یقین قلبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: یقین قلبی، عقل، قلب
پرسش: راه رسیدن به یقین قلبی، به گونهای که خدا را حاضر ببینیم چیست؟
پاسخ: خداوند سبحان پنهان نیست که دیدن او مستلزم کار خاصی باشد. احوال ما مانند کسی است که پلک چشم را انداخته و میپرسد:چه کنم تا ببینم؟! پاسخش فقط یک جمله کوتاه است:«چشمت را باز کن تا ببنی».
در این عرصه سخن بسیار است. امثال ما (پاسخ دهنده) حتی نمیدانند که یقین چیست و چه مراتبی دارد؟ چه رسد به آن که راه رسیدنش را بدانند. اما ذیلاً به چند نکته مهم از آموختهها اشاره میشود:
خداوند سبحان پنهان نیست که دیدن او مستلزم کار خاصی باشد. احوال ما مانند کسی است که پلک چشم را انداخته و میپرسد:چه کنم تا ببینم؟! پاسخش فقط یک جمله کوتاه است:«چشمت را باز کن تا ببنی».
خالق کریم به انسان «
عقل و قلب » داده است. عقل و قلب خدا میبینند و جز خدا هم نمیبینند. عقل و قلب در همه انسانها وجود دارند و از بین هم نمیروند. به عقل و قلب خطا نیز وارد نمیشود؛ به همین جهت فرمود:عقل نبی درونی شماست. منتهی انسان با منحرف کردن توجهات، ایجاد تعلقات
کاذب ، غالب نمودن هوای نفس بر سایر قوا و...، روی این گنجینههای گرانبها و آیینههای صاف و شفاف پرده میاندازد، زنگار مینشاند و دائم بر ضخامت آن میافزاید و همین سبب میگردد که حقایق عالم هستی را آن طور که هست نبیند.
ما خدا را حاضر و ناظر نمیکنیم، بلکه عالم در
محضر خدا و در منظر اوست؛ پس اگر ما او را حاضر و ناظر نمیبینیم، چون چشم
عقل و قلب را بستهایم.
توجه، یعنی «جهت گرفتن». همان طور که اگر به کسی یا چیزی توجه کنیم، جهتمان را به سوی او بر میگردانیم.
همه هدایتها از همین «جهت و توجه» است و همه انحرافات نیز از انحراف جهت و توجه نشأت میگیرد. به
حضرت ابراهیم (ع) گفتند که ستاره، ماه و خورشید همان خداست، پس از افول و غروب آنها گفت: من آفلین را دوست ندارم. و افزود: توجه و جهتام را به سوی خالق آسمانها و زمین مینمایم و نه مخلوقات آسمانی یا زمینی:
«إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛
من از روی
اخلاص پاکدلانه روی خود را به سوی کسی گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم».
این همان طریق اولایی است که خداوند متعال انسان را به قرار گرفتن در آن توصیه نموده است. میفرماید:فطرت تو
خداشناس ،
خداپرست ،
خدا جو و
خدا دوست است. من خودم را در فطرتت به تو شناسانده و نشان دادهام، پس به دین
فطرت ات توجه کن که دین استوار همین است:
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ؛
پس روی خود را با گرایش تمام به حق به سوی این دین کن با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است،
آفرینش خدای تغییرپذیر نیست این است همان دین پایدار ولی بیشتر مردم نمیدانند».
پس دائم باید توجه داشت. یعنی جهت گیریها در هر موضعی، هر کاری و هر حالتی باید به سوی خدا باشد، و این سمت و سو را فطرت خود آدمی نشان میدهد. توجه که منحرف شد، انسان منحرف میشود.
اسلام عزیز نه تنها مانند برخی از ادیان عقل را تجلی شیطان نمیخواند و مانند اغلب مکاتب معاصر عقلانیت را تعطیل اعلام نمینماید، بلکه آن را اصل و ریشهی ثبوت اعتقادات معرفی نموده و با اصرار بر تعقل و تفکر تأکید مینماید و از این رو اعتقاد به اصول دین در اسلام راستین تحقیقی است و نه تقلیدی.
اسلام عزیز نه تنها انسان را به سوی عبادات متعصبانه و بیفکر دعوت نمینماید، بلکه چنین عبادتهایی را اصلاً مفید و نشانه دینداری نمیداند. بلکه تعقل، تفکر و تدبر در حکمت، در خلقت و آفرینش در هدف و هدفداری را لازمه و نشانه دینداری، ایمان و یقین بر میشمرد و آن را بالاترین عبادت قلمداد مینماید.
پیش روی ما جهانی (از مادی و غیر مادی) با عظمت وجود دارد که علم، حکمت، زیبایی، نظم و سایر پیچدگیها و شگفتیهای آن، همه معرف خالقِ علیم، حکیم، جمیل و ربّ جلیل آن است و نشان میدهد که این عالم و «من» که جزئی از آن هستم، بیهوده آفریده نشده است. لذا فرمود در این امر تعقل کنید. ذکر و نماز به همراه تعقل است که انسان را به کمال میرساند:
«الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَیَ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛
همانان که خدا را (در همه احوال)ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (که)پروردگارا اینها را بیهوده نیافریدهای منزهی تو پس ما را از عذاب آتش
دوزخ در امان بدار».
به غیر از جهان خلقت، کتابی که همه چیز در آن تبیین شده است، شامل هستیشناسی و انسانشناسی و بایدها و نبایدهای رشد و کمال است به ما اعطا شده است. آیا نباید آن را با تعقل، تفکر، تأمل و تدبر مطالعه کنیم؟ فرمود:این کتاب تعریف انسان کامل است، این کتابی است که انسان در آن معرفی شده است، این کتابی است که بحث از خودتان دارد:
«لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؛
در حقیقت ما کتابی به سوی شما نازل کردیم که یاد شما در آن است آیا نمیاندیشید».
انسان دارای «عقل، قلب یا به تعبیری فطرت» است و دارای اختیار، اراده و عمل نیز هست. لذا همان طور که در حوزه نظری خود را قوی میسازد، باید در حوزه عملی نیز منطبق با عقل و قلب سلیم حرکت نماید، نه این که نظرش چیزی باشد و عملش چیز دیگری.
عقل، قلب و عمل انسان همه باید بر موضع «
صدق » قرار گیرند. یعنی حقایق عالم هستی، تصدیق کننده اعتقاداتش باشد، اعتقاداتش تصدیق کننده این حقایق باشد، همه تصدیق کننده «
حق » باشند و عملش نیز تصدیق کننده اعتقاداتش باشد و باورهایش نیز عملش را تصدیق کنند. لذا «
ایمان و
عمل صالح » همیشه در کنار هم مطرح میشوند. رابطه آنها مثل رابطه
روح و جسم است که اگر مفارقتی حاصل شود، موت دست میدهد.
«وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ؛
و کسانی که گرویده و کارهای شایسته کردهاند البته آنان را در زمره شایستگان در می آوریم».
عمل صالح و صادق نیز فقط با اطاعت و بندگی الله جل جلاله محقق میشود و اطاعت او نیز در گرو اطاعت
پیامبر اعظم (ص) است. پس انجام واجبات و ترک محرمات قدم اول و زیرساخت است.
اما رابطه انسان با خدا در اسلام راستین (اسلام
ولایتی )، درست بر عکس آن چه در اسلام بی ولایت و اسلام وهابیگری مطرح میکنند تا ایجاد مُردگی و دلزدگی کنند، نه تنها خشک و بی روح نیست، بلکه دقیقاً رابطه عاشق و معشوق، محبّ و محبوب، عبد و معبودِ کریم و رحیم است. لذا باید شوق دیدار معشوق داشت، باید با او ارتباط برقرار کرد، باید با محبوب گتفگو کرد، باید راز و نیاز کرد، باید درد دل گفت، باید عشق ورزید.
اوج این حالت در «
نماز » است، البته نه نمازی که فقط برای قضا نشدن ادا میشود و آن هم به سختی و کراهت، بلکه نمازی که از روی معرفت و عشق و برای خلوت با
معشوق ادا میشود. و پس از آن «
دعا ». البته نه فقط خواستن نیازها، بلکه دعا، یعنی صدا کردن، خواستن قلب و بیان آن چه
قلب میخواهد. اینها یعنی حاجات، که به نیازهای مادی محدود نمیگردد. لذا فرمود:من را بخوانید. من هم استجابت میکنم.
«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ؛
و پروردگارتان فرمود مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم در حقیقت کسانی که از پرستش من کبر میورزند به زودی خوار در دوزخ درمی آیند».
همین که گفتی «
یا الله »، او می فرماید:«لبیک عبدی» بگو ای بنده من!
سایت:ایکس-شبهه