طول عمر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: آرزوی
مرگ ،
عمر طولانی،
نعمت ،
قرب الاهی،
شهادت .
پرسش: با توجه به اینکه یکی از نشانههای ایمان
آرزو ی لقای بروردگار میباشد (سوره جمعه)، درحالیکه ما دعای طول عمر میکنیم، این دو مطلب بهظاهر متفاوت را چگونه میشود جمع نمود؟
پاسخ: عمر طولانی یکی از نعمتهای ارزشمند الاهی است و از نظر اسلام آرزوی مرگ امر ناپسندی است که
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و
ائمه طاهرین ـ علیهمالسلام ـ در روایات زیادی از چنین آرزویی منع کردهاند و
قرآن مجید تنها در دو آیه در سورههای بقره و جمعه خطاب به یهودیانی که ادعای برتر بودن قوم خود را داشته و فقط خود را اولیای خدا میدانستند (پاسخ دندانشکنی به آنها داده)، میگوید:" اگر (آنچنان که شما مدعی هستید) سرای آخرت نزد خدا مخصوص شماست، نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست میگویید.
قرآن با این استدلال پرده از روی
دروغ و تزویر آنان برمیدارد؛ زیرا آنها بههیچوجه حاضر به ترک زندگی
دنیا نیستند و این خود دلیل محکمی بر
کذب آنهاست.
مؤمن آرزوی لقای پروردگار متعال دارد که راه رسیدن به آن انجام اعمال صالحی است که او را به مقام
قرب برساند و این نیاز به عمر طولانی و فرصت کافی دارد؛ از این جهت در روایات به ما فرمودهاند که همواره آرزوی عمر طولانی داشته باشیم؛ مگر در صورتی که عمر انسان چراگاه
شیطان شده باشد.
عمر طولانی یکی از نعمتهای ارزشمند الاهی است و از نظر اسلام آرزوی مرگ امر ناپسندی است که
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ
و ائمه طاهرین ـ علیهمالسلام ـ در روایات زیادی از داشتن چنین آرزوهایی منع کردهاند و قرآن مجید تنها در دو آیه در سورههای بقره و جمعه آنهم خطاب به یهودیان به این مسئله امر کرده است که توجه به
شأن نزول این آیات حقیقت و
حکمت این امر را روشن میسازد.
قرآن مجید در
سوره بقره خطاب به پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میفرماید: " بگو: ای یهودیان!: " اگر (آنچنان که شما مدعی هستید) سرای
آخرت نزد خدا مخصوص شماست نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید، اگر
راست میگویید".
همچنین در سوره
جمعه میفرماید:" «
قُلْ یَأَیهَُّا الَّذِینَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المَْوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِین »؛ بگو: «ای یهودیان! اگر گمان میکنید که (فقط) شما دوستان خدایید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست میگویید (تا به لقای محبوبتان برسید)!»
مخاطب پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در این دو آیه به دستور خداوند متعال یهودیانی هستند که ادعای برتر بودن قوم خود را داشته و فقط خود را اولیای خدا میدانستند و معتقد بودند گل سرسبد
جامعه انسانیتاند، بهشت بهخاطر آنها آفریده شده! و
آتش جهنم با آنها چندان کاری ندارد! آنها فرزندان خدا و
دوستان خاص او هستند و خلاصه آنچه خوبان همه دارند، آنها تنها دارند! این خودخواهی ابلهانه در آیات مختلفی از قرآن که سخن از یهود میگوید، منعکس شده است که میگفتند:«
نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ و احبائه »؛ "ما فرزندان خدا و
دوستان خاص او هستیم".
و «
وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری »؛ " آنها گفتند کسی در بهشت داخل نمیشود، مگر اینکه یهودی یا نصرانی باشد".
و «
وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً »؛ "
آتش دوزخ جز چند روزی به ما اصابت نخواهد کرد".
این پندارهای موهوم از یکسو آنها را به ظلم و جنایت و گناه و طغیان دعوت میکرد و از سوی دیگر به کبر و خودپسندی و خودبرتربینی.
قرآن مجید در آیات فوق پاسخ دندانشکنی به آنها داده، میگوید: «
قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ »؛ " اگر (آنچنان که شما مدعی هستید) سرای آخرت نزد خدا مخصوص شماست، نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست میگویید".
آیا میل ندارید به جوار
رحمت خدا پناه برید و
نعمت های بیپایان بهشت در اختیار شما باشد؟ آیا دوست، آرزوی دیدن محبوب خود را ندارد؟!
یهود با گفتن این سخنها که
بهشت مخصوص ماست یا ما چند روزی بیش در آتش نمیسوزیم، میخواستند مسلمانان را نسبت به آیینشان دلسرد کنند؛ ولی قرآن پرده از روی
دروغ و تزویر آنان برمیدارد؛ زیرا آنها بههیچوجه حاضر به ترک زندگی دنیا نیستند و این خود دلیل محکمی بر
کذب آنهاست، راستی اگر انسان چنان ایمانی به سرای آخرت داشته باشد، چرا اینقدر به زندگی این
جهان دل ببندد؟ و برای وصول به آن مرتکب هزار گونه
جنایت شود؟
در آیات بعد، قرآن اضافه میکند: «
وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ »؛ " آنها هرگز تمنای مرگ نخواهند کرد؛ بهخاطر اعمال بدی که پیش از خود فرستادند و خداوند از ستمگران، آگاه است".
آری آنها میدانستند در پرونده اعمالشان چه نقطههای سیاه و تاریک وجود دارد، آنها از اعمال زشت و ننگین خود مطلع بودند، خدا نیز از اعمال این ستمگران آگاه است، بنابراین سرای آخرت برای آنها سرای
عذاب و
شکنجه و رسوایی است و به همین دلیل خواهان آن نیستند.
خدای متعال درباره حرص شدید آنها به مادیات میگوید: «
لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍوَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ »؛ " تو آنها را حریصترین مردم بر زندگی میبینی، حتی حریصتر از مشرکان، آنچنان علاقه به
دنیا دارند که هر یک از آنها
دوست دارد هزار سال عمر کند".
حریص در اندوختن
مال و
ثروت ، حریص در قبضه کردن دنیا، حریص در انحصارطلبی، آنها حتی از مشرکان که طبعاً میبایست در جمعآوری اموال از همه حریصتر باشند و از هر راه به دست آورندباکی نداشته باشند، حریصترند.
و برای جمع ثروت بیشتر یا بهخاطر ترس از مجازات! هر یک تمنای عمر هزار ساله دارد.
بنابراین خطاب این آیه متوجه یهودیان نژادپرستی بوده که فکر میکردند که اولیاء خدا فقط آنان بوده و قوم برتر آنانند، نه سایر مردم و
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ از طرف خدای متعال مأمور شده تا با این استدلال محکم و متین ادعای آنان را
باطل کرده و آنان را در بین مردم رسوا سازد.
البته انسانهایمؤمن و
پرهیزکار خواهان لقای الاهی و مقام قرب پروردگار متعال هستند و لازمه رسیدن به مقام قرب الاهی این است که اعمال
صالح و خیرات فراوان در پرونده اعمال آدمی ثبت بوده باشد و مسلم است که هر انسانی که دارای اعمال نیک بیشتری بوده باشد، از درجات بالاتری برخوردار خواهد بود و از آنجایی که لازمه برخورداری از اعمال نیک فراوان، داشتن فرصت مطلوب و
طول عمر است،
مؤمن باید همواره خواهان عمر طولانی در مسیر
اطاعت پروردگار رب العالمین باشد؛ چراکه تنها راه رسیدن خود به مقام
قرب را انجام اعمال نیک و صالحه دانسته و لازمه انجام آن اعمال برخورداری از فرصت مطلوب است؛ بنابراین هیچگاه آرزوی
مرگ ، مطلوب اسلام نبوده مگر در صورتی که انسان اسیر شیطان شده و به تعبیر
امام سجاد ـ علیهالسلام ـ عمر او مرتع
شیطان شده باشد
و با اعمال خود دائماً از لقای الاهی و مقام قرب پروردگار متعال دور میشود.
البته در دو مورد است که مرگ برای اولیاء الله یک آرزو میشود و دیگر از خدا طول عمر نمیخواهد:
کسی که در دنیا طوری زندگی کرده است که آنچه که پیش فرستاده
خیر و
برکت است، دیگر برای او دنیا یک زندان است؛ چون وظایف خود را به نحو احسن انجام داده و مسؤولیت خود را ایفا نموده است و احساس میکند دیگر بعد از این برای او فرصت و توانایی انجام کار نیست و زندگی در این دنیا فقط موجب تأخیر در ملاقات او با حضرت رب الارباب است. در اینجا آرزوی مرگ از خداوند آرزوی تسریع در رسیدن به لقاء الله است. همانطور که دانشجویی که برای
تحصیل به خارج رفته و در آنجا به خوبی درس خوانده و کار کرده و دانشنامه گرفته است آرزوی بازگشت به وطن دارد چون مسئولیت خود را به حد اعلا انجام داده است. به عبارت دیگر، مرگ برای اولیاالله یک آرزوست، آما آیا آنها در صدد تحققبخشیدن به این
آرزو هستند یا در عین اینکه مرگ برای آنها یک امر آرزویی است با آن مبارزه هم میکنند ؟ نکته این است که هم آرزویش را دارند و هم با آن مبارزه میکنند ( مگر در دو صورت که خواهیم گفت )، چرا ؟ برای اینکه مثل آنان همان مثل دانشجوست: دانشجویی که در خارج از کشور است تا آن آخرین لحظهای که هنوز فرصت کار کردن و پیشرفت دارد با بیرون رفتن از این محل
مبارزه میکند با اینکه آرزوی آن را دارد، مگر آن ساعتی که احساس کند که دیگر در اینجا کاری برایش نمانده است، یعنی آنچه باید انجام میداده، انجام داده است.
مسئله
شهادت است. از آنجا که شهادت در راه خدا بالاترین درجه کمال انسانی است، آرزوی شهادت و مرگ در راه خدا آرزوی بالاترین درجه کمالاتی است که
انسان پس سالها
عبادت و
بندگی خالصانه و انجام اعمال
صالح ممکن است به آن برسد و ممکن است به آن نرسد (اما شهادت یک کمال تضمین شده است) پیغمبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود: هر صاحب عمل نیکی، فوق عملش، بر و نیکی هست، مگر شهادت که دیگر مافوق این بر و
نیک ، بری نیست؛
پس بنابراین آرزوی شهادت ( مرگ در راه خدا ) یک آرزوی مطلوب است، اما در هیچ یک از دو مورد هم انسان مؤمن اجازه ندارد خود را در معرض
مرگ و کشته شدن قرار دهد و اگر در چنین حالی مریض شد باید خود را مداوا نماید تا سلامتی خود را باز یابد. یا اگر در میدان
جهاد در راه خدا حاضر شده باید تمام مسائل حفاظتی را برای حفظ جان خود رعایت کند.
پایگاه اسلام کوئست.