ترک اولی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: پیامبر صلیاللهعلیهوآله،
عصمت ،
انبیا ، ترک اولی.
پرسش: قرآن در واقعه بدر و تبوک، پیامبر
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را مورد عتاب قرار می دهد که چرا این تصمیم را گرفته ای و یا چرا این کار را کرده ای! آیا اینها منافاتی با عصمت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ ندارد؟
پاسخ: درباره این نکته که آیا
عصمت انبیا اقتضا می کند که پیامبر حتی اولی را ترک نکند یا چنین اقتضایی وجود ندارد، بحثهای خوبی از ناحیه
دانشمندان اسلامی صورت گرفته است.
در بحث عصمت انبیا گفتهاند:نهایت چیزی که برهان بر آن دلالت دارد، عصمت از
عصیان و
خطا و نسیان است، نه عدم ارتکاب ترک اولی و خداوند هم گاهی انبیای خودش را گرفتار نوعی
مجازات کرده است که چرا از بین دو کار خوب و خوبتر، خوبتر را رها کردهاند.
گروهی میگویند:اگر در موضوع و رخدادی که وحیی درباره آن فرود نیامده بود،
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ تصمیمی میگرفت که بهتر بود بهگونه دیگر عمل میشد، بلافاصله
وحی نازل میشد و برخلاف اولویت رای او، گوشزد میشد؛ مانند آنچه در واقعه اسرای «بدر»
اتفاق افتاد که به پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ هشدار داد که به حکم اولویت بازگردد یا اذنی که در جنگ «
تبوک »
به گروهی از منافقان داد.
اما غالب دانشمندان
شیعه اگر هم در بحث عصمت انبیا،
ترک اولی را مضر ندانند، مفاد این دو آیه را ارتکاب ترک اولی از ناحیه پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نمیدانند؛ مثلاً درباره واقعه
جنگ بدر میگویند که خطاب و عتاب در این آیه متوجه پیامبر عظیم الشان
اسلام نیست.
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان مینویسد: معنای آیه این است که در سنتی که خداوند در میان پیامبرانش جاری کرده سابقه ندارد که پیامبر اسیری گرفته باشد و
حق داشته باشد که با گرفتن اسیر مالی به دست آورد، مگر بعد از آن که آیینش در زمین پای گیر شده باشد.
همه
مفسران اتفاق دارند بر این که نزول این آیات بعد از واقعه بدر اتفاق افتاده و شرکتکنندگان در جنگ بدر را مورد عتاب قرار داده و در نهایت غنیمت را برای آنان
مباح میکند،
گرچه بعضی قایل شدهاند به اینکه عتاب در آیات راجع به این است که چرا فدیه گرفتند، یا چرا غنیمت را قبل از آنکه از جانب خدا مباح شود،
حلال شمردند، در این صورت پیغمبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیز مورد عتاب خواهد بود؛ چون ایشان قبل از اذن الاهی با مردم درباره فدیه
مشورت کردند، ولی این حرف، نمیتواند درست باشد؛ زیرا
مسلمانان بعد از نزول این آیات
فدیه گرفتند نه پیش از آن تا مستوجب عتاب شوند. رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ هم أجل از این است که دربارهاش احتمال رود که چیزی را قبل از اذن خدا و وحی آسمانی حلال کند، و حاشا بر ساحت
مقدس خدای سبحان که پیغمبرش را به عذابی عظیم تهدید کند، چون در شأن او نیست که بدون جرم
عذاب بفرستد؛ درحالیکه او خودش پیغمبرش را
معصوم از گناهان کرده و معلوم است که عذاب عظیم جز بر گناه عظیم نازل نمیشود.
تفسیر نمونه در اینباره میگوید:ظاهر آیات فوق بحث پیرامون گرفتن اسیران جنگی است، نه مسئله گرفتن فدیه بعد از جنگ، به این ترتیب بسیاری از اشکالات که در فهم تفسیر آیه برای جمعی از مفسران پیدا شده خود بخود حل خواهد شد.
نیز ملامت و سرزنش متوجه گروهی است که قبل از
پیروزی کامل مشغول گرفتن اسیران به منظور هدفهای مادی شدند، و هیچگونه ارتباطی با شخص پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و آن دسته از مؤمنان که هدف
جهاد را تعقیب میکردند، ندارد.
بنابراین بحثهایی از قبیل اینکه آیا پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در اینجا مرتکب گناهی شده و چگونه با مقام عصمت او سازگار است، همگی بیمورد است.
همچنین احادیثی که در بعضی از کتب اهل
تسنن در تفسیر آیه وارد شده و میگوید:آیه مربوط به اقدام
پیامبر و مسلمانان به گرفتن
فدیه در مقابل اسیران جنگی بعد از
جنگ بدر و قبل از اجازه ی خداوند است و... بیاساس می باشد.
اما درباره اذن پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در واقعه
تبوک ، گروهی همانند فخر رازی و غیر او گفتهاند که
عفو در مقابل ترک اولی بوده و ترک اولی در عرف
متشرعه ذنب شمرده نمیشود و مستتبع عقاب نیست.
عده ای دیگر گفته اند که عفو در مقابل
ترک اصلح بوده و ترک اصلح اگر چه ذنب لغوی است، اما ذنب با
معصیت فرق دارد. به هر حال اذن دادن آن جناب از روی
اجتهاد خودش بوده، چون قبلاً وحیی در اینباره به وی نرسیده بود و اشتباه در این گونه موارد از
انبیا ـ علیهمالسلام ـ جایز و ممکن است. آنچه جایز نیست صدور مخالفت وحی و نافرمانی خداست که به طور اتفاق انبیا ـ علیهمالسلام ـ از آن معصوم اند و محال است که پیغمبر خدا
دروغ بگوید، یا در آنچه که به وی وحی شده خطا برود و یا عملاً با آن مخالفت کند.
علامه طباطبایی ضمن نقل و نقد این اقوال میفرمایند:این آیه در این مقام است که ادعا کند
نفاق و
دروغ گویی متخلفین ظاهر است و آنها با مختصر امتحانی خود را لو میدهند و رسوا میشوند و مناسب این مقام این است که خطاب و عتاب را متوجه مخاطب نموده و او را سرزنش کنند؛ مثل اینکه مخاطب باعث شده که حیثیت آنان محفوظ بماند و او روپوش بر روی رسواییهای آنان انداخته و این خود یکی از آداب
کلام است که منظور از آن تنها و تنها بیان روشنی مطلب و وضوح آن است و بیش از این را افاده نمیکند. عیناً مانند مثل معروف در به تو میگویم دیوار تو بشنو که معنای مطابقیش مقصود نیست.
در این جمله نیز مقصود این نیست که تقصیری به گردن
رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بیندازد و آنگاه بگوید خدا از تقصیرت گذشت، حاشا از آن جناب که سوء تدبیری در احیای امر خدا از او سرزند و بدین جهت مرتکب گناهی شود؛ بلکه منظور از آن، همان افاده ظهور و وضوح دروغ منافقین است و بس.
اینکه فرمود چرا به ایشان اجازه دادی، معنایش این است که اگر اجازه نمیدادی بهتر و زودتر رسوا میشدند، و ایشان بهخاطر سوء سریره و فساد نیت، مستحق این معنا بودند، نه اینکه بخواهد بفرماید اجازه ندادن به
مصلحت دین نزدیکتر و اصولاً دارای مصلحت بیشتری بود.
لذا اذن رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نه
ذنب عرفی است نه لغوی و عتاب در این آیه هم عتابی غیر جدی میباشد و در واقع عبارت «
عفا الله عنک »
دعا ست نه اخبار.
۱. تأملات در علم اصول فقه، سلسله درسهای خارج علم اصول، کتاب اول، دفتر پنجم، مبادی صدوری سنت، ص ۳۱- ۳۳، استاد مهدی هادوی تهرانی.
پایگاه اسلام کوئیست.