سخن گفتن فرشتگان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: سخن گفتن فرشتگان، حضرت ابراهیم علیهالسلام، شخصیت ابراهیم علیهالسلام، مهماننوازی، بشارت، تولد اسحاق، عذاب قوم لوط.
پرسش: داستان سخن گفتن فرشتگان با حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ در مورد تولد فرزندشان چیست؟
پاسخ: قرآن کریم در ذیل آیاتی به بیان خبر رساندن فرشتگان برای حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ و همسرش ساره، پرداخته است که در آنها نکات جالبی پیرامون شخصیت حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ وجود دارد: ۱. وقتی
فرشتگان پیش حضرتشان آمدند، ابراهیم ـ علیهالسلام ـ با آنکه در ابتدا آنها را نشناخت، اما برایشان گوساله بریان شدهای را آماده کرد که نشان از مهماننوازی ایشان دارد؛ ۲. مژدهای که فرشتگان به
ابراهیم علیهالسلام و ساره در مورد تولد اسحاق ـ علیهالسلام ـ میدهند، امری بعید و خلاف عادت میباشد و به همین جهت ساره تعجب کرده و فرزنددار شدن را برای خود و شوهرش بعید میداند که البته این شبهه امری طبیعی بوده و براساس عادت عادی انسانها بیان شده است؛ ۳. حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ از فرشتگان خواست که
عذاب قوم لوط را به تأخیر بیندازند، به این امید که آنان
ایمان بیاورند و صلاح کار در پیش گیرند که نشان از دلسوزی حضرتشان حتی برای گنهکاران دارد.
حضرت ابراهیم علیهالسلام از جمله پیامبرانی است که در
قرآن داستانهای بسیاری از او نقل شده است. یکی از این داستانها، مژدهای است که به او و همسرش برای تولد فرزندی به نام اسحاق ـ علیهالسلام ـ و نوهای به نام یعقوب ـ علیهالسلام ـ داده شده است که در ادامه خواهد آمد. از لابهلای این آیات، درسها و نکتههای بسیاری به دست میآید که نشانگر
شخصیت والای ابراهیم ـ علیهالسلام ـ است. در همین راستا این داستان را در سه قسمت بررسی میکنیم:
در ابتدای نقل این واقعه خداوند میفرماید:
«
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهیمَ بِالْبُشْری قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذٍ • فَلَمَّا رَأی أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ»؛ «و بهراستی فرستادگان ما ابراهیم را مژده آورده
سلام گفتند، او هم گفت: سلام (بر شما). و درنگ نکرد تا گوسالهای بریان (برای آنان) آورد؛ و چون دید دستهایشان بهسوی
غذا دراز نمیشود، آنان را ناشناس یافت و احساس
ترس و دلهره کرد، گفتند: مترس که ما بهسوی قوم لوط فرستاده شدهایم».
از کلمه «رُسُلُنا، فرستادگان» به دست میآید که تعدادی از فرشتگان پیش حضرت ابراهیم آمدهاند. اما در اینکه تعداد آنها چند نفر بود و کدام فرشتگان بودهاند،
روایات و اقوال مختلفی وجود دارد و در این مختصر نیازی به بیان آنها نیست.
در
آیه، صحبت از آماده کردن غذا و همچنین ترس ابراهیم از آنها به میان آمده است که میتوان از آن این
استنباط را داشت که ابراهیم نمیدانسته اینان فرشتگان الهی هستند؛
لذا برایشان غذا آماده کرده است.
نکته جالب توجه در آیه این است، حضرت ابراهیم قبل از اینکه مهمانهای خود را بشناسد، برای آنها غذایی خوب و با
ارزش آماده میکند، این نشانی از رفتار شرافتمندانه این پیامبر الهی است که میتواند درسی نیز برای
پیروان قرآن باشد.
آیات در ادامه، به رفتار میهمانان میپردازد که به سمت غذا دست دراز نکردند، و چنین رفتاری در آن زمان، نشان خوبی نبوده، تا اینکه فهمید آنان از جنس فرشتگاناند و نیازی به خوردن غذا ندارند؛ بلکه حتی قابلیت و توان خوردن غذا را نداشتهاند.
در آیات بعد، درباره علت آمدن این فرشتگان نزد حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ میفرماید:
«
وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ • قالَتْ یا وَیْلَتی أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عَجیبٌ • قالُوا أَ تَعْجَبینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ»؛ «پس همسرش درحالیکه ایستاده بود (از شنیدن گفتوگوی فرشتگان با ابراهیم) خندید. پس او را به اسحاق و پس از اسحاق به یعقوب مژده دادیم. (همسر ابراهیم) گفت: ای وای بر من! آیا فرزند آورم، درحالیکه من پیرزنم و این شوهر من است که در
سن سالخوردگی است؟ یقیناً این چیزی بسیار شگفت است! گفتند: آیا از کار خدا شگفتی میکنی؟ (درحالیکه این نشانی از)
رحمت خدا و برکاتش بر شما
خانواده است. به
یقین او ستوده و بزرگوار است».
معنای «فضَحِکَتْ؛ خندیدن» را میتوان اینگونه دانست که ساره وقتی فهمید اینان فرشتگان الهی هستند و از اینان شری بدانها نمیرسد، خندهای بر لبش جاری گشت.
البته اقوال دیگری نیز در این مطلب وجود دارد.
این آیات نیز وجه دیگری از
مقام والای ابراهیم را نشان میدهد. بشارتی که فرشتگان به ابراهیم و ساره میدهند، امری بعید و خلاف عادت میباشد و به همین جهت ساره تعجب کرده و فرزنددار شدن را برای خود و شوهرش بعید میداند، که البته این شبهه امری طبیعی بوده و براساس عادت عادی انسانها بیان شده است؛ لذا از زکریای پیامبر ـ علیهالسلام ـ نیز که با همین وعده مواجه شد، چنین سوالی نقل شده است.
«
یا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیی لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا • قالَ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لی غُلامٌ وَ کانَتِ امْرَأَتی عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا؛ ای زکریا! همانا تو را به فرزندی که نامش یحیی است و از این پیش همنام و همانندش (در تقوا) نیافریدیم بشارت میدهیم. زکریا (از فرط شوق و شگفتی و برای حصول اطمینان) عرض کرد: الها! مرا از کجا پسری تواند بود، درصورتیکه زوجه من نازاست و من هم از شدت پیری خشک و فرتوت شدهام؟!».
اما هیچ اعتراض و حتی تعجبی از ابراهیم ـ علیهالسلام ـ نقل نمیگردد و این نشان از قدرت ایمان و اطمینان واقعی حضرتشان به
خداوند است و معنای خلیل الله بودن را با این آیات میتوان بهتر فهمید.
در ادامه صحبت به سمت ابراهیم باز میگردد:
«
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْری یُجادِلُنا فی قَوْمِ لُوطٍ • إِنَّ إِبْراهیمَ لَحَلیمٌ أَوَّاهٌ مُنیبٌ• یا إِبْراهیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ»؛ «پس هنگامی که ترس و دلهره از ابراهیم برطرف شد و آن مژده به او رسید، با ما درباره قوم لوط (به قصد دفع
عذاب از آنان) به گفتوگو پرداخت. بهراستی که ابراهیم بسیار بردبار و دلسوز و روی آورنده (بهسوی خدا) بود. ای ابراهیم! از این (گفتوگو) درگذر؛ زیرا فرمان پروردگارت (بر عذاب قوم لوط) فرا رسیده و یقیناً آنان را عذابی بدون بازگشت خواهد آمد».
در مورد تعبیر «یُجادِلُنا فی قَوْمِ لُوطٍ» آوردهاند: ابراهیم از فرشتگان خواست که عذاب قوم لوط را به تأخیر بیندازند، به این
امید که آنان ایمان بیاورند و صلاح کار در پیش گیرند.
آری
شخصیت و مقام پیامبری مانند ابراهیم چنین است که در زمانی که خبر مسرتبخشی را شنیده، اما به فکر قوم لوط بوده و
خیر و صلاح را برای آنان درخواست میکند و خداوند با این بیان «یا إِبْراهیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا...» نشان میدهد که این
قوم به حدی رسیدهاند که امید بازگشت بر ایشان نیست و مصلحت در عذاب و نابودی آنها میباشد.
پایگاه اسلام کوئست.