منصوص بودن امامت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: نص صریح پیامبر، احتجاج، منصوص بودن، شورای خلافت.
پرسش : آيا اينكه بعد از
مرگ عمر، حضرت علی در شورای خلافت شركت كردند و هيچگونه اشارهای به تعيين خود بر خلافت بعد از پيامبر اكرم ـ صلیاللهعليهوآلهوسلم ـ ننمودند، بيانگر عدم
اعتقاد ايشان به امامت منصوص نيست؟
پاسخ: ایشان به
منصوص بودن امامت
تصریح نموده و بر آن احتجاج کردهاند.
از جمله بزرگانی چون، ابن ابیالحدید، ابن اثیر، ابن حجر عسقلانی، ابن کثیر، ابن جریر طبری، احمد بن حنبل
و... نقل میکنند که در رحبه، یکی از محلههای کوفه، برای اثبات خلافت و امامت خود به نص صریح پیامبر ـ صلیاللهعليهوآلهوسلم ـ در
غدیر احتجاج کردند و فرمودند: هرکس در مورد من از زبان پیامبر ـ صلیاللهعليهوآلهوسلم ـ شنیده که فرمودند: «من کنت مولاه فعلی مولاه» بلند شود و شهادت دهد؛ در آن حال بیست و چهار نفر از بزرگان به این مطلب
شهادت دادند.
بنابراین چون شرکت/ آن حضرت در شورا دلایل دیگری داشت که به بعضی از آنها اشاره میشود:
۱ـ شرکت در شورا،
حق علی ـ علیهالسلام ـ بود و برای
احقاق حق خود لازم بود در آن شرکت کند و اگر آن حضرت در شورا شرکت نمیکرد، نمیتوانست در مقابل آنان به روایات صریح و نشان دهنده
امامت خود و مناقب وجودیش احتجاج کند. بنابراین اگر حضور در شورا، هدفی جز این را در پی نداشت، همین دلیل برای ضرورت شرکت کفایت میکرد.
۲ـ اگر علی ـ علیهالسلام ـ در شورا شرکت نمیکرد، بهمعنای سلب صلاحیت از خود، تفسیر میشد.
۳ـ عامل دیگر، همان عامل وادار کننده به
اظهار بیعت با دو خلیفه قبلی و پذیرفتن خلافت آن دو بود.
شخصی به نام «محمدبن عرفه» میگوید: از امام رضا ـ علیهالسلام ـ پرسیدم که چرا
ولایتعهدی را تحمل کردی؟! امام فرمودند: «به همان علتی که سبب شد جدم امیرالمؤمنین، در شورای
خلیفه دوم وارد شود»؛
یعنی چنانکه علی ـ علیهالسلام ـ از روی ناگزیری وارد شورا شد، من نیز ناگزیر بودم.
۴ ـ علی ـ علیهالسلام ـ در خطبه شقشقیه، به رعایت وحدت با اعضای شورا اشاره میکند؛ اما درعینحال از نابرابری سایر اعضای شورا با خودش، بهشدت شکوه مینماید. «... فَصَغا رَجُلٌ مِنْهُم لِضِغْنِهِ، وَ مالَ الآخَرُ لِصِهرِهِ، مَعَ هَنٍ وَ هن» پس یکی از آنها بهخاطر کینه از من روی گرداند و دیگری بهخاطر قرابتی که با عثمان داشت.
۵ ـ عامل بعدی را آن حضرت، وقتی که
ابن عباس پرسید: یا علی! چرا در شورا رفتی و شرکت کردی؟ بیان فرمودند: چون
عمر گفته بود که پیامبر ـ صلیاللهعليهوآلهوسلم ـ فرموده «الامامة و النبوة لا تجتمع فی بیت واحد» اگر به تصور او من لایق این کار نبودم، چرا مرا
دعوت کرد؛ ازاینرو رفتم تا خلاف سخن او آشکار گردد.
از سوی دیگر آن حضرت بنا به نقل
محدثین و
مورخین معتبر
شیعه و
سنی در آن شورا نیز از خلافت و حقانیت خود کاملاً دفاع کردند؛ چنانکه از طرق مختلف و بهطور
تواتر از «عامر ابن وائله» نقل میکنند که میگوید: در روز شورا من دربان بودم و شنیدم که علی ـ علیهالسلام ـ اینطور احتجاج میکرد: شما را به خدا سوگند، آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به
وحدانیت خدا ایمان آورده باشد؟ همه گفتند: نه، آیا در میان شما کسی هست که برادری چون
جعفر طیار و عمویی چون
حمزه و همسری چون
فاطمه و دو فرزندی مانند
حسن و
حسین داشته باشد؟ همگی گفتند: نه. تا رسید به اینجا که آیا در میان شما جز من کسی هست که
رسول خدا درباره او فرموده باشد: «من کنت مولاه فعلی مولاه» گفتند: نه...
ابن ابیالحدید اضافه بر روایتی که متضمن
فضایل و
خصایص علی ـ علیهالسلام ـ و احتجاج آن حضرت به آنها در روز شوراست، میگوید: وقتی حاضرین با
عثمان بیعت نمودند و علی ـ علیهالسلام ـ از بیعت خودداری کرد چنین گفت: «برای ما حقی است که اگر به ما داده شود، آن را میگیریم و اگر منع شود، با سختیها میسازیم...
سایت اندیشه قم