مرگ در عالم آخرت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه:
مرگ،
برزخ،
قیامت،
تجرد نفس.
پرسش: بعد از قیامت که انسانها به
بهشت و
جهنم رفتند باز هم مرگ وجود دارد؟
پاسخ: بعد از قیامت مرگ وجود ندارد؛ و
علت اصلی این مطلب
استقلال و
تجرد روح هست زیرا چیزی که
مجرد هست بعد از مرگ میتواند باقی باشد.
عالم برزخ شخصی است و هر فرد وقتی مرد وارد
برزخ میشود،
قیامت کبری مربوط است به جمع یعنی همهی افراد عالم یک مرتبه محشور میشونند.
در
قیامت کبری که عالمی است پس از
عالم برزخ همهی انسانها از اولین تا آخرین جمع شده، و وارد مرحلهی جدیدی از زندگی و حیات میشوند؛ و به
پاداش و یا
جزای اعمال و
رفتار زندگی دنیایی خود میرسند.
آیات قرآن،
روایات و
دلایل عقلی بر این اتفاق دارند که در
قیامت کبری (پس از رفتن انسانها به
بهشت یا
جهنم)
مرگ وجود ندارد.
اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم:
قرآن قیامت را به هفتاد
اسم میخواند که هر کدام به یک جنبه و خصوصیت آن اشاره دارند؛ مثلاً از آن جهت که همهی انسانها و
موجودات در آن
محشور میشوند
روز حشر نام دارد و از آن جهت که همیشگی است و
مرگ در آن راه ندارد
یوم الخلود نام دارد.
این نام، در سورهی مبارکه (
ق) آمده است؛ ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُود.
علاوه این که
قرآن، بیش از ۷۰ بار،
اهل بهشت و
جهنم را با صفت
خلود و
جاودانگی نام میبرد؛ « آری، کسانی که کسب
گناه کنند، و
آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود.»
«و آنها که
ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند ماند.»
در
روایات هم بیان شده که در قیامت مرگ وجود ندارد؛ از جمله
علامه مجلسی در جلد هشتم
بحار الانوار باب ۲۶
احادیث متعددی
نقل میکند که
مرگ را به صورت
گوسفندی در مقابل اهل
بهشت و جهنم سر میبرند.
از جملهی آن روایتی است که از
پیامبر (ص) نقل شده که فرمودند: وقتی
خداوند اهل بهشت را وارد بهشت و
اهل جهنم را وارد جهنم کرد مرگ مانند گوسفندی آورده میشود و در جلوی چشم آنها، آن را
ذبح میکنند؛ بعد منادی ندا میدهد یا اهل الجنة خلود فلا موت یا اهل النار خلود فلا موت.
یعنی در قیامت دیگر مرگی وجود ندارد بلکه خلود و جاودانگی هست؛ البته این به آن معنا نیست که آنکه وارد جهنم شد تا ابد در آن بماند بلکه خلود در جهنم مخصوص عدهی خاصی میباشد.
اما از نظر
عقلی چون
نفس انسان
مجرد است و هر مجردی
فنا ناپذیر است پس انسانها پس از رفتن به
بهشت یا
جهنم مرگ نخواهند داشت.
۱- نفس
کلیات را
ادراک میکند، و
کلی مجرد است؛ پس
محل آن هم باید
مجرد باشد.
۲- نفس بر اموری
قدرت دارد که جسمانیات بر آن قدرت ندارند مانند
تصور امور غیر متناهی.
۳- ما وقتی مشاهده میکنیم که همهی
مدرکات حواس را یک چیز ادراک میکند این
دلیل بر
تجرد نفس است. زیرا حواس از مدرکات یکدیگر خبر ندارند مثلاً چشم، سفیدی جسمی، مانند قند را میبیند، ولی از طعم آن خبر ندارد؛ و یا اگر چیزی را که ندیده ایم در دهان بگذاریم، مزهی آن را درک میکنیم، ولی رنگ آن را نمیبینیم؛ پس معلوم است در درون ما یک چیز مجرد کلی وجود دارد که همهی اینها را ادراک میکند.
۴- نیروهای جسمانی در اثر به کارگیری فرسوده میشوند. ولی قوهی نفس بر خلاف آن است. زیرا کثرت
تعقلات آن را نیرومند میکند پس نفس از سنخ
جسم نیست و مجرد است.
۵- دلیل دیگر بر تجرد نفس وحدت
شخصیت است. بدن
تغییر میکند ولی یک
امر ثابتی در همهی این تغییرات وجود دارد که به آن نفس میگوئیم. و این نفس در اثر تغییر
ماده تغییر نمیپذیرد؛ لذا از ماده مجرد است.
البته عدهای هم مخالف هستند، و
روح را مادی و با مغز یکی میدانند؛ ولی دلایل آنها فقط ارتباط سلولهای مغزی را با ادراک اثبات میکنند نه اینکه مغز انجام دهندهی آن
ادراک کلی باشد.
اسلام کویست.