صلح قیس با معاویه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام حسن علیهالسلام قیس بن سعد.
پرسش: چرا امام حسن ـ علیهالسلام ـ به صحابی بزرگ و یارانی مثل قیس بن سعد دستور داد تا با
معاویه بیعت کنند؟ توضیح دهید؟
پاسخ: امام حسن ـ علیهالسلام ـ در سال ۴۱ هـ. بهواسطه شرایط بحرانی و حساسی که برای ایشان و یارانشان پیش آمد، ناچار به
صلح با معاویه تن داد.
«قیس بن سعد انصاری» یکی از
شیعیان مخلص و باوفای آن حضرت بود که با صلح و بیعت با معاویه مخالف بود. شرایط بهگونهای بود که امام حسن ـ علیهالسلام ـ از قیس بن سعد بخواهد که ناچار با معاویه بیعت کند. «امام ضمن دلجویی و قدردانی از خلوص
عقیده و
محبت قیس از او خواست که از روی ناچاری بیعت با معاویه را بپذیرد.»
شرایط حساس و نگران کننده زمان امام حسن ـ علیهالسلام سبب شد که حضرت برای حفظ یاران وفادار خویش از آنها بخواهد تا برای حفظ جان خویش با معاویه بیعت کنند. ما به طور اختصار این شرایط را بیان میکنیم. سپس دیدگاههای امام حسن ـ علیهالسلام ـ را در این رابطه ذکر خواهیم کرد.
اصحاب امام حسن ـ علیهالسلام ـ را گروههای مختلفی تشکیل میدادند که هر کدام به انگیزهای امام ـ علیهالسلام ـ را همراهی میکردند.
«یاران امام حسن ـ علیهالسلام در آغاز
جهاد با معاویه کندی و اهمال کردند؛ سپس با سختی گردن نهاده و به راه افتادند.»
امام حسن ـ علیهالسلام ـ ابتدا عبیدالله بن عباس را
فرمانده سپاه خویش قرار داد؛ اما عبیدالله با دیدن
پول زیادی که توسط معاویه
ارسال شده بود، فریفته شد. «معاویه کسی را به نزد عبیدالله فرستاد که: حسن بن علی به من پیشنهاد صلح داده... عبیدالله به
طمع مال شبانه از میان لشکر خویش گریخت و به
لشکر معاویه ملحق شد.»
وقتی امام حسن ـ علیهالسلام ـ در ساباط به سر میبرد، «... به سراپرده آن حضرت ریخته و هرچه در آنجا بود
غارت کردند تا جایی که
سجاده او را از زیر پایش کشیده و ربودند؛ جراح بن سنان با تیغی که در دست داشت، ضربتی به امام ـ علیهالسلام ـ زد،
تیغ در
ران حضرت قرار گرفت و چنان شکافت که به
استخوان رسید».
نیز «وقتی خبر ضربت خوردن امام حسن ـ علیهالسلام ـ به گوش یارانش رسید، فوجفوج بهسوی معاویه فرار کردند؛ قیس چون متوجه فرار افراد از لشکرش شد، نامهای درباره وخامت
اوضاع به امام حسن ـ علیهالسلام ـ نوشت».
و از نظر حضرت جویا شد. امام حسن ـ علیهالسلام ـ در نهایت بهواسطه مسائلی که پیش آمد، پس از
مشورت با یاران حاضر به صلح شد، با اینکه صلح کردن نظر
عمومیاران بود، عدهای هم مخالفت کرده؛ حتی «ریختن خون آن حضرت را
حلال دانسته و میخواستند آن حضرت را
تسلیم دشمن کنند».
معاویه همواره سعی داشت فرماندهان سپاه امام حسن ـ علیهالسلام ـ و یاران آن حضرت را فریب دهد. او موفق شد «عبیدالله بن عباس»
را به طمع مال به طرف خویش بکشاند؛ اما در فریب دادن «قیس بن سعد»
موفقیتی کسب نکرد.
یکی از اقدامات معاویه برای
فریب یاران امام حسن ـ علیهالسلام ـ این بود که: «کسانی را پنهانی میان لشکر امام حسن ـ علیهالسلام ـ فرستاد که میگفتند: حسن با معاویه صلح کرد و پیشنهاد او را پذیرفت. از طرفی چند نفر را نزد امام حسن ـ علیهلسلام ـ فرستاد زمانی که امام در
مدائن در
خیمهگاه خویش فرود آمده بود، آنها به نزد امام رسیدند. سپس از نزد او بیرون رفتند و (به
دروغ) میگفتند که: (خدا توسط پسر پیامبر خونها را حفظ کرد و او پیشنهاد صلح را پذیرفت) پس لشکر به هم خورد و مردم بر حسن ـ علیهالسلام ـ
هجو م بردند».
بدون اینکه بدانند امام صلح را پذیرفته یا نه؟
نیز معاویه با فریبکاری خود
امر را بر گروه بسیاری از مسلمانان
مشتبه کرده بود. او خود را از اقربای پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و کاتب
وحی و خال المومنین میخواند. و توانسته بود با این فریبکاریها سپاهی ۶۰ هزار نفری را برای جنگ با امام حسن ـ علیهالسلام ـ به
عراق بیاورد. در صورتی که سپاه امام حسن ـ علیهالسلام ـ که در ابتدای رویارویی ۱۲ هزار نفر بود، بهواسطه
فرار عده زیادی از آنها بهسوی معاویه به ۴ هزار نفر تقلیل یافت؛ لذا با این شرایطی که به وجود آمده بود، استراتژی امام حسن ـ علیهالسلام ـ حفظ یاران و شیعیان بود. این
استراتژی همواره در سخنان آن حضرت نمود داشت.
از آن جمله امام حسن ـ علیهالسلام ـ در برابر ا
عتراض یکی از یارانش بهخاطر صلح فرمود: «اگر من چنین نمیکردم، از
شیعیان ما کسی نبود، جز آنکه کشته میشد.»
آن حضرت در پاسخ
حجر بن عدی فرمودند: «... من این اقدام را جز به
قصد زنده ماندن تو و
امثال تو نکردم»
بنابراین امام حسن ـ علیهالسلام ـ چون شرایط را مناسب نمیدید، به
قیس و دیگران فرمود: برای حفظ جان خویش با معاویه بیعت کنند. «ای قیس کار ما از این کارها گذشته، با معاویه بیعت کن»
اینکه امام حسن ـ علیهالسلام ـ میفرماید: «یا قیس کار ما از این کارها گذشته»، این خود نشان دهنده وضعیت بحرانی است که بر امام حسن ـ علیهالسلام ـ و یاران ایشان
حاکم شده بود.
از طرفی حضرت هنگام بیعت مردم با ایشان به این شرط با آنها بیعت کردند که: «با هر که به صلح باشم صلح کنید و با هرکه بجنگم جنگ کنید.»
لذا امام ـ علیهالسلام ـ بعد از صلح چنین فرمودند: «... شما با این شرط با من بیعت کردید که با هرکس صلح و سازش نمایم، صلح و سازش کنید؛ اینک نظر من اینست که با معاویه
مسالمت کنم. رأی من اینست که حفظ خونهای مردم از ریختن آن بهتر است و من
صلاح شما را در نظر گرفتم.»
امام حسن ـ عليهالسلام ـ كه فلسفه صلح ايشان حفظ شيعيان بود. با همين ديدگاه از قيس كه مخالف بيعت با معاويه بود، خواست تا با او بيعت كند. البته قيس گرچه شخصاً مخالف صلح بود؛ اما در همه امور
پیرو امام حسن ـ عليهالسلام ـ بود.
سایت اندیشه قم