها را در مسیر کفران و ناسپاسی به کار میگیرد.
با توجه به مقدمهای که ذکر شد باید گفت؛ هر گناه، خود مصداقی از ظلم است، ولی در آیات و روایات به صراحت برخی از گناهان از مصادیق ظلم شمرده شدهاند، که برای نمونه به چند مورد اشاره میشود:
تجاوز از
حدود و
قوانین الهی و مراعات نکردن آنها، ظلم است. در
قرآن کریم میخوانیم: «وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَه؛
و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده است».
کسی پس از
گناه،
توبه نکند و گناه خود را ادامه دهد، این کار او ظلم است؛ چنانچه خدای تعالی در قرآن کریم میفرماید: «وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَاُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛
و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!».
قرآن
دوستی با
دشمنان دین خدا، را ظلم میداند: «اِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ اَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی اِخْراجِکُمْ اَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَاُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛
تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی
نهی میکند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند یا به بیرونراندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد ظالم و ستمگر است!».
سر پیچی کردن از
انفاق واجب، ظلم است؛ «ای کسانی که
ایمان آوردهاید! از آنچه به شما روزی دادهایم،
انفاق کنید! پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن، نه
خرید و فروش است (تا بتوانید
سعادت و نجات از
کیفر را برای خود خریداری کنید)، و نه دوستی (و رفاقتهای مادی سودی دارد)، و نه
شفاعت (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.) و کافران، خود ستمگرند (هم به خودشان ستم میکنند، هم به دیگران)».
ذیل آیه دلالت دارد بر اینکه سرپیچی کردن از انفاق،
کفر و ظلم است.
البته این تنها در انفاقات واجب، تصوّر میشود.
گرفتن
ربا ظلم است: در قرآن کریم بعد از نکوهش ربا
میخوانیم: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان)
خدا بپرهیزید، و آنچه از (مطالبات) ربا باقی مانده، رها کنید اگر ایمان دارید! اگر (چنین) نمیکنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد! و اگر توبه کنید، سرمایههای شما، از آنِ شماست (اصل
سرمایه، بدون سود) نه ستم میکنید، و نه بر شما ستم وارد میشود».
این آیه دلالت دارد بر اینکه اولاً رباخوار ملکیتش نسبت به اصل مال امضا شده و ثانیاً گرفتن ربا ظلم است و برای اینکه ظلم نکند، ربا نگیرد.
تکذیب و دروغ پنداشتن آیات الهی؛ گناه و ظلم است: «و کسانی که پیش از آنها بودند آیات پروردگارشان را تکذیب کردند ما هم به خاطر گناهانشان، آنها را هلاک کردیم، و
فرعونیان را غرق نمودیم و همه آنها ظالم (و ستمگر) بودند».
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «کوتاهی و تاخیر در بدهکاری که توانایی پرداخت آن را دارد، ولی نمیپردازد، ظلم است. اگر نداری با زبان خوش رضایتش را فراهم کن، و مهلت بگیر، با لطف و مدارا بازش گردانی، نه اینکه هم مالش را ندهی هم با او بدرفتاری کنی، که این پستی و فرومایگی است».
امام علی (علیهالسّلام) میفرماید: «انسان ظالم سه نشانه دارد: مافوق خویش را نافرمانی میکند؛ به زیردستانش زور میگوید و با ستمکاران همراهی میکند».
در این روایت،
حضرت علی (علیهالسّلام) ضمن برشمردن نشانههای ظالم به برخی از بارزترین مصادیق آن نیز اشاره کرده است.
امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) فرمود: «اِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ؛
آگاه باشید، ظلم بر سه گونه است: ظلمیکه هرگز بخشیده نمیشود و ظلمیکه بدون مجازات نیست و ظلمی که (قابل بخشش است و) از آن بازخواست نمیشود. اما ظلمی که بخشیده نمیشود،
شرک به خدا است. (البته در صورتی که انسان بدون
توبه بمیرد) چنانکه خداوند میفرماید: قطعاً خداوند شرک به خود را نمیبخشد. اما ظلمی که بخشیده میشود، ظلمیاست که انسان با
گناهان صغیره، به خود کرده است. و اما ظلمیکه بدون مجازات نمیماند، ظلم بعضی از بندگان به بعضی دیگر است که
کیفر و
قصاص در این مورد بسیار سخت است، و این ظلم فقط مجروح ساختن با کارد و یا زدن با تازیانه نیست، بلکه چیزی است که اینگونه مجازاتها در برابرش کوچک است».
در مقابل ظلمِ به معنای خاص عدالتِ به معنای خاص قرار دارد که عبارت است از: باز داشتن خود از ستم کردن و آزار رساندن به دیگران و رعایت حقوق و امتیازات و نیز بر طرف نمودن ظلم از تمام افرادی که با آنها سر و کار دارد.
عدالت به معنای عام نیز عبارت است از: انجام دادن تمام صفات حسنه و پسندیده ی انسانی و اسلامی. به هر حال، شرافت عدالت برای همه آشکار و واضح است. اتصاف به آن موجب دوستی و صمیمیت و مشهور شدن در بین خودی و بیگانه است. نمی دانم که انوشیروان تا چه اندازه عادل بوده که این همه مشهور شده است؛ شاید نسبت به شاهان دیگر که همه نوع ظلم و ستم داشته اند و از هیچ آزار و اذّیت و آدم کشی باکی نداشته اند (مثل قاجاریه، خانواده ی پهلوی و بنی امیه و بنی عباس و...) بهتر بوده است یا تظاهر به عدالت می نموده است.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
«عدل ساعة خیرٌ من عبادة سبعین سنة قیام لیلها و صیام نهارها؛
یک ساعت به عدالت رفتار نمودن، بهتر از هفتاد سال
عبادت است که شب ها به
نماز و روزها به
روزه بگذرد.»
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«العدل احلی من الشهد و اَلیْنَ من الزَبَد و اطیب ریحاً من المسک؛
؛ عدالت از عسل شیرین تر و از کره نرم تر و از مشک خوشبوتر است.»
مَنِه دل بر این دولت پنج روز به دود دل خلق خود را مسوز
چنان زی که ذکرت به تحسین کنند چو مُردی نه برگورت نفرین کنند
نباید به رسم بد آیین نهاد که گویند لعنت بر او کین نهاد
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مدائن وارد شد و به ایوان آن تشریف برد و انوشیروان را زنده کرد و از حال او جویا شد. پاسخ داد که از
بهشت محرومم، چون
کافر مُردم؛ ولی از برکت عدالت و انصافی که در بین رعیّت داشتم، در آتش عذاب نمی شوم.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «ظلم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۲۰. اندیشه قم.