دنیادوستی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: دنیا، دنیادوستی.
پرسش: راهرهایی از دنیادوستی چیست؟
پاسخ:
دنیا، مؤنث «ادنی»، از «دنیء» و «دنائت» به معنای پستتر و ناچیزتر (در مقایسه با
زندگی آخرت) یا از «دنو» به معنای نزدیکتر (در مقایسه با زندگی آخرت) است.
پیش از پرداختن به اصل سؤال لازم است اشاره گردد که:
«حب الدنیا رأس کل خطیئه؛
حب دنیا منشأ همه خطاها معرفی شده است.»
حب دنیا اعم از حب مال،
مقام،
شهوت جنسی، تفوقطلبی، برتریجویی، تنپروری، انتقامجویی و مانند اینها، گاه چنان طوفانی در
روح انسان ایجاد میکند که موجب میشود انسان حیات
دنیا را بر آخرت مقدم دارد.
اما باید توجه داشت که در بیان
قرآن و روایات، دنیا به دو قسم تقسیم شده است: دنیای مذموم و دنیا ممدوح.
قرآن در آیات متعددی، زندگی دنیا را عامل
غرور و فریب میداند و به انسان هشدار میدهد تا متاع و زرق و برقهای فریبنده این
جهان او را غافل نکند.
گاه زندگی دنیا به «لعب و لهو» توصیف شده است.«و ما الحیاة الدنیا الا لعب و لهو؛
زندگی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست»
همچنین در
فرهنگ قرآن، از عوامل مهم فریب انسان، آرزوهای دنیایی و طولانی مربوط به زندگی مادی اوست. «و غرتکم الامانی؛
و آرزوی دور و دراز شما را فریب داد.» در جایی دیگر قرآن، دنیا را به عنوان متاع قلیل معرفی میکند.
در اغلب مواردی که در
کلام معصومان (علیهالسلام) سخن از دنیا به میان آمده، انسانها را از فریب آن برحذر داشتهاند.
چنانکه امیر بیان علی (علیهالسلام) فرمودهاند: «از دنیا حذر کنید که دنیا بیوفا و پر مکر و فریب است، بخشندهای خسیس و پوشانندهای برهنهکننده است».
رسول خدا (صلیاللهعلیهواله) نیز در کلامی پر معنا فرمودند: «اگر آنچه من از دنیا میدانم شما نیز بدانید، جانهایتان از فریب آن ایمن میشود».
مشابه این عبارات در کلام معصومان (علیهالسلام) بسیار است که به تبیین دنیای مذموم و ناپسند اشاره دارند. دنیایی که صاحبانش آن را برای خودش بخواهند و نگاه استقلالی به آن داشته باشند. قطعاً برای صاحبان این نگاه
انفاق؛
خسارت، زیان و کم شدن است و
گذشت و
ایثار بیمعناست.
حضرت
امام صادق (علیهالسلام) چه زیبا و رسا دنیای مذموم را به تصویر کشیدهاند: «دنیا به منزله تصویری است که سر آن تکبر، چشمش
حرص و آزمندی، گوشش
طمع، زبانش
ریا، دستش شهوت، پایش خودپسندی، قلبش
غفلت، رنگش
فنا و حاصلش نابودی است».
اما اگر این مواهب مادی و در اصطلاح فرصتهای دنیایی، با
بصیرت و اراده دارنده آن، تغییر جهت داده و نردبانی برای رسیدن به اهداف الهی گردند، سرمایههایی میشوند که خدا آنها را از مؤمنان میخرد و
بهشت جاودان و
سعادت ابدی به آنها میبخشد.«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة...»
چنانکه
حضرت علی (علیهالسلام) فرمودهاند: «الدنیا خلقت لغیرها و لم تخلق لنفسها؛
دنیا برای رسیدن به آخرت آفریده شده، نه برای رسیدن به خود».
دنیا سرای
آزمایش است، معبر است نه مقر، وسیله است نه هدف (وسیلهای است برای تحصیل سرنوشت)، پلی است برای رسیدن به صراط
قیامت و حضور در محضر رب العالمین و جای خوف و نگرانی و احساس خطر است نه جایگاه امنیت و قرارگاه و استراحتگاه. انسان قرآنی این حقیقت را از کلام
قرآن و اهل بیت (علیهمالسلام) درمییابد که زندگی
دنیا بازیچهای بیش نیست و زندگی حقیقی آخرت است.
اینگونه نگاه، یعنی نگاه آلی نه استقلالی، ایثار و
انفاق را بر انسان آسان میکند، در این نگاه، نهتنها دنیا مذموم نیست؛ بلکه ممدوح است؛ «همانا دنیا سرای راستی برای راستگویان و خانه تندرستی برای دنیاشناسان و خانه بینیازی برای توشهگیران و خانه پند برای پندآموزان است. دنیا سجده گاه
دوستان خدا و نمازگاه
فرشتگان الهی و فرودگاه
وحی خدا و جایگاه
تجارت دوستان خداست که در آن
رحمت خدا را به دست آورده و بهشت را سود میبرند.»
علاوه بر آنچه گفته شد باید افزود، رابطه برخورداری از دنیا و
آخرت در کلام معصومین ـ علیهمالسلام ـ عکس هم است: اگر
انسان از دنیا بهره برد، به همان میزان از بهرههای آخرت او کاسته میشود.
چنانکه امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «آخرین پیامبری که وارد بهشت میشود سلیمان بن
داود است؛ زیرا به او دنیا داده شد».
و نیز فرمودند: «هرکه در دنیا بهره بیشتری برد اگر بهشتی باشد و به بهشت درآید در آنجا بهرهاش کم میشود».
برای خلاصی از حب دنیا، بهترین و اثربخشترین راه، اصلاح
نفس و رسیدن به مقام بندگی و
عبودیت خداوند است؛ اما راه اساسی اصلاح نفس و رسیدن به ملکات نفسانی، طبق آموزههای قرآنی، به کار گرفتن سلسلهای از علوم و
معارف الهی و قرآنی است؛ چنانکه به قدری آگاه و بصیر گردد که دیگر در نفس او جایی برای حب دنیا و
رذایل اخلاقی باقی نماند؛
بهطوری نسبت به
گناه و
حب شهوات و آثار آن
معرفت پیدا کند که نهتنها علاقه و دلبستگی به آنها نداشته باشد، بلکه حتی نزدیکی به آنها را
کراهت و ناپسند بشمارد.
اما اهمیت رسیدن به مقام
بندگی و
عبودیت خداوند در جهت ترک تعلقات دنیا و خلاصی از حب دنیا و
شهوات آن را میتوان در حدیث معروف
عنوان بصری و از قول
امام جعفر صادق (علیهالسلام) جستوجو کرد. آنجا که حضرت در پاسخ به پرسش حقیقت عبودیت چیست؟ فرمودند:سه چیز است:اول اینکه بنده برای خود درباره آنچه خداوند به او سپرده احساس مالکیت نکند؛ زیرا بندگان مالک چیزی نیستند... دوم اینکه برای خود بدون در نظر گرفتن خواست و اراده خدا تدبیر و برنامهریزی مستقلی نکند، سوم اینکه تمام دلمشغولیاش اوامر و نواهی خداوند باشد. نتیجهاش این میشود که اگر بندهای خود را مالک چیزی نبیند،
انفاق بر او در آنجاهایی که خداوند امر کرده آسان میشود و اگر بنده تدبیر خویش را به خدا بسپارد، مصیبتهای دنیا بر او آسان میشود و اگر دل مشغولی بندهای اوامر و نواهی خدا باشد، دیگر مجالی پیدا نمیکند تا به جدال و کشمکش با مردم بپردازد. پس هرگاه خداوند بندهای را با این سه ویژگی گرامی داشت برخورد با دنیا و ابلیس و مردم برای او سهل و آسان میشود و دیگر دنیا را برای مالاندوزی و فخرفروشی نمیخواهد...»
از طرفی نیز باید دانست، همیشه برای علاج قطعی بیماریها به ریشهکن کردن اسباب آن باید پرداخت و تا اسباب بیماری ریشهکن نشود. درمانها سطحی و ناپایدار است و به تعبیر دیگر جنبه مسکّن را دارد، برای رهایی و خلاصی از بیماری حب دنیا راههای بسیاری توصیه شده است:
انسان باید خود را بهخوبی بشناسد و بداند موجودی است آسیبپذیر که فاصله میان مرگ و زندگی او بسیار کم است، امروز سالم است و پر نشاط، فردا ممکن است گرفتار سختترین بیماریها یا اندوه بارترین مصایب گردد، امروز قوی و غنی و قدرتمند است، فردا ممکن است از ضعیفترین و فقیرترین افراد باشد و نمونههای آن صفحات تاریخ بشریت را پر کرده است. این اندیشه در او روحیه متعالی
هجرت و جهاد را احیا میکند؛ هجرت به معنای دوری از کانونهای
کفر و
شرک و
ظلم و گناه و نیز از عوامل و زمینههای گرایش به دنیاپرستی، و
جهاد به معنای آمادگی برای مبارزه و مقابله با مصادیق ظلم و
فساد و بی عدالتی در دنیا، این روحیات، انسان را متعالی و بینیاز از دنیا پرورش داده و در مسیر مقابله با دنیای مذموم و کسب رضای الهی تربیت میکند.
در ماهیت دنیا و آثار سوء حب دنیا تفکر نموده و درباره بیاعتباری دنیا که «از نسیمی دفتر ایام بر هم میخورد» بیاندیشید، این فرایند نتایج بسیار ارزشمند و زمینههای مبارکی را در جهت بیداری و پرهیز از
دنیاگرایی و نیز گرایش به معنویت و روحیه آخرتگرایی در انسان ایجاد میکند که از جمله آنهاست:
راه دوم نتایجی در پی دارد:
انسان را به تقویت
ایمان و
عمل صالح و رعایت
تقوا و تلاش برای خودسازی و تزکیه نفس که سرمایه نجات، خمیر مایه
سعادت و کلید درهای بهشت محسوب میشود رهنمون می سازد.
در مسیر تحقق این هدف انسان با تنظیم برنامهای دقیق برای مراقبه و
محاسبه نفس با هواهای نفسانی و دامهای شیطانی مقابله میکند و با عزمی جدی درجهت رهایی از تعلقات دنیایی میکوشد. به دنیا به عنوان هدف نگاه نمیکند؛ بلکه دنیا را وسیلهای برای جلب رضوان و
بهشت الهی قرار میدهد ازاینرو دلبسته و اسیر دنیا نمیگردد.
و در نتیجه به این حقیقت واصل میشود که مهمترین آرامش برای انسان، آرامش روح و وجدان است که آن از طریق تقوا و توکل بر پروردگار فراهم می شود نه از طریق حرص و ولع و دنیاپرستی! چنانکه
قرآن در اینباره میفرماید: «و من یتق الله یجعل له مخرجاً • و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیءٍ قدراً؛
هرکس پارسا و خدا
ترس باشد خدا راه بیرون شدن از گناهان، بلا و حوادث سخت را بر او میگشاید، و از جایی که گمان نمیبرد به او روزی عطا میکند و هرکه در هر امر بر خدا
توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد، که خدا امرش بر همه عالم نافذ و روان است و برای هر چیز قدر و اندازهای مقرر داشته است.» به عبارتی میتوان گفت؛ انسان پرهیزکار در هیچ کار و اندیشهای به بن بست نخواهد رسید.
زمینههایی را فراهم میسازد که انسان با مطالعه در احوال اقوام گذشته به موقتی و فانی بودن دنیا و مال و
ثروت آن، پی ببرد و عمرش را که سرمایهای بدون بازگشت است بهجای تدارک
آخرت و تهیه توشه تقوا به دلبستگیهای کاذب و گذرای دنیا مشغول نسازد. چنانکه قرآن در همه مراحل زندگی دنیا از انسان خواسته تا درست بیندیشد و ره توشه اخروی برگزیند. «لعلکم تتفکرون • فی الدنیا و الاخرة؛
»برخی آیات اشاره به این مطلب دارند که: آیا در روی
زمین سیر نکرده تا
عاقبت پیشینیان آنان را بنگرند؟ شما مؤمنان اگر تعقل کنید به خوبی خواهید فهمید که سرای آخرت برای پارسایان و پرهیزکاران بسیار نیکوتر است.«افلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم و لدار الاخرة خیر للذین اتقوا افلا تعقلون»
امیر بیان علی (علیهالسلام) نیز در اینباره فرموده است: آیا در گذشتن پدران شما عبرت و پندی نیست؟ آیا ندیدید که گذشتگان از شما باز نمیگردند؟و...
و از همه مهمتر، انسان با یاد مرگ و معاد به این حقیقت دست مییابد که، دنیا موقت و گذرا و
معاد محل بقاء و جاودانگی است؛ ازاینرو هیچگاه دلبسته دنیای فانی نمیگردد. علی (علیهالسلام) فرموده است: «خوشا به حال کسی که به یاد معاد باشد، برای حسابرسی
قیامت کار کند، با قناعت زندگی کند و از خدا راضی باشد.»
، یقینا کسی که به یاد
مرگ و معاد باشد به اندک بهرهمندی دنیا قانع و خشنود است. به عبارتی به این حقیقت بیندیشد که ما اعتقاد به معاد و سرای آخرت و حساب و کتاب الهی و
پاداش کیفر اعمال داریم و این جهان را منزلگاهی در مسیر یک سفر طولانی میدانیم و برنامه ما در این جهان آماده شدن و اندوختن زاد و توشه است نه اقامتگاهی برای همیشه ماندن!
اندیشه کند که
حرص در اندوختن و ذخیره کردن اموال و برنامهریزی برای رسیدن به آرزوها و آمال، هرگز مایه سعادت
انسان نمیشود؛ بلکه دائماً او را به درد و رنج گرفتار میسازد. ازاینرو باید
صبر و استقامت که خمیرمایه همه کارهای مثبت و پایه اصلی هرگونه
اطاعت و ترک
معصیت و دنیای مذموم است و از جمله اسباب ورود در
بهشت و
رضوان الهی است، را پیشه سازد.
این اندیشه موجب میگردد در امور زندگی
قناعت پیشه نموده و به ضروریات زندگی اکتفا نماید، به زندگی ساده
فقرا و مردمی که در سطحی پایین تر هستند نگاه کرده و از این طریق
روح انفاق و کمک به مستمندان، را در خویش تقویت نماید، زیرا انفاق، مانع دلبستگی به مال و مظاهر دنیا میگردد. و
احسان و
نیکوکاری عامل مهمی در وارستگی از دنیا و از جمله اسباب ورود در کانون
نعمت و
رحمت الهی است.
بهعلاوه باید افزود؛ همانگونه که در معالجه و درمان بیماریهای جسم و بدن به دکتر و پرهیز، و خوردن دارو و غیره احتیاج است، در امراض روحی نیز مراجعه به طبیب
اخلاق و استفاده از داروهای معنوی ضروری به نظر میرسد. برای رسیدن به این مقصود، یعنی درمان اساسی حب دنیا، استکمال روح و
سلوک الی الله، عمل به دستورالعملهای اخلاقی علمای اخلاق و
اولیاء الله بسیار نافع و مؤثر است.
نکته حائز اهمیت در نظر علمای
علم اخلاق عبارت از این است که؛ باید خُلقیات، در نفس انسانی بهصورت ملکه درآید و از حالت حال بودن خارج گردد؛ یعنی آنقدر باید به رفتارهای پسندیده و اوصاف کمالیه توجه داشت تا آن رفتارها و اوصاف، جزء جان و
نفس انسان گردد.
چنانکه
علامه طباطبایی (ره) میفرماید: طریقه آن این است که آنقدر آن عمل را تکرار کنی تا در نفس تو رسوخ یابد و چون نقشی که در سنگ میکنند ثابت گردد و راه علمیاش این است که به خوبیهای آن اذعان و
ایمان پیدا کنی و این طرز
فکر را در خود تکرار کنی؛ یعنی راهش، تلقین علمی و عملی است.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «دنیادوستی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۶