تحقیقی بودن اصول دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: تحقیق، اصول دین، مرتد، ارتداد.
پرسش: چگونه میگوییم اصول دین تحقیقی است؛ ولی کسی که با تحقیق اسلام را باطل دانست، مرتد میشود؟
پاسخ: مرز تحقیق و
ارتداد از یکدیگر کاملاً متمایز است. محقق به دنبال کشف حقیقت و واقعیت است و
انگیزه پاک و وجدانی آگاه دارد. برخلاف
مرتد که حقیقت و واقعیت را پشت سر میگذارد و با آگاهی به حقانیت احکام اسلامی، آن را انکار میکند.
در حقیقت مرتد، مجازات جحود و انکار عالمانه خود از حقیقت را میبیند. بنابراین ممانعت از ارتداد هرگز با ایجاد محدودیت و پژوهشهای اعتقادی و طرح پرسشهای فکری و میدان یافتن گفتوگوهای دینی تلازم ندارد؛ زیرا
آزادی پژوهش و تحقیق همواره مورد قبول
اسلام بوده و در همان عصری که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
ائمه اطهار (علیهمالسلام) بر کیفر مرتدان تأکید میورزیدند، زمینه بحث و گفتوگوی آزاد را هم برای پژوهشگران فراهم میآوردند و آنان را از آزادی و
امنیت کامل برخوردار میکردند.
بنابراین اینکه هر کس با تحقیق به مطلبی رسید، و لو برخلاف اسلام مرتد میشود، صحیح نیست و دایره تحقیق با ارتداد کاملاً جداست؛ اما اینکه در سؤال فرض شده که ممکن است کسی با تحقیق به بطلان اسلام پی ببرد، فرض محالی است؛ زیرا حقانیت اسلام با ادله مستحکم و منطقی به اثبات رسیده است و «
خاتمیت و
کمال نهایی دین اسلام مورد اتفاق همه فرقههای
مسلمین است».
دین تحقیقی است نه تحمیلی یا تقلیدی.
از آنجا که
دین و
مذهب با
روح و فکر مردم سروکار دارد و اساس و شالوده آن براساس
یقین و
ایمان استوار است، خواه و ناخواه راهی جز منطق و استدلال نمیتواند داشته باشد، اصولاً اسلام و هر مذهب
حق از دو جهت نمیتواند جنبه تحمیلی داشته باشد:
۱. بعد از آن همه دلایل روشن و استدلالات منطقی و معجزات
آشکار، نیازی به این موضوع نیست، آنهایی متوسل به زور و تحمیل میشوند که فاقد منطق باشند نه اسلام که دارای منطق روشن و استدلالهای نیرومند است.
۲. «اصولاً دین که از یک سلسله اعتقادات قلبی ریشه و مایه میگیرد، ممکن نیست تحمیلی باشد، زور
شمشیر و قدرت نظامی در
اعمال و حرکات جسمانی ما میتواند اثر بگذارد، نه در افکار و اعتقادات ما».
خداوند از انسانها خواسته است که با آگاهی کامل از اسلام و با انگیزههای پاک و آزادی اسلام را بپذیرد؛ لذا نفی اکراه («
لَا اِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»؛
در دین اجباری نیست)، با آشکار شدن حق از
باطل همراه شده است؛ «
قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ و این بیانگر این نکته است که اصل اولی در اسلام بر پذیرش آگاهانه و آزادانه معارف اسلام است؛ زیرا وسایل
هدایت و راهنمایی و دلایل مستحکم و منطقی حق بیان شده است و هر کسی که منصفانه با مسائل برخورد نماید، از این همه دلایل به حقانیت اسلام پی خواهد برد؛ ازاینرو در اسلام به
تفکر و تحقیق توجه بسیاری شده است و
عقل به عنوان یکی از منابع
شناخت در کنار
قرآن،
سنت و
اجماع قرار داده شده است و
آیات و
روایات بسیاری بر اهمیت
تفکر و تحقیق وارد شده است: تعابیری مانند:
ــ «
اِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛
در اینها نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند.
ــ «
اِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»؛
در اینها نشانههایی است برای گروهی که
تعقل میکنند.
ــ «
اِنَّمَا یَتَذَکَّرُ اُولُو الْاَلْبَابِ»؛
تنها صاحبان
عقل پند میگیرند.
ــ و از
تقلید در مسائل اعتقادی مذمت شده است:
«
قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا اَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا اَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ»؛
میگفتند: بلکه پیروی میکنیم از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم! آیا نمیدانند که پدرانشان تعقل نکرده بودند و
هدایت نشدند.
ارتداد از ماده ردّ مشتق شده و به معنای رجوع و برگشت است.
در اصطلاح دینی ارتداد در دو صورت به کار میرود:
۱. برگشت و انکار
دین اسلام؛ ۲. انکار بعضی آموزههای مسلم و ضروری دین؛ برای مثال شخصی بعد از پذیرفتن اسلام به هر علتی از آن رو برتابد و منکر حقانیت اسلام شود و برای خود آیین دیگری برگزیند یا آیین دیگری هم انتخاب نکند، و یا با وجود اعتراف بر حقانیت اسلام یک یا چند آموزه ضروری آن، مانند
نماز و
روزه و
حکم قصاص را انکار کند».
بنابراین یک نوع توجه و التفات در معنای ارتداد نهفته است و فقهایی مانند صاحب
جواهرالکلام (رحمةاللهعلیه)،
مقدس اردبیلی،
سیدمحمدکاظم یزدی و مرحوم
امام خمینی (رحمةاللهعلیه)،
و گلپایگانی (رحمةاللهعلیه)،
شیخ جواد تبریزی،
فاضل لنکرانی،
مکارم شیرازی و
مقام معظم رهبری شرط حکم مرتد را توجه و التفات منکر به قید ضروری دین ذکر کردهاند.
همچنین «برخی
فقها شرط اجرای
حکم مرتد را صرف عقیده ارتداد نمیدانند؛ بلکه آن را مقید به ابراز و آشکار کردن مرتد میدانند».
در واقع
ارتداد محیط پاک عقیده و
ایمان را آلوده میسازد و از این نظر جامعه را در معرض تباهی قرار میدهد و با توجه به اینکه ایمان، نقش بنیادین در رفتار و
اخلاق انسانها دارد، ازاینرو مرتد نهتنها خود را به
گمراهی میافکند، بلکه با
آشکار کردن انحراف خویش دیگران را نیز در معرض سقوط فکری و اخلاقی قرار میدهد. به عبارت دیگر، آزادی انسانها نباید موجب تجاوز به
حقوق دیگران شود و بر این اساس
تجاهر به ارتداد و
فسق و پردهدری و هتک مقدسات مردم و تضییع حقوق آنان و آلوده کردن محیط سالم جامعه به حکم
عقل و
شرع ممنوع است.
شخص
مسلمان سابقهدار در
اسلام اگر علناً مرتد شد و مقدسات دینی را زیر سؤال ببرد، همچون غده سرطانی خواهد بود که بهتدریج به پیکر سالم جامعه سرایت میکند و چهبسا از بعضی توطئههای سیاسی علیه اسلام و جامعه
مسلمین حکایت میکند.
از یک منظر
ارتداد محصول یک خطای فکری نیست تا به ترمیم عقلی نیازمند بوده و با رفع شبهه برطرف شود، مرتدی که در
قرآن مورد
خشم الهی قرار گرفته است، کسی است که
کفر را بر
ایمان ترجیح داده تا در پناه آن عیش دنیوی بیشتری کند.
«با توجه به
آیات مربوط به ارتداد شاید اینگونه به نظر میرسد که اسلام با این کار درصدد آن است که حصار ایمان اسلامی را حفظ کند، در حقیقت اسلام بعد از اینکه مردم ایمان آوردند، نظام اسلامی را
مکلف کرده است که از ایمان مردم حفاظت و حراست کند این وظیفه نظام و حکومت اسلامی است».
با این بیان مرز تحقیق و ارتداد از یکدیگر کاملاً متمایز میشود. محقق به دنبال کشف حقیقت و واقعیت است و دارای
انگیزه پاک و وجدانی آگاه است. برخلاف مرتد که حقیقت و واقعیت را پشت سر میگذارد و با آگاهی به حقانیت احکام اسلامی، آن را انکار میکند.
در حقیقت مرتد، مجازات جحود و انکار عالمانه خود از حقیقت را میبیند.بنابراین ممانعت از ارتداد هرگز با ایجاد محدودیت و پژوهشهای اعتقادی و طرح پرسشهای فکری و میدان یافتن گفتوگوهای دینی تلازم ندارد؛ زیرا آزادی پژوهش و تحقیق همواره مورد قبول اسلام بوده و در همان عصری که [[|رسول خدا (صلیاللهعليهوآلهوسلم)]] و
ائمه اطهار (علیهمالسلام) بر کیفر مرتدان تأکید میورزیدند، زمینه بحث و گفتوگوی آزاد را هم برای پژوهشگران فراهم میآوردند و آنان را از
آزادی و
امنیت کامل برخوردار میکردند. بنابراین اینکه هر کس با تحقیق به مطلبی رسید، و لو برخلاف اسلام مرتد میشود، صحیح نیست و دایره تحقیق با ارتداد کاملاً جداست؛ اما اینکه در سؤال فرض شده که ممکن است کسی با تحقیق به بطلان اسلام پی ببرد، فرض محالی است؛ زیرا حقانیت اسلام با ادله مستحکم و منطقی به اثبات رسیده است و «
خاتمیت و کمال نهایی دین اسلام مورد اتفاق همه فرقههای
مسلمین است».
برای حقانیت اسلام و اصول آن همین بس که احکام نورانی و اصول آن با مرور زمان دستخوش تحول نگشته و هیچکس نتوانسته است با دلیل و برهان بر مبانی
اسلام اشکال و ایراد وارد نماید؛ زیرا
خداوند این دین را کامل و جامع دانسته است:
«
الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَاَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلَامَ دِینًا»؛
امروز (
عید غدیر) کامل کردم برای شما دینتان را و تمام نمودم بر شما نعمتم را و راضی شدم برای شما اسلام را به عنوان دین.
همچنین فرموده است: «
هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»؛
خداوند کسی است که پیامبرش را با
هدایت و
دین حق فرستاد تا بر تمام
ادیان برتری دهد و لو
مشرکان ناراحت باشند».
بنابراین ادعای باطل دانستن اسلام از روی تحقیق، ادعایی بدون دلیل است و بیشتر شباهت به
شوخی دارد تا سخن جدی.
۱. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۰۱-۲۰۶، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.
۲. محمدحسن قدردان ملکی، آزادی در فقه و حدود آن، ص۱۳۵-۱۵۲، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ۱۳۸۲ش.
۳. مقام معظم رهبری، «آزادی از منظر اسلام و غرب»، مجله اندیشه حوزه، سال ۴، ش۲.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تحقیقی بودن اصول دین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۲/۱۷.