تاریخ زندگی حضرت عباس بن علی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حضرت عبّاس، صفا،
وقار.
پرسش: خلاصهای از زندگی حضرت عبّاس بن علی (علیهالسّلام) چیست؟
عبّاس (علیهالسلام)، جلوه
عشق و
ایثار، تبلور رادمردی، صفا و وقار، و تجسّم
شجاعت،
شهامت و
کرامت است. او در میان حماسه آفرینان کربلا و شهیدان تاریخ، از چنان جایگاه بلند و مکانت والایی برخوردار است که به گفته سید الساجدین،
زین العابدین (علیهالسّلام):
برای عبّاس (علیهالسلام)، نزد
خداوند (تبارک و تعالی)، منزلتی است که همه شهدا در
روز قیامت، به او رَشک میبرند.
او از مادری بزرگوار از قبیله
بنی کلاب (که شجاعترین، رزم آورترین و تیزْتکترین مردانِ روزگار را در خود داشت)، و در دامان پُرمهر او و در کنار برادران بینظیری همچون
امام حسن (علیهالسّلام) و
امام حسین (علیهالسلام)، بالید و رشد کرد.
کنیه آن بزرگوار، ابو الفضل و ابوقِربه (صاحب مَشک) و القابش
سقّا و
قمر بنیهاشم است.
عبّاس (علیهالسلام)، قامتی بلند، سینهای سِتَبر، بازوانی توانمند و چهرهای بس زیبا داشت، بدانسان که او را «ماه بنیهاشم» میگفتند.
او از آغاز
قیام ابا عبداللّه الحسین (علیهالسلام)، همراه و همدل ایشان و در هنگامه نبرد
کربلا،
پرچمدار سپاه او بود. عبّاس (علیهالسلام)، در روزهای سخت محاصره امام (علیهالسّلام) و یارانش، سقایت سپاه و آبرسانی به کودکان را بر عهده داشت.
او در آستانه
شب عاشورا، در جمع همراهان حسین (علیهالسلام)، هنگامی که امام (علیهالسّلام) از آنها خواسته بود تا بروند و ایشان را تنها بگذارند اوّلین کسی بود که با جملاتی سرشار از عشق و ایمان، و آکنده از
ایثار، همگامی و جان فشانیاش را اعلام کرد.
شمر بن ذیالجوشن، در کربلا برای عبّاس (علیهالسّلام) و سه برادرش،
اماننامه آورد. او که در آغاز، حتّی از رویارو شدن با شمر،
نفرت داشت، در ردّ پیشنهاد سفاهتآمیز او، شکوهمند و استوار، گفت:
لعنت خدا بر تو و اماننامهات باد!...آیا به ما امان میدهی، در حالی که پسر پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در امان نیست؟!
عبّاس (علیهالسلام)، در کلام معصومان (علیهمالسلام)، به ایثار، تیزبینی، استواری در ایمان، جهاد عظیم، آزمایش نیکو و داشتن جایگاه رَشکآور در قیامت، ستوده شده است.
این قهرمان شکوهمند قیام کربلا و پشتیبان شکستناپذیر ابا عبداللّه (علیهالسلام)، در هنگامه اوج تنهایی امام (علیهالسّلام) و در راه رساندن آب به کامهای خشکیده کاروان حسین (علیهالسلام)، شهدِ
شهادت نوشید.
غم شهادت او، جان امام حسین (علیهالسّلام) را بسی فِسُرد، بدانگونه که در کنار قامت خونینش، از سرِ سوز، در سوگ آن عزیز از دست رفته فرمود:
اکنون، پشتم شکست وچارهام، ناچار شد.
عبّاس (علیهالسلام)، در هنگام شهادت، ۳۴ سال داشت. بنابراین، در حدود
سال ۲۶ هجری به دنیا آمده است. در «
زیارت ناحیه مقدّسه»، در باره او آمده است:
سلام بر ابوالفضل عبّاس، فرزند امیرمؤمنان؛ از خود در گذرنده با جان برای برادر، برگیرنده از دیروزش برای فردایش، فدایی او، نگهدارنده، کوشنده برای رساندن
آب به او، و کسی که دستهایش بُریده شد! خداوند، قاتلانش
یزید بن رقاد حیتی و
حَکیم بن طُفَیل طایی را
لعنت کند!
گفتنی است که در شماری از منابع متاخّر، مطالبی در باره ابو الفضل العبّاس (علیهالسّلام) گزارش شده است که در منابع قابل استناد، دیده نمیشود. برای نمونه، به شماری از گزارشهای بیاساس، اشاره میکنیم.
در
معالی السبطین آمده است که:
آن هنگام که شبِ بیست و یکم
ماه رمضان شد و
علی (علیهالسّلام) در آستانه شهادت قرار گرفت، عبّاس (علیهالسّلام) را به سینه چسباند و فرمود: «فرزندم که چشم من در
قیامت، با تو روشن خواهد شد! فرزندم! هنگامی که
روز عاشورا شد و وارد شریعه شدی، مبادا آب بنوشی، در حالی که برادرت حسین، تشنه است!».
نیز در کتاب
شعشعة الحسینی آمده است:
جناب امیر مؤمنان (علیهالسّلام) خلوت نمودند.
حسنین (علیهماالسلام) و
زینب (علیهاالسلام) و
امّ کلثوم (علیهاالسلام) را طلب فرمود و دست مبارک بر سر و روی ایشان کشید و به شدّت میگریست و ایشان هم میگریستند، به نوعی که سایر اولادهای آن حضرت
[
که
]
در بیرون خانه بودند، بیاختیار، داخل خانه شدند و میگریستند. پس حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) گرفت دست
امام حسن (علیهالسّلام) را و به
امانت سپرد فرزندان خود را به آن بزرگوار. پس نظر فرمود به عبّاس (علیهالسلام). دید گریه او از همه شدیدتر است. پس او را به نزد خود، طلب فرمود و شیون بلندی کرد و مفصّل گریست و آنگاه فرمود: «ای پسرم! ای جانم! از حسین، مراقبت کن، که او امانت خدا و
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و فاطمه علیهاالسلام و امانت من است. تو یاور او باش و خودت را فدای او کن». آنگاه، شیون زد و از گریه و فریاد زیاد، بیهوش شد.
همچنین در کتاب
اسرار الشهادات، آمده است:
گفته شده:
زُهَیر، پیش از کشته شدنش، نزد
عبداللّه بن جعفر بن عقیل آمد و به او گفت: برادرم! پرچم را به من بده. عبداللّه به وی گفت: آیا من در حمل آن، کوتاهی کردهام؟ زهیر گفت: نه؛
[
ولی
]
من به آن، نیاز دارم.
راوی گفت: عبداللّه، پرچم را به زهیر داد و زهیر، آن را گرفت و به صورت ناگهانی، پیش عبّاس بن علی (علیهالسّلام) آورد و گفت: یا ابن امیرالمؤمنین! میخواهم خبری را برایت بازگو کنم که حفظش کرده ام. عبّاس (علیهالسّلام) گفت: بگو که الآن، وقت بازگویی خبر است. عیبی ندارد. بگو، که تو برای ما، خبر قطعی نقل میکنی. زهیر به وی گفت: ای ابوالفضل! بدان که پدرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، وقتی تصمیم گرفت با مادرت اُمّالبنین ازدواج کند، دنبال برادرش عقیل (که نسبشناسِ عرب بود) فرستاد و فرمود: «برادرم! از تو میخواهم که برایم زنی را از خانوادههای اصیل و نَسَبدار و شجاع، انتخاب کنی تا با او پسری شجاع بیاورم که یاور این پسرم (و اشاره به حسین (علیهالسّلام) کرد) باشد و او را در
سرزمین طفّ کربلا همراهی کند». پدرت، تو را برای این روز، ذخیره کرد. پس تو در دفاع از حرم برادر و برادرانت، کوتاهی نکن.
راوی گفت: عبّاس (علیهالسلام)، تکان خورد و دست به رکابش کشید و آن را کند و گفت: ای زهیر! در چنین روزی، مرا تشجیع میکنی؟! به خدا سوگند، تو را به گونهای میبینم که هرگز چنین ندیده بودم.
باید گفت: متأسّفانه، هیچ سخنی از امیر مؤمنان (علیهالسّلام) خطاب به عبّاس (علیهالسّلام) یا در باره وی، در منابع معتبر، ثبت نشده است.
نیز در
تذکرة الشهدا آمده است:
بعضی ذکر کردهاند که عبّاس (علیهالسلام)، در آن حال، عرض کرد که: میخواهم یک بار دیگر، نظر به صورتت نمایم، و لکن
حَرمَله، تیر بر چشمهای من زده است. (
ملّا حبیب کاشی در تذکرة الشهدا در ذیل این مطلب، آن را اینگونه رد میکند: «بسیار ضعیف است و در کتب مشهوره، مذکور نیست».)
گزارشهای بسیار دیگری نیز در باره ایشان در کتابهایی مانند:
معالی السبطین،
شعشعة الحسینی،
اسرار الشهادات،
ناسخ التواریخ،
عنوان الکلام، تذکرة الشهدا،
سوگ نامه آل محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
المنتخب طریحی آمده است که در کتب معتبر، وجود ندارد.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «خلاصهای از زندگی حضرت عباس بن علی» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۹/۱۰.