اجبار در پذیرش دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اجبار در قبول دین،
اکراه در دین.
پرسش: چگونه مفاد آیهی «
لا اکره فی الدین» ـ که دلالت بر
آزادی در انتخاب دین دارد ـ با مفاد آیه دیگری که میفرماید: و هرکس غیر از اسلام دینی بجوید، هرگز از او پذیرفته نشود و او در
جهان دیگر از جمله زیانکاران خواهد بود («
وَ مَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ»)، سازگار میباشد؟
پاسخ: درست است که در دین، اکراه و اجباری نیست، ولی این
سخن به این معنا نیست که دین خدا در هر زمانی متعدد است و ما حق داریم هرکدام را که بخواهیم انتخاب کنیم. چنین نیست. در هر زمانی یک
دین حق وجود دارد و بس. هر زمان پیغمبر صاحب شریعتی از طرف خدا آمده، مردم موظف بودهاند که از راهنمایی او استفاده کنند و قوانین و احکام خود را چه در
عبادات و چه در غیر عبادات از او فرا گیرند تا نوبت به حضرت خاتم الانبیا رسیده است. در این زمان، اگر کسی بخواهد بهسوی
خدا راهی بجوید، باید از دستورات دین او راهنمایی بجوید.
عدم اجبار در
پذیرش دین خاصی، دلیل بر حق بودن تمام
ادیان و مسلکها نمیباشد؛ بلکه دلیل بر احترام به
آزادی انسان در انتخاب دین و عدم ثمربخشی، اجبار در گرایش به دین خاص میباشد.
از سوی دیگر،
حق بودن ادیان و شریعتها در طول تاریخ، دلیلی بر حقیقتجو بودن
پیروان آنها، پس از ظهور شریعت کاملتر و تجلی حقِ آشکارتر نخواهد بود.
حقیقتجوی واقعی کسی است که به تمام مظاهر حق، در طول
تاریخ ایمان داشته باشد و به کاملترین شریعت عمل کند. پیروان ادیان واقعی آنهایی بودند که به پیامبر عصر خود و تمام
پیامبران پیشین ایمان داشتهاند و در برابر آخرین
شریعت و فرمانهای خداوند
تسلیم باشند. این مطلب با استناد به آیه ۲۸۵
سوره بقره،
تأیید میشود. برای توضیح بیشتر، به نقل آنچه مرحوم مطهری در این باره گفته، میپردازیم:
... درست است که در دین، اکراه و اجباری نیست: «
لا اکره فی الدین»، ولی این
سخن به این معنا نیست که دین خدا در هر زمانی متعدد است و ما حق داریم هرکدام را که بخواهیم انتخاب کنیم. چنین نیست. در هر زمانی یک
دین حق وجود دارد و بس. هر زمان پیغمبر صاحب شریعتی از طرف خدا آمده، مردم موظف بودهاند که از راهنمایی او استفاده کنند و قوانین و احکام خود را چه در
عبادات و چه در غیر عبادات از او فرا گیرند تا نوبت به حضرت خاتم الانبیا رسیده است. در این زمان، اگر کسی بخواهد بهسوی
خدا راهی بجوید، باید از دستورات دین او راهنمایی بجوید.
قرآن کریم میفرماید:
«
وَ مَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ؛
)؛ «و هر کس غیر از
اسلام دینی بجوید هرگز از او پذیرفته نشود و او در
جهان دیگر از جمله زیانکاران خواهد بود».
اگر گفته شود که مراد از اسلام، خصوص دین ما نیست، بلکه منظور، تسلیم خدا شدن است؛ پاسخ این است که البته اسلام همان تسلیم است و
دین اسلام همان دین تسلیم است؛ ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان دینِ گرانمایهای است که به دست حضرت خاتم الانبیاء ـ صلیاللهعلیهوآله ـ ظهور یافته است و قهراً کلمهی
اسلام بر آن منطبق میگردد.
به عبارت دیگر، لازمه تسلیم خدا شدن، پذیرفتن دستورهای اوست و روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید
عمل کرد و آخرین دستور خدا، همان چیزی است که آخرین رسول او آورده است.
در نتیجه اگرچه نباید شریعت اسلام را بر
پیروان ادیان دیگر
تحمیل کرد، اما این به معنای امضای حقانیت
ادیان به موازات همدیگر نیست؛ بلکه باید با گفتوگو و تبلیغ آنان را بهسوی جلوه کامل حق، در این عصر و زمان ـ یعنی
شریعت اسلام ـ دعوت کرد. روش پیامبر در صدر اسلام و دیگر
امامان و بزرگان
دین در طول
تاریخ اسلام اینگونه بوده است. (بنا بر این توضیح،
پلورالیسم به معنای حقانیت همه ادیان، مردود است؛ اما به معنای زندگی مسالمتآمیز پیروان ادیان مختلف بلااشکال است).
در
قرآن مجید میخوانیم: «
و قُل للّذین أوتوا الکتاب و الاُمیینَ ءَأَسلمتم فإن أسلَموا فقد اهتدوا و اِن تولَّوا فانّما علیک البلاغ؛
و به کسانی که
اهل کتاباند و به
مشرکان بگو: آیا اسلام آوردهاید؟ پس اگر اسلام آوردند، قطعاً
هدایت یافتهاند و اگر روی برتافتند، فقط رساندن پیام بر عهده توست».
از این آیه شریفه بهخوبی
آشکار میشود، در پذیرفتن شریعت اسلام هیچگونه اجباری نیست و مسلمانها هم نباید دیگران را مجبور سازند؛ اما عدم اجبار دلیل بر حقانیت
پیروان ادیان دیگر نیست؛ بلکه اگر با آگاهی به حقانیت پیامبر اسلام، به
انکار بپردازند و کفر بورزند، در «
قیامت» جایگاه آنان در
جهنم خواهد بود.
در قرآن مجید میخوانیم: «
اِنّ الذین کفروا مِن اهل الکتب و المشرکین فی نار جهنم خالدین فیها؛
کسانی از
اهل کتاب که (به آنچه پیامبر اسلام آورده است)؛
کفر ورزیدهاند و (نیز) مشرکان در
آتش دوزخاند و در آن همواره میمانند».
از این آیه شریفه بهخوبی
آشکار میشود که مراد از آیاتی که پیروان ادیان دیگر را اهل نجات دانستنهاند؛
یقیناً منکران حقانیت اسلام و صفآرایان در مقابل شریعت اسلام، نیستند و چهبسا کسانی که توانایی
شناخت حقانیت اسلام را داشتهاند، ولی بهآسانی از کنار
شناخت حق گذشتهاند، نیز در قیامت عذری نداشته باشند. به هر
تقدیر، حق واحد است و دین نیرو واحد است. در
روایات آمده است: «
انما الدین واحد انما الدین واحد» و
قرآن شریف هم میفرماید: آن دین واحد اسلام است. بنابراین حق واحد نمیتواند تقسیم شود و همه
ادیان از آن بهرهها ببرند.
علامه محمدحسین طباطبایی،
المیزان، ج ۱، ذیل آیه ۲۵۱ بقره.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اجبار در پذیرش دین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۲۲.