منجی در آیین بودا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: آیین بودا،
بودا،
تناسخ،
پرستش،
فرهنگ،
صلح،
عدالت،
آخرالزمان،
حکومت جهانی.
پرسش: دیدگاه آیین بودا در مورد منجی چیست؟
پاسخ:
آیین بودا بر اساس تعالیم شاهزادهای (شاکیه مونی) است که پس از رسیدن به روشنشدگی ملقب به
بودا شد و در پی یافتن راهی به رهایی از رنج برآمد. در زمان بودا مهمترین دغدغه
فلسفه هندو گرفتاری موجودات در چرخه هستی (سَمْساره) و به عبارت دیگر
تناسخ بود.
بودا پاسخ را در چهار حقیقت، که هسته اصلی تعالیم او را تشکیل میدهد، توضیح داد و وصول به مرحله عالی عرفانی به نام نیروانه را پایان سَمْساره و رهایی از چرخه تناسخ دانست.
بنابر دیدگاه بودا زندگی پاینده نیست، بیذات است و رنج ویژگی جداییناپذیر آن است. تنها با خروج از سَمْساره میتوان از آن رهایی یافت و پایان چرخه همان تحقّق «نیروانه» است.
پس از بودا فرقههای مختلفی در مکتب بودا به وجود آمد که یکی از آنها «مَهایانه» است که در آن روشنشدگی بسیار مهم است؛ زیرا هم رهایی از پندار و
وهم است، و هم جستجوی بودا شدن؛ امّا این راه نه فقط برای چند رهرو فرزانه، بلکه برای تمام موجودات ممکن است. همین نکته اساسی در اندیشه بوداسفی است که بر پایه آن شخصیّتهایی مانند بودای مهایانه وجود دارند. این افراد از روی مهر به انسانها از رفتن به نیروانه کامل منصرف شدهاند و در حالتی نامریی به هدایت استغاثهکنندگان خود میپردازند. موعود این آیین نیز یک بوداسف است که روزی به جهان خواهد آمد و آیین بودا را که رو به زوال نهاده است احیا خواهد کرد.
در حالی که در مَهایانه هزاران بوداسف وجود دارد که مَیتْریه، موعود بودایی، نیز یکی از آنهاست، در فرقه «هینه یانه» (از اقلیتهای بودایی) تنها یک بوداسف وجود دارد و آن هم مَیتْریه است.
با مطالعه مجموعه متون بودایی و دیدن مناطق جغرافیایی کشورهای بودایی (هند، چین، ژاپن، تایلند، کره و...) میتوان چنین جمعبندی کرد که اصل وجود یک موعود در آیین بودا ثابت است و از کهنترین منابع و متون مقدّس تا منابع متاخر از او نام بردهاند و مشخّصاتی برایش برشمردهاند.
همچنین انعکاس وسیعی که عقیده به این موعود در
تاریخ،
فرهنگ،
هنر و ادبیات کشورهای مختلف بودایی داشته، کوچکترین تردیدی در اصالت و فراگیری آن باقی نمیگذارد. به آن در طول تاریخ ۲۵۰۰ ساله آیین بودا همواره دستخوش تحولات گونهگون بوده و از منطقهای به منطقه دیگر تفاوت داشته است؛ ولی اساس موعودباوری در اشکال مختلف تا امروز باقی مانده و همواره تاثیرگذار بوده است.
موعود بودایی به لحاظ ماهیت - چه در متون مقدس و چه در فرهنگ کشورهای بودایی - موعودی شخصی است و نام و ویژگیهای مشخصی دارد. او در ابتدا انسانی خاکی است؛ ولی به مرور زمان جنبه الهی مییابد. چنین سرنوشتی شبیه به سرنوشت خود بوداست. او در کانون پالی «کانون پالی از کتابهای بودایی، و مشتمل بر سخنان بوداست.»
مانند خود بودا انسانی کامل، ولی خاکی است؛ امّا بعدها در فرهنگ عامیانه جنبه الوهی گرفته و در کشورهایی مانند چین و کره در زمره خدایان قرار گرفته و
پرستش میشود. مَیتْریه، اگرچه با نامهای مختلف از او یاد میشود، تنها موعود آیین بوداست.
اگر مشاهده میکنیم که برخی فرزانگان یا شاهان بودایی را میتریه خواندهاند، نه به این دلیل است که در مقاطعی از تاریخ برای میتریه ماهیّتی غیر شخصی قائل شدهاند؛ بلکه در واقع آن فرزانه یا شاه را تجسم زمینی مَیتْریه محسوب کردهاند، یا این که مَیتْریه تعبیری استعاری از کمال روحی و معنوی، نماد
صلح و
عدالت و مانند آن بوده است، و گاهی هم او را منبع الهام خود برای ایجاد نهضتهای آزادیخواهانه قرار دادهاند. به هر روی مشخصات ذکر شده برای میتریه و عصر او چنان روشن است که هیچگاه میتریه را از حالت تشخص خارج نمیسازد.
میتریه به لحاظ کارکرد، تا پیش از آمدن از آسمان توشیتَه نجاتبخش فردی است و مؤمنان میتوانند در کمالات معنوی و اخذ درمه به او متوسل شوند و از اینرو کارکرد نجاتبخشی میتریه محدود به
آخرالزمان نیست؛ امّا در آخرالزمان او نجاتبخشی جمعی است؛ زیرا
حکومت جهانی را از آخرین شاه جهان پیش از خود تحویل میگیرد و بر زمین حکومت میکند. از محتوای متون مقدس چنین بر میآید که اگر هر یک از شاهان، و حتّی خود میتریه، به وظایف خود در برقراری مساوات در جامعه درست عمل نکند، دوباره در زندگی بشر انحطاط حاصل میشود. البته در عصر وی صلح و امنیت برقرار است و در این موارد او فقط ادامهدهنده راه شاهان پیشین است و اصل نجاتبخشی جمعیاش مربوط به نجاتبخشی معنوی و رساندن مردم به نیروانه است.
مَیتْریه به لحاظ کارکرد اجتماعی میتوانست بدون این که حکومت جهانی را از سلطان پیشین تحویل بگیرد، به کار خود مشغول باشد و مردم را به نیروانه هدایت کند؛ ولی این که حکومت را تحویل میگیرد نشاندهنده آن است که او نسبت به جامعه دغدغهمند است و برای آن برنامه دارد. اگر او سلطنت را بدون
جنگ به دست میآورد، دلیل آن نیست که او نجاتبخش اجتماعی نیست؛ بلکه رشد اخلاقی و فضایل انسانها باعث میشود که او بتواند بدون خونریزی به حکومت برسد؛ ولی هنوز مردم احساس میکنند آرمانشهری که برای خود ساختهاند، به دست وی تحقّق پیدا میکند.
موعود بودایی به لحاظ فراگیری رسالت، به هیچ روی منطقه محور یا قوممدار نیست؛ بلکه رسالت او جهانگستر است، و هر که بخواهد به نیروانه برسد، میتریه او را یاری میکند. البته از برخی تعبیرها برمیآید که وی رهبری شریعتمدار است؛ یعنی شخص خود باید بخواهد که به درمه عمل کند تا میتریه رسیدن او را به نیروانه تسهیل نماید. اگرچه انسانها به حدی از رشد اخلاقی رسیدهاند که همه طالب کمالاند، به هر حال اختیار از آنها سلب نشده است و در نهایت، خود راه درمه را برمیگزینند و در رسیدن به نیروانه اجباری در کار نیست.
در عصر میتریه آرمان شهری به نام «کتومتی» برقرار است و اساس ایجاد آن بلوغ فکری مردم، و نیز معجزههایی است که در دوره میتریه اتفاق خواهد افتاد. متون غیر کانونی این معجزات را بسط داده و به مرور بر شاخ و برگهای آن افزودهاند.
از مجموعه سخنان منسوب به بودا، نمیتوان کارکرد کیهانی خاصی برای میتریه برداشت کرد؛ ولی متونی مانند اَناگَتَوَمْسه دِسَنا (گفتار وقایع آینده) اتفاقهایی شگفتانگیز و معجزهوار برای عصر میتریه نقل میکند که میتواند نوعی کارکرد کیهانی برای موعود بودایی باشد. به نظر میرسد همین که در عصر میتریه رسیدن به نیروانه تسهیل میشود، نوعی کارکرد ویژه کیهانی است؛ زیرا سَمْساره و نیروانه دو روی یک سکهاند و وقتی در دوره میتریه نیروانه سهلالوصول میشود، در واقع به معنای تغییری در سَمْساره است که همین چرخه علت و معلولی دنیای ماست. این تغییر در کیهان به دلیل وجود عدالت در جهان و فضایل اخلاقی نیست؛ زیرا پیشتر هم انسانها شاه جهانهای عادل و جامعه اخلاقی داشتهاند؛ ولی نیروانه تا به این حد که در دوره میتریه آسانیاب است، در دسترس نبوده است. با وجود این، بازآموزی و رواج آموزههای گذشته (درمه بودا) نیز، در این امر بیتاثیر نبوده است.
موعود بودایی، موعودی پایانی است. در عصر میتریه باب نیروانه گشوده است و همه از سمساره خارج میشوند. همچنین از نظر پیروان معمولی، پرستش میتریه روشی بود جهت ایجاد کرمهنیک برای خودشان و تضمین این که در آینده رستگار خواهند شد. پس با بازتولد در عصر میتریه، امید نجات همیشگی پیروان این آیین وجود دارد و تکرار دیگر ادوار کیهانی، دستکم از دیدگاه متنهای کانونی و غیر تَبّتی اصالت ندارد. پس میتوان میتریه را موعودی پایانی قلمداد کرد.
در کشورهای بودایی شمالی -بویژه چین، کره، و ژاپن- میتریه را بیش از خود «شاکیه مونی» (بودای تاریخی) حرمت مینهند. به نظر میرسد بیشترین تاثیر میتریه، از قرن دوم تا هشتم میلادی بوده و نقطه اوج آن در حدود قرن پنجم بوده باشد.
سرانجام در آیین بودایی، «تَنْتْرَه یانه» به عنوان «دَیانی بوداسف» معرّفی شد. بهطور خلاصه، موعود بودایی در این تحولات، خدایی واحد با سه نقش متفاوت است که در سه دوره و سه مکان متفاوت شکل میگیرد: الف. انسانی معمولی در جهان خاکی در گذشته؛ ب. بودای فرمانروای قلمرو توشیتَه در زمان حاضر؛ ج. بودای پاک بومی به نام «کتومتی» در آینده دور.
موعود بودایی نگاهی رو به آینده دارد؛ زیرا چنین شرایطی در رسیدن به نیروانه در گذشته وجود نداشته است. ولی از آنجا که قبل از کم شدن طول عمر انسانها نیز، دوره صلح و آرامشی مانند عصر میتریه وجود داشته است، شاید بتوان از نظر اجتماعی و زندگی ظاهری مردم، شباهتی با دوران گذشته پیدا کرد؛ ولی از نظر نجات معنوی یک حالت بیسابقه و آرمانی قلمداد میشود و رو به آینده دارد.
تاثیر متون دینی موعود بودایی بر زندگی مردم و حتّی رهروان بودایی، بیش از آن چیزی بوده که در آثار کانونی و غیر کانونی به آن اشاره شده است و عملاً مردم و رهروان بودایی میتریه را بوداسفی زنده و تاثیرگذار میدانستهاند و حتّی وصول به پیشگاه او را سنّتی همیشگی قلمداد کردهاند. گزارشهای گونهگون و گاه متضاد متون مقدس آیین بودا، حاکی از فراز و نشیب در اندیشه موعود، و تطوّر آن به صورت اندیشهای قابل درک، هم برای رهروان بودایی و هم عوام، و قابل استفاده برای حاکمان و سیاستمداران است. پس باید گونههای موعود بودایی را، که در طول قرنها دستخوش تغییر بوده است، نسبت به سنتهای مختلف در برخی از ویژگیهای ظاهری و مفهومی متفاوت دانست.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «منجی در آیین بودا» تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۲/۱۲.