• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نداشتن خواستگار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:خواستگار، ازدواج، حرف مردم، نگاه ترحم آمیز.
پرسش :من تا به حال خواستگاری نداشتم و فهمیدم زندگی جبر است. چه کنم تا از ملال و بی ایمانی و نگاه های ترحم برانگیز و سرزنش بار دیگران خلاص شوم؟



دو ماه دیگر سی و یک سالم می شود و هنوز حتی یک خواستگار هم نداشتم و به همین دلیل فوق العاده عصبی و سرخورده شده و صادقانه بگویم دین و ایمان خود را از دست دادم؛ چون فهمیدم زندگی جبر مطلق است نه اختیار چون اختیار نداشتم آن گونه که می خواهم زندگیم را بسازم. از زندگی بیزارم و گاهی آن قدر از تنهایی و نیاز خسته می شوم که اگر جرأت داشتم خودم را بارها کشته بودم.این جا سن ازدواج پایین است و مورد سرزنش و حقارت اطرافیان قرار گرفتم و کاش اختیار مرگم دست خودم بود.با وجود تنهایی مطلقی که بعد از مرگ پدر و مادرم دارم و خواهران متأهل من آن را درک نمی کنند واقعاً زندگی سختی از لحاظ عاطفی میگذرانم. چه کنم تا از ملال و بی ایمانی و نگاه های ترحم برانگیز و گاهی سرزنش بار آنهایی خلاص بشوم که فکر می کنند من سخت گیرم و نمی دانند که اصلاً موقعیتی نداشتم.


البته با توجه به این که هیچ اطلاعاتی از شخص شما و خانواده و محیط زندگی شما نداریم تنها به نکات مهم و کلی که برگرفته از آموزه های اسلامی است بسنده می کنیم.
برای دست یابی به پاسخی محکم و مبرهن بیان چند نکته ضروری به نظر می رسد.

۲.۱ - توجه به هدف آفرینش

نخست باید ببینیم که هدف از آفرینش انسان چیست که اگر جای آن در زندگی خالی بود معنایش این است که زندگی ما عبث و بیهوده خواهد بود.
شکی نیست که ازدواج نقش اساسی و کلیدی در زندگی انسان دارد، اما باید باور کنیم که تمام هدف آفرینش ، ازدواج نیست؛ یعنی این گونه نیست که اگر کسی در زندگی ازدواج نکرد پس سعادت دنیا و آخرتش را از دست داده باشد، بلکه ممکن است کسی ازدواج نکرده باشد اما به کمالات رسیده باشد بنابر این تعبیراتی که شما به کار بردید با آموزه های دینی ما سازگار نیست، بلکه بندۀ مؤمن همواره باید خشنود و راضی باشد.

۲.۲ - انسان های موفق مجرد

ما در تاریخ زندگی بشر نمونه هایی از انسان های والا و مترقی سراغ داریم که توانستند مدارج عالیه کمالات را طی نموده و قله های انسانیت را فتح نمایند با اینکه ازدواج نکردند، که به چند نمونۀ آن اشاره می کنیم.

۲.۲.۱ - حضرت عیسی

با توجه به این که حضرت عیسی (علیه السلام) یکی از پیامبران صاحب شریعت و اولوا العزم است، اما تا آخر عمر مجرد بوده و ازدواج نکرده است.

۲.۲.۲ - حضرت مریم

قرآن در این باره می فرماید: مریم گفت:ای پروردگار من، چگونه مرا فرزندی باشد، در حالی که بشری به من دست نزده است؟ گفت:بدین سان که خدا هر چه بخواهد می‌آفریند. چون اراده چیزی کند به او گوید موجود شو، پس موجود می‌شود.
اما در عین حال مشاهده می کنیم که مریم با این که زن است و کسی هم با او تماسی نداشته، اما به مقاماتی رسیده که بسیاری از مردان توان رسیدن به آن را ندارند.
قرآن می فرماید:و هر وقت که زکریا به محراب نزد او می‌رفت، پیش او خوردنی می‌یافت. می گفت:ای مریم، اینها برای تو از کجا می‌رسد؟ مریم می‌گفت:از جانب خدا؛ زیرا او هر کس را که بخواهد بی‌حساب روزی می‌دهد.

۲.۲.۳ - حضرت یحیی

مرحوم قطب راوندی در الخرائج و الجرائح می گوید:به حضرت یحیی بن زکریا (علیهماالسلام) در کودکی «حکم» عطا شد. و او پیوسته می‌گریست بی‌آنکه گناهی کرده باشد و همیشه روزه می‌گرفت و ازدواج نکرد.
[۳] راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج‌۲، ص ۹۲۰، مؤسسه امام مهدی (عج) قم، ۱۴۰۹ ه ق.


۲.۲.۴ - حضرت معصومه

نه تنها حضرت معصومه (سلام الله علیها) ازدواج نکرد، بلکه هیچ یک از دختران موسی بن جعفر (علیه السلام) ازدواج نکردند.
حالا علت این ازدواج نکردن هرچه که باشد (وجود اختناق شدید هارونی و مأمونی یا زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) و سرانجام شهادت او یا... ) نکته این جا است که هرگز از آن بانوی بزرگوار نقل نشده که وی از این جهت خدا یا روزگار و یا از کسی دیگر گله یا نگرانی داشته باشد.

۲.۲.۵ - زنان مجرد دیگر

در تاریخ معاصر ما نیز زنان مؤمنی بودند با این که ازدواج نکردند، اما به درجۀ بالای معرفت و کمال رسیده و در زمینه های اجتماعی فرهنگی و سیاسی به مردم خدمت نمودند که از جمله آنان شهید آمنه صدر ( بنت الهدی ) خواهر شهید محمد باقر صدر است که هنگام شهادت حدود ۴۵ سال داشت امّا ازدواج نکرده بود.
گفتنی است ما در این جا در صدد بیان فضیلتی برای ازدواج نکردن نیستیم؛ چرا که ازدواج، قانون فطرت و طبیعت است و قوام نسل بر آن بستگی دارد، بلکه به این نکته اصرار می ورزیم که اگر کسی ازدواج نکرد این گونه نیست که راه سعادت بر او بسته باشد، بلکه ممکن است کسی ازدواج نکرده باشد، امّا نردبان ترقی و کمال را پیموده و به سعادت دنیا و آخرت نائل شود.

۲.۳ - قانون علیت

دنیا بر اساس قوانین علیت (علت و معلول) استوار است؛ یعنی مثلاً اگر کسی سنگی را پرت کرده و به پیشانی کسی بزند طبعاً پیشانی او می شکند در این جا نمی شود طبیعت، روزگار، و... را مقصر دانست، بلکه این سنت الاهی و قانون طبیعت است.
در بسیاری از مواقع، اجتماع یا خانواده یا مدرسه یا پدر و مادر یا... به دلیل برخی از آداب و رسوم و سنت های غلط و...، انحراف یا مشکلاتی را برای بچه ها پدید می آورد، یا موانعی برای رشد آنها فراهم می سازد که هیچ ربطی به دین و شریعت ندارد، بنابر این نباید اینها را به حساب دین گذاشت به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم.
الف. اگر به دلیل تعصب غلط برخی از والدین،دخترشان را به مدرسه نفرستادند که این باعث رکود و عقب ماندگی علمی این فرزند از جامعه و دوستانش شد، آیا این بر عهدۀ دین و متولّیان آن است؟
ب. اگر بچه ای که بسیار به کارهای فنی و مهندسی مشتاق است، اما پدر و مادرش فقط به صرف این که پسر عمو یا دختر خاله اش در رشتۀ پزشکی قبول شده او را وادار به انتخاب آن رشته نمایند که موجب عدم موفقیت او در آن رشته غیر مورد علاقه اش شود تقصیر این عدم موفقیت بر عهدۀ چه کسی است؟
ج. اگر جوانی در محیط بیرون از منزل در محله یا مدرسه اش به دلیل دوستی با نااهلان معتاد شده باشد آیا گناه این بر عهدۀ جبر و خدا است؟
بنابر این ما در بسیاری از امور باید حساب خدا را از خلق جدا کنیم و این گونه نیست که در دنیا جبر حاکم باشد و کسی در قبال اعمالش مسئول نباشد.

۲.۴ - توصیه به میانه روی

اسلام یک دین میانه است که پیروانش را در تمام امور از افراط و تفریط بر حذر داشته است در مورد دختران نیز به همین نحو است که از یک طرف باید از عرضۀ دختران به دیگران جلوگیری نمود و از طرف دیگر نیز نباید به بهانۀ غیرت و حفظ ناموس از هرگونه تماس دختر با دیگران حتّی محرم و معاشرت با زنان دیگر جلوگیری نماییم؛ به عنوان نمونه چه اشکالی دارد که دختران با حفظ حجاب و عفت و کرامت اما با لباس روشن و مناسب در مراسم، مجالس و نماز جمعه شرکت کنند و یا حتی با کمی آرایش و لباس زینتی در مجالس زنانه حاضر شوند که این خود باعث معرفی آنان به دیگران شده و سبب می شود که زنان یا دختران دیگری که آنان را می بینند برای بستگان پسر خود مناسب دیده و اسباب ازدواج آنان را فراهم آورند.
حالا اگر دختری با انزوا و گوشه نشینی یا با لباس های غیر مناسب و... (حالا خواستۀ خودش باشد یا دیگران) موجبات عدم اقبال دیگران نسبت به خود را فراهم نمود آیا موجب می شود زندگی جبر باشد؟

۲.۵ - برخورد با نگاه مردم

در مورد نگاه نامهربان و معنا دار دیگران، اگر بتوانیم با بندگی و اطاعت نگاه و توجه خدا را به خود جلب کنیم و بندۀ خوب خدا باشیم و بر او توکل کنیم دیگر هیچ اهمیتی به نگاه های معنا دار دیگران نخواهیم داد.
[۴] سوره طلاق/۶۵، آیه۳    ، و هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کافی است. خدا کار خود را به اجرا می‌ رساند و هر چیز را اندازه‌ ای قرار داده است.

شما نباید ناامید شوید؛ زیرا که یأس مورد پسند نیست،
[۵] سوره یوسف/۱۲، آیه۸۷    ، و از رحمت خدا مأیوس مشوید، زیرا تنها کافران از رحمت خدا مأیوس می‌ شوند.
بلکه همواره به رحمت و فضل الاهی امیدوار باشید در ضمن برای گشایش این امر دعایی وارد شده که امید است با خواندن آن به خواسته هایتان دست یابید.


۱. سوره آل عمران/۳، آیه۴۷.    
۲. سوره آل عمران/۳، آیه۳۷.    
۳. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج‌۲، ص ۹۲۰، مؤسسه امام مهدی (عج) قم، ۱۴۰۹ ه ق.
۴. سوره طلاق/۶۵، آیه۳    ، و هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کافی است. خدا کار خود را به اجرا می‌ رساند و هر چیز را اندازه‌ ای قرار داده است.
۵. سوره یوسف/۱۲، آیه۸۷    ، و از رحمت خدا مأیوس مشوید، زیرا تنها کافران از رحمت خدا مأیوس می‌ شوند.



پایگاه اسلام کوئست    



جعبه ابزار