طلب آب از دشمن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام حسین علیهالسلام،
روز عاشورا،
عطش،
ایمان،
صبر،
اتمام حجت.
پرسش: آیا امام حسین ـ علیهالسلام ـ در روز
عاشور ا برای آب به دشمن التماس کرد که جگرم از
تشنگی میسوزد یا آنقدر
عظمت خداوند وجود او را گرفته بود که اصلاً تشنگی را از یاد برده بود؟
پاسخ: امام حسین ـ علیهالسلام ـ در برابر لشکر
عمر سعد اظهار عطش نمود، لکن به آنان التماس نکرد؛ چراکه اولاً با این عمل امام ـ علیهالسلام ـ قصد بر اتمام
حجت بر
یزیدیان داشت و میدانست که آنان از این کار هم دریغ میورزیدند و شخصیت امام حسین ـ علیهالسلام ـ از این بالاتر است که بهخاطر امور
دنیوی به آنان التماس کرده باشد.
در ثانی، امام حسین ـ علیهالسلام ـ مانند دیگر افراد تشنگی،
درد و
رنج را احساس میکند؛ ولی بهخاطر قوت و شدت در ایمان صبر و
تحمل مینماید.
بدون شک
پیشوایان معصو م ـ سلاماللهعلیهم ـ دارای فروغ و درخشندگی ویژه علمی و عملی و
معنوی هستند؛ آنچنانکه خط روشن
رسالت مخصوصاً آخرین فرستاده
آسمان در سیمای کردار و گفتارمنش آنان هویدا و نمایان میباشد و خط مشی
پیامبر عظیمالشأن اسلام، در گامهای بلند آنها در تاریخ امتداد یافته است. از همین جهت است که ائمه معصومین ـ سلاماللهعلیهم ـ بهعنوان کانون
فضل و
کرامت و سرمشق شرف و
عزت در پیشگاه
انسانیت مطرح هستند، و از جمله این
معصومین، امام
حسین ـ علیهالسلام ـ است که ویژگیهای بارز آن حضرت، درخشندگی بیشتری را در منظر حقیقتبین پدیدار میسازد.
اما درباره این سؤال باید گفت: درباره ابراز عطش و درخواست آب توسط امام حسین ـ علیهالسلام ـ در
مقاتل و کتابهای تاریخی آمده است.
امام فرمود: «اسقونی شربة من الماءفقد نشفت کبدی من شدة الظمأ»
«ای
دشمن! با جرعهای سیرابم کنید که جگرم از شدت تشنگی دارد کباب میشود».
هلال بن ناقع گوید: من ایستاده بودم، بانگ برآمد که
شمر بن ذیالجوشن، حسین ـ علیهالسلام ـ را کشت، من نزدیک آمدم، دیدم که در او رمقی باقی نمانده و در حال
جان دادن است و او در چنان حالت طلب آب میکرد.
مرحوم محدث قمی میآورد:
شمر پیش آمد که امام را بکشد و امام در این حال از دشمن آب طلبید. «و هو فی ذلک یطلب شربة من ماء».
در مقتل الحسین ـ علیهالسلام ـ آمده است: چون شمر بر سر امام حسین آمد که او را بکشد، امام فرمود: اگر میخواهی مرا بکشی، با جرعهای آب سیرابم کن؛ شمر گفت: هیهات! هیهات! به خدا
قسم آب نخواهی چشید تا اینکه
مرگ را جرعهجرعه بچشی.
اما اینکه امام حسین ـ علیهالسلام ـ در روز عاشورا بهخاطر یک جرعه آب، ملتمسانه از دشمن طلبیده باشد و یا بهعلت فراگیری عظمت خدا تشنگی را بهکلی از یاد برده باشد، هر دو بخش سؤال خدشهدار و غیر قابل قبول است.
شخصیت امام عظیمتر از آن است که بیاید برای به دست آوردن اندکی آب در برابر دشمن اظهار
عجز و به
التماس بیفتد. شخصیت ابا عبدالله ـ علیهالسلام ـ آنچنان عظیمالشأن است که
دوست و دشمن در مقابلش
تواضع و کرنش مینمودند. نامهای که امام حسین ـ علیهالسلام ـ به معاویه نوشت و در آن فرزندش یزید را
تحقیر کرد، یزید وادار به عکسالعمل شد و از پدر خود
معاویه خواست که حسینبنعلی ـ علیهالسلام ـ را متقابلاً
توهین و تحقیر نماید؛ معاویه خطاب به
یزید گفت: «والله ما اری فیه موضعاً للعیب».
فرزندم چه بنویسم؟ به خدا سوگند! هیچ عیب و نقصی در حسین ـ علیهالسلام ـ و
شخصی ت او نمیبینم.
عمادالدین حسین اصفهانی مینویسد: حسین ـ علیهالسلام ـ از جهات
فضیلت و
کمال اخلاقی بر همهکس برتری داشته است؛ زیرا او مکتب تربیتی خاصی گشود و روش
اخلاقی و
پرورشی تربیتی او چنان بود که پیغمبر و علی و
خلفا و
اصحاب همه در اکرام و احترام او تأکید و
مبالغه داشتند؛ حتی معاویه نسبت به امام حسین نهایت احترام را میکرد و اعتراف به مقام و منصب وفضیلت او مینمود.
پس چنین کسی که بلندی عظمت او، چشم و دل همگان را گرفته است، هرگز تن به
ذلت و زبونی نمیدهد و معقول نیست که دست التماس آن هم بهخاطر یک جرعه آب بهسوی دشمن دراز کند. حتی حضرت
ابوالفضل ـ علیهالسلام ـ که مقام
امامت معصوم را هم ندارد و بهعنوان پرچمدار امام ـ علیهالسلام ـ مطرح است، آنچنان
کرامت نفسان ی دارد که کفی از آب زلال فرات را به لبان تشنه خویش نزدیک میکند و هیچ مانعی برای آشامیدن نیست، اما تشنگی امام حسین ـ علیهالسلام ـ و عطش درون زنان و بچههای اهل خیام،
عباس را از آشامیدن آب باز میدارد و آب را بر روی آب میریزد و با کام تشنه و جگر سوخته عازم خیمهها میگردد. آیا باور کردنی است که عباس چنین کند و امام حسین ـ علیهالسلام ـ بهخاطر یک جرعه آب به التماس بیفتد؟ هرگز!
این چنین نیست که حسین ـ علیهالسلام ـ تشنگی را بهکلی از یاد برده باشد. درست است که
عظمت خدا، وجود امام را فراگرفته بود و چون مشعل گداخته در راه وصل به
معشوق میافروخت، ولی تشنگی اثرات طبیعی خود را دارد و نمیشود از یاد برد؛ چنانچه شمشیر و نیزهها و جراحات، اثرات طبیعی خود را بهجا میگذارد؛ اما عظمت خدا که تمام وجود امام حسین ـ علیهالسلام ـ را فراگرفته است ـ برخلاف افراد عادی ـ تحمل میکند. اصولاً عظمت کار امام حسین ـ علیهالسلام ـ همین است که با احساس درد و رنج عمیق از پیشامد
مصایب و زهر شمشیرها و فشار عطشها باز هم
صبر کند و راضی به
رضا و
قضای پروردگار گردد.
امام ـ علیهالسلام ـ
وظيفه شرعی و الهی دارد كه همه چيز را به دشمن بگويد و حجت را به تمام معنا به خصم تمام كند كه هيچگونه عذر و اعتذاری برای آنان باقی نماند و بايد جرعهای آب آنهم در واپسين لحظههای زندگی خود ار دشمن بخواهد تا
آزمایش عاطفه واحساس و
وجدان آنها باشد. امام بهخوبی میدانست كه اين لشكر، لشكر سياهی و
قساوت است و هرگز جواب مثبت به خواستههای انسانی و عاطفی امام نمیدهد؛ اما امام طبق
مسئولیت الهی كه دارد، بايد همهچيز را مطرح كند. طرح متاركه جنگ و خونريزی و ايراد خطبههای وعظآميز برای يزيديان از مسائلی بود كه امام تا آخر بازگو كرد؛ ولی هرگز بر آنان اثر نكرد و امام ـ علیهالسلام ـ فرجام كار دشمن و
سرنوشت خويش را میدانست و درعينحال طبق وظيفه بايد عمل میكرد و رسالت الهی و تبليغی خود را انجام میداد. موقعی كه فرزند رضيعش، علیاصغر را در برابر لشكريان دشمن بر روی دست خود بالا بردو عطش شديد آن طفل
شش ماهه شيرخوار را به دشمن اظهار كرد كه: «اما ترونه كيف يتلضّي عطشاً»؛ «آيا نمیبينيد كه اين طفل رضيع از فشار تشنگی چگونه مضطرب و بیتاب است»، بيايد خود را برداريد و جرعهای آب به گلويش بريزيد، میدانست كه پاسخ دشمن سنگدل چيست؛ اما امام بايد حجت را از تمام جهات بر دشمن تمام كند كه هيچ نقطه
ابهام و ناگفتهای باقی نماند.
سایت اندیشه قم