کلمات زایده
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حروف زایده،
قرآن کریم.
پرسش: آیا از دیدگاه
ادبیات عرب میتوان گفت که در قرآن کریم، کلمات زایده وجود دارد؟
پاسخ:
اینکه آیا در قرآن بتوان حروفی را زایده دانست یا خیر؟ موضوعی است که از دیرباز در بین
مفسران فراوان مطرح شده است؛ اگرچه برخی از متأخرین بیش از دیگران بر عدم وقوع زوائد در
قرآن پافشاری کردهاند.
اما این اختلاف در میان مفسران قرنهای پیشین نیز مطرح بوده است که از آن جمله میتوان به مناقشه
ابن اثیر و
غزالی اشاره کرد
و نیز میتوان طعنه ابواسحاق ثعلبی بر ابوعبیده معمر بن مثنی
و
اعتراض فخر رازی بر وجود زائده در قرآن
را از نمونههای بارز آن برشمرد.
منشأ این اختلاف از آنجاست که گروهی،
کلام نحویون مبنی بر زیادت حروف را حمل بر بیهوده بودن آنها کردهاند که صد البته این تعبیر از شأن قرآن که
معجزه فصاحت و
بلاغت است به دور میباشد. همین امر موجب شده است تا در اسلوبهایی مانند آیات «
فبما رحمة من الله لنت لهم »،
«یرید الله لیبین لکم»،
«
قال ما منعک ألا تسجد إذ أمرتک»،
«
لا أقسم بیوم القیامة »
و دیگر مواردی که صحبت از زیاده بودن برخی حروف شده، دست به
تأویل زده و حتی در برخی موارد از معنای حقیقی آیه دور شده و نقشهای نامتعارف و دور از ذهنی را برگزینند.
اما با بررسی استعمال «زایده» در تمام بخشهای
ادبیات عرب بهخوبی میتوان دریافت که ملازمت و مناسبتی بین زایده بودن و بیهوده بودن وجود ندارد. چنانچه عبارت زایده نهتنها در مقام تأکید، بلکه در بسیاری موارد دیگر هم به کار رفته و معانی جدیدی را ایجاد کرده است، که نشان میدهد مقصود
اندیشمندان نحوی از زایده، بیهوده بودن نیست که در این راستا میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
در علم «صرف» حرفهای موجود در
ریشه یک
لغت را حروف اصلی و باقی حروف را
زایده میگویند، اما همین حروفی که در ظاهر، زایده بهشمار میآیند، موجب میشوند تا برای معانی متفاوتی که همه به یک ریشه برمیگردند، به دست آید.
این جمله مشهور نیز توصیفی از همین معناست:«اختلاف المبانی تدل علی اختلاف المعانی»
جابهجا شدن حروف اصلی (و افزوده شدن برخی حروف زاید) منجر به تفاوت در معنا میشود.
در
علم «
بلاغت » در سرفصل «اطناب» (طولانی سخن گفتن) به ویژه در اطناب به زیاده و اطناب به تکریر که از حروف و جملات اضافی جهت بیان، توضیح، مدح و ذم و... استفاده میشود، تعبیر به
کلام زایده و فضله نمودهاند،
با آنکه در واقع این زیادهگویی، بیهودهگویی نیست.
در عباراتی مانند «جئت بلا زادٍ» و «ما جائنی زید و لا عمرو» و «جائنی زید لا بل عمرو»، با اینکه «لا» دارای معنای نفی است و تأثیر بسزایی در معنای کلام دارد، نحویون به آن زایده گفتهاند.
حتی در مواردی به بعضی
افعال مانند «کان» زایده گفتهاند و درعینحال فایدۀ قرار گرفتن آن در وسط
جمله را دلالت بر گذشتهای که پایان یافته است برشمردهاند.
گاهی اوقات به حرفی که در غیر جایگاه خود قرار گرفته است؛ هرچند فایده معنایی داشته باشد، زائده هم گفتهاند؛ مثلاً در
شعر «إن لم یجد یوماً علی من یتکل» و «فهلا التی عن بین جنبیک تدفع» و یا در بحث مای زایده معوض.
در بسیاری از موارد، فایدۀ آمدن زوائد، ایجاد یک معنای جدید نیست، بلکه موجب میشود در نقش پذیری باقی کلمات توسعه ایجاد شود تا به عنوان مثال، برخی کلمات بتوانند علاوه بر جملات اسمیه، بر جملات فعلیه هم داخل شوند.
برخی مواقع اضافه شدن یک حرف زایده موجب شده است تا معنای
حصر به وجود بیاید و معنای جدیدی را برای کلمات پیرامونی به دنبال داشته باشد، مانند آنچه در مورد «أنما» و «إنما» گفتهاند.
نحویون با وجود آنکه در برخی عبارات از حرف «مِن» تأکید و یا
استغراق را
استنباط کردهاند، اما با این وجود برای آن تعبیر زایده نیز آوردهاند.
و حتی در جایی که حرف زایده فقط به جهت
تقویت کلام آمده است، باز هم دلالتی بر بیهوده بودن ندارد. مثلاً نحویون فایدۀ حروفی مانند «باء زائده» را در جملات منفی، تأکید بر نفی ذکر کرده، در عین حال آن را زایده شمردهاند.
با توجه به
قراین و شواهد فوق، اگر در جایی از آیات
قرآن کریم، حرفی به عنوان زایده در نظر گرفته و معنای آن فقط تأکید اعلام شده، این تنها به جهت مقتضای حال مخاطب و تناسب با بقیه آیات بوده است.
چنانچه اختلاف قرائات نیز در جایی که حرف زایده حذف شده است، به ظاهر نشان میدهد که معنای آن حرف زایده در نهایت چیزی بیشتر از تأکید کلام نبود.
تأکید و
تقویت کلام با توجه به وضعیت
مخاطب بهقدری مهم است که در بسیاری موارد نهتنها از
حروف زاید ، بلکه از تکرار
اسم یا
جمله و یا حروف غیر زاید نیز بهره میگیرند.
گفتنی است که برخی از محققان نهتنها معنای تأکید، بلکه استفاده از حروف و دیگر ادوات زایده را برای زیبایی کلام و ایجاد
سجع و
قافیه در کلام فصیح و حتی قرآن جایز دانستهاند. چنانچه رضی و محمود صافی به این امر تصریح کردهاند.
پایگاه اسلام کوئیست.