ارتداد عبدالله بن ابیسرح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عدم تحریف قرآن ،
ارتداد ، عبدالله بن ابیسرح.
پرسش: عدم
تحریف قرآن چگونه با داستان تغییر قرآن توسط
عبدالله ابن ابیسرح سازگاری دارد؟
پاسخ: برای روشن شدن پاسخ، توجه به نکاتی ضروری است:
عدم تغییر و تحریف قرآن مستند به ادله قطعی و محکمی است که برخی از ادله عقلی آن، در پرسشهای گذشته بیان شد.
اینک به بعضی از ادله نقلی آن اشاره میکنیم:
آیاتی از
قرآن کریم بیان میکنند که قرآن قابل تغییر و تحریف نیست و تغییر و تحریف در آن امکان ندارد:
"نه از پیش روی،
باطل بدو راه یابد و نه از پس، نازل شده از جانب خداوند حکیم و ستودنی است."
"نشاید که این قرآن را جز به خدا نسبت دهند؛بلکه
تصدیق چیزی است که پیش از آن آمده است و توضیح آن کتاب است، شکی نیست که از جانب پروردگار جهانیان است".
آیاتی که بهطور جداگانه عصمت
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را در دریافت، نگهداری و ابلاغ
وحی بیان میکنند.
عصمت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در مقام دریافت وحی:"همانا تو قرآن را از نزد
حکیم و دانا دریافت میکنی".
عصمت در مقام نگهداری قرآن:"ما بر تو قرآن را
قرائت میکنیم و تو از یاد نمیبری".
عصمت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در مقام تلاوت و ابلاغ:"پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ آیات قرآن را بر آنها
تلاوت میکند".
یا اینکه میفرماید:"پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ از روی هوا و هوس سخن نمیگوید سخن او وحی است".
بلکه خداوند پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را تهدید میکند اگر کمترین تغییری در وحی انجام دهد او را به بدترین
عذاب گرفتار میکند:"اگر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ پارهای از سخنان را به افترا بر ما میبست، با
قدرت او را فرومیگرفتیم، سپس رگ دلش را پاره میکردیم، و هیچیک از شما را توان آن نبود که مانع شود".
آیاتی که بیان میدارد که پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ
حق هیچگونه تغییر و تبدیلی را در قرآن ندارد:"بگو مرا نرسد که آن را از سوی خود دگرگون کنم. هرچه به من
وحی میشود، پیرو همان هستم".
روایاتی که از آنها عدم تغییر و
تحریف قرآن استفاده میشود. برای نمونه به یک روایت اشاره میشود:
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود:"من در بین شما دو چیز گرانبها کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم را به یادگار میگذارم و این دو از هم جدا نمیشوند تا در حوض
کوثر بر من وارد شوند".
این روایت که مورد قبول
شیعه و
اهل سنت است، بیان میدارد که قرآن تا
روز قیامت صلاحیت استناد را دارد و بر مردم
حجت است. روشن است که اگر قرآن قابل تحریف و تغییر میبود، صلاحیت استناد و منبعیت
احکام دین را نداشت.
روایات متعددی از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و
ائمه معصومان ـ علیهمالسلام ـ رسیده است که میفرمایند ملاک قبولی یا رد
احادیث ، موافقت و مخالفت با قرآن است.
در زیر نمونههای از آن نقل میشود:
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود:"هر چیزی که موافق کتاب خداست، قبول کنید و هر چیزی که مخالف قرآن است، قبول نکنید".
امام صادق ـ علیهالسلام ـ میفرمایند:"از ما حدیثی را قبول نکنید، مگر آنچه موافق قرآن است و حدیثی که مخالف سخن پرودگار ماست، قبول نکنید".
نتیجه اینکه روایاتی که اشاره نمودید، اگر از نظر سند و دلالت، مفهوم و محتوای صحیح و درست باشند، براساس دستور
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و ائمه ـ علیهمالسلام ـ چون مخالف با آیات متعدد قرآن کریم است، نباید آن را
قبول کنیم و ارزش استناد ندارند.
روایاتی که شما اشاره کردید، مربوط به داستان
ارتداد عبدالله بن ابیسرح است.
در مورد نحوه و علت ارتداد وی سهگونه روایت وارد شده است:
در بعضی روایات چنین آمده است:"پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ آیات
سوره تین را بر وی املا کرد و او مینوشت. تا رسید به آیه "
ثم انشأناه خلقا آخر ". ابن ابیسرح از نحوه بیان خداوند در مورد خلقت انسان به شگفت آمد و گفت:"
فتبارک الله احسن الخالقین ". پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود:بنویس "
فتبارک الله احسن الخالقین " و همین امر باعث شد که در دل ابن ابیسرح وسوسهای ایجاد شود و به خود گفت اگر حقیقتاً این
وحی است؛ پس بر من هم وحی میشود. اگر
دروغ است، پس پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ (العیاذ بالله)
دروغ میگوید و به همین جهت مرتد شد و به
مکه گریخت".
در بعضی از
روایات دیگر آمده که ابن ابیسرح در نوشتن وحی تغییراتی میداد و همین امر باعث باشد که پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ او را از مقام کتابت وحی عزل نماید و او مرتد شد و به مکه گریخت.
فیض کاشانی از
امام صادق ـ علیهالسلام ـ نقل میکند:عبدالله بن سعد بن ابیسرح برادر رضاعی (شیری)
عثمان خط زیبایی داشت، هر وقت بر رسول اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ وحی نازل میشد او را فرامیخواند و وحی را بر او می خواند و او مینوشت، اما او به جای "سمیع بصیر"، "سمیع علیم" و به جای "بما تعلمون خبیر"، "بما تعملون بصیر" مینوشت، و "یا" را عوض "تا" و "تا" را عوض "یا" کتابت میکرد، با این حال حضرت میفرمود: "و واحد؛ فرقی نمیکند اینها یکی است". عاقبت این شخص
مرتد شد و به مکه گریخت و به
قریش گفت:به خدا
قسم ، محمد نمیداند چه میگوید؛ من هم قادرم مثل او بگویم و به مانند او آیه نازل کنم.
این روایات چون در مورد نحوه ارتداد اختلاف دارند، دقیقاً نمیتوان به آنها استناد نمود، چون طبق نقل اول دلالتی بر تحریف و تغییر ندارد؛ زیرا منافاتی ندارد که آنچه در دل ابیسرح گذشته است همان وحی الاهی باشد که قبل از آن بر
قلب پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نازل گشته است، و نقل دوم هم مبهم و مجمل است، و فقط طبق نقل سوم دلالت بر تغییر و تحریف دارد.
مرحوم صدوق درباره این کلام از
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله؛ "و واحد" مینویسد:"یعنی، چه تغییر بدهی و چه تغییر ندهی آنچه من املا میکنم نوشته میشود، نه آنچه را که تو تغییر میدهی".
پس اگر این
روایت (یعنی طبق نقل سوم) از نظر سند درست و صحیح باشد، به نظر میرسد توجیه و
تفسیر مرحوم صدوق قابل قبول است؛ چون این توجیه در واقع مطابق آیاتی از قرآن است که میفرماید: قرآن قابل تغییر و تحریف نیست، و نیز آیاتی که بیان میداشت
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در مقام دریافت، نگهداری و ابلاغ و
حی معصوماند و اشتباه نمیکنند.
اگر هم توجیه مرحوم صدوق را قبول نکنیم و از نظر سند هم صحیح باشد، همانگونه که در نکته دوم بیان کردیم. اینگونه روایات چون مخالف صریح آیات قرآن هستند، قابلیت استناد را ندارند و براساس دستور پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ اکرم و
ائمه ـ علیهمالسلام ـ اینگونه روایات را نباید قبول کرد.
عبدالله بن ابیسرح بعد از ارتداد به مکه گریخت و پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در زمان
فتح مکه هم به جهت
شفاعت عثمان (خلیفه سوم) او را اعدام نکرد و او بعدها فرماندار عثمان در
مصر شد.
لازم به ذکر است با دقت در این روایت به دست میآید، این روایت بیش از آنکه بر
تحریف قرآن دلالت کند، بر عدم تحریف دلالت دارد؛ چراکه قائلین به
عدم تحریف قرآن ، تلاشهای مخالفان را برای تحریف نفی نمیکنند؛ بلکه عدم توفیق آنها را در این تلاشها نفی میکنند.
دلیلش آن است که:
حفظ و صیانت
قرآن از جانب الاهی است.
پیامبر محافظ و نگهبان قرآن از دستبرد تحریف و تغییر بود. این کوششها از طرف ابن ابیسرح مصداقی از
مصادیق آن تلاشهای شکست خورده و توطئههای باطلی است که پیامبر متصدی مبارزه با آنها بوده است و حضرت این توطئهها را در نطفه خفه کرد. در حقیقت کسی که با دقت و تعمق به این
روایت نگاه کند، بهروشنی میفهمد که این روایت بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد، نه بر
تحریف .
پایگاه اسلام کوئیست.