نسبت دادن گمراهی ابلیس به خداوند
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: شیطان، ابلیس،
گمراهی، اغوا،
سوره اعراف،
سوره حجر.
پرسش: چرا ابلیس،
پروردگار را در گمراهشدن خود مقصر دانسته و خدا نیز با نقل این گفتار در
قرآن به نفی آن نمیپردازد؟!
پاسخ اجمالی: در ارتباط با سخن شیطان که گمراهی خویش را به خدا نسبت داده، کسانی که معتقد به جبرند میگویند؛ استناد گمراهی به خدای تعالی هیچ اشکالی ندارد؛ و همین خود دلیلی بر این است که
خیر و شر همه مستند به خدا است و معنای سخن شیطان هم این است که خدایا! به دلیل آنکه گمراهم کردی و به من اجازه ندادی تا بر
آدم سجده نکنم، من هم به انتقامش تمام بندگانت را گمراه میسازم! اما غیر جبریها چنین استنادی را ناروا میدانند. به هر حال به نظر میرسد پاسخ این باشد که: اولاً: منظور از گمراهی در آیه، سجده نکردن شیطان در مقابل آدم نیست؛ بلکه مقصود گمراهی همیشگی و دوری مطلق او از رحمت الهی است. ثانیاً: گمراهی او ابتدایی و جبری نبود، بلکه مجازاتی است که به دنبال نافرمانی اختیاری شیطان، گریبانگیر او شده است.
قرآن کریم در ارتباط با نافرمانی شیطان از فرمان خداوند مبتنی بر سجده به آدم به نقل از او میگوید: «اکنون که گمراهم ساختی (فَبِما اَغْوَیْتَنی)، من بر سر راه مستقیم تو، در کمین آنان خواهم نشست.»
«پروردگارا! چون گمراهم ساختی، (مادّیات را) در زمین برایشان جلوه داده و همگی را گمراه خواهم ساخت».
«اغوا» در لغت به گمراهی، ناامیدی،
جهل ناشی از اعتقاد فاسد،
و رفتن به راه هلاکت، معنا شده است.
در اینکه منظور از این سخن شیطان چیست و اینکه نسبت دادن گمراهی به پروردگار چه توجیهی دارد، نظریات گوناگونی ارائه شده است:
جبریون معتقدند؛ اینکه بگوییم خدا گمراه کرده هیچ اشکالی ندارد؛ زیرا تمام افعال مستند به خدا است و معنای سخن شیطان هم این است که خدایا! به دلیل آنکه مرا گمراه کردی و نگذاشتی بر آدم سجده نکنم، و چون فتنه این کار از تو است، من هم تمامی بندگانت را گمراه میسازم!
گروه دیگری که به جبر اعتقادی ندارند، از آنجا که معتقدند نمیتوان هر خیر و شر و هر زشت و زیبایی را به گونهای به خدای تعالی نسبت داد، که مستلزم سلب مسئولیت از انسان گردد؛ برداشتهای دیگری از آیه دارند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
• گمراهکردن شیطان از جانب خدا به معنای ناامید کردن او است و در همین راستا شیطان میگوید: خدایا! از آنجا که مرا از رحمت خویش ناامید کردی، من هم بشر را به
گناه کشانده و از رحمتت ناامید میکنم.
• مراد از گمراهشدن شیطان، گمراهی او از راه
بهشت است، و معنای آیه این است که خدایا! اینکه مرا به دلیل نافرمانیم از راه بهشت گمراه کردی، من نیز ایشان را با دعوت خود از راه بهشت گمراه میکنم.
•مراد از جمله "بِما اَغْوَیْتَنِی" این است که خدایا به خاطر اینکه به من دستوری دادی و درگیر نافرمانی تو شدم، و بر آدم سجده نکردم، آدمیان را گمراه خواهم کرد. که نامیدن این فرایند به گمراهی از باب توسع و مجاز خواهد بود.
• ساحت قدس پروردگار از اینگونه امور منزّه است و این هم از بیادبی و عدم معرفت شیطان نسبت به مقام پروردگار است که چنین نسبتی را به خدا داده است؛ زیرا پروردگار همان دستوری را که به شیطان داد، به فرشتگان هم چنین توصیهای فرمود، آنان پذیرفتند و مقرب درگاه شدند، او مخالفت کرد و از درگاه الهی رانده شد.
این عادت
مستکبران است که کار زشت را به خود نسبت نمیدهند و به گردن دیگران میگذارند. اما
اولیای الهی، هنگامی که با مشکلی برخورد کردند، در کمال ادب و
تواضع، از خدای مهربان یاری میجویند: «وَ اَیُّوبَ اِذْ نادی رَبَّهُ اَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ؛
و ایّوب را یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد: به من بیماری و رنج رسیده است، و تو مهربانترین مهربانانی.»
• بعضی از مفسران معتقدند؛ از اینکه ابلیس گمراهی خود را به خدا نسبت داد و خدا هم آنرا رد نکرد، میتوان فهمید که مقصود از گمراهشدن او در ماجرای سرپیچی از سجده بر آدم (علیهالسّلام) نبود؛ زیرا هیچ رابطهای میان سرپیچی ابلیس و معصیت انسان وجود ندارد، تا ابلیس با نافرمانی خود وسیله معصیت بشر را فراهم کند، بلکه مقصود از این اغواء، آن گمراهی است که ابلیس از خطاب خدایی استشمام نمود، و فهمید که لعنت مطلقه خدا که همان دوری از رحمت او و گمراهی از طریق
سعادت است، برای همیشه دربارهاش مسلم شده است. البته این استقرار لعنت، گزافی و بیهوده نبوده، بلکه اثر آن گمراهی اولیه است که ابلیس با اختیار خود آن را برگزید، پس گمراهی او از طرف خدا، ابتدا به ساکن نبوده، بلکه نوعی مجازات است که هیچ اشکالی ندارد و به همین جهت بود که خدای تعالی هم گمراهکردن مجازاتی را انکار نکرده، بلکه در آیه: «یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ اِلَّا الْفاسِقِینَ»،
(آیه شهادت میدهد بر اینکه یک مرحله از ضلالت و کوری دنبال کارهای زشت انسان به عنوان مجازات در انسان گنهکار پیدا میشود، و این غیر آن ضلالت و کوری اولی است که گنهکار را به گناه وا داشت؛ چون در آیه مورد بحث میفرماید: «وَ ما یُضِلُّ بِهِ اِلَّا الْفاسِقِینَ؛
خدا با این مثل گمراه نمیکند مگر فاسقان را.» اضلال را اثر و دنباله
فسق معرفی کرده، نه جلوتر از فسق، معلوم میشود این مرحله از ضلالت غیر از آن مرحلهای است که قبل از فسق بوده، و فاسق را به فسق کشانید.) به آن اعتراف و تصریح میفرماید.
به این ترتیب ارتباط میان «گمراهکردن شیطان توسط خدا» با «گمراهکردن مردم توسط شیطان» روشن میشود؛ یعنی به خاطر اینکه او خودش از
رحمت خدا و سعادت دور شده، و این دوری به خاطر لزوم و همیشگی لعنت خدا، قرین او گشته؛ لذا هر وقت که با
وسوسه و
تسویل خود به درون دلی رخنه کند و نزدیک شود، همین نزدیکی او باعث دور شدن آن دل از خدا و رحمت او است.
خلاصه اینکه منظور از گمراهشدن شیطان توسط خدا، گمراهی جبری و بدون دلیل نیست. بلکه به عنوان مجازاتی برای او است که جمله "وَ اِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی" هم شاهدی بر این مدعا است.
اما از آنجا که مفسران این معنا را مانند
مسلمات پنداشتهاند که جمله "بِما اَغْوَیْتَنِی" در صورتی که به ظاهرش حمل شود از اضلال ابتدایی سر در میآورد و مسلم پنداشتهاند که مقصود از غوایت همان سجده نکردن بر آدم است. آنگاه برای اینکه اشکال اضلال ابتدایی و جبری را دفع کنند، در مقام توجیه آیه بر آمده، و در اصل استناد شر و صدورش از خدا که آیا جایز است یا ممتنع، اختلاف کردهاند.
نظیر این بحث، گفتوگوهایی است که پیرامون
انظار (مهلت دادن) در جمله "فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ"،
وجود دارد که این مهلت دادن به ابلیس و او را برای همیشه به جان بشر انداختن کار قبیحی است و ترجیح دادن مرجوح بر راجح است.
جبریون که این عمل را جایز شمردهاند میگویند: آیه شریفه دلالت میکند بر اینکه حسن و قبح که عقل، افعال ما را با آن توجیه و تعلیل میکند، تنها ملاک و محک افعال ما است و در افعال خدای تعالی تاثیر ندارد، و دست عقل از داوری نسبت به افعال او کوتاه است. پس خدای سبحان به هر کس هر چه بخواهد ثواب میدهد و هر کسی را بخواهد عقوبت میکند، بدون اینکه جهتی را ترجیح دهد، و حتی در جهت خلاف واقع میتواند عمل کند.
آنها میگویند؛ اگر کسی بگوید شخص حکیمی مردمی را در خانهای محبوس کرد و آتش فراوان بر آنان افروخت و مارهای زهرآگین به جانشان انداخت و در عین حال هیچ قصد آزار ایشان را نداشت، نه میخواست بسوزند، و نه میخواست مسموم شوند، چنین کسی
عقل و
فطرت انسانی خود را از دست داده، و بنابراین به حکم فطرت، خدای تعالی که شیطان را مهلت داده، خواسته است تا بعضی از بندگانش گمراه گردند.
اما گروه دوم، آیه را چنین توجیه کردهاند که خدای تعالی از
ازل میدانست که ابلیس و پیروانش با
کفر و گناه میمیرند و به جرم کفر و فسقشان جهنمی میشوند، چه او ابلیس را مهلت دهد و چه ندهد. علاوه براینکه خدای تعالی اگر او را مهلت داد، و جانبش را رعایت نمود، جانب
مؤمنان را هم رعایت نموده، ثواب بیشتری به ایشان میدهد.
از این هم که بگذریم این سخنی است که شیطان گفته (لاغوینهم) چه ربطی به خدای تعالی دارد، اگر اغواء کار خدا بود از خود دفاع مینمود و آنرا انکار میکرد.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «نسبت دادن گمراهی ابلیس به خداوند»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۲/۲۷.