محدود بودن فهم قرآن از طریق سنت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: دین،
سنّت، قرآن، حدیث.
پرسش: دیدگاه فهم قرآن از طریق
سنّت، تنها در برخی سطوح چه میگوید؟
پاسخ: به نظر میرسد برای تبیینِ دقیق رابطه متقابل قرآن و حدیث، و نقش سنّت در
تفسیر قرآن و فهم معارف دینی، تفصیل قائل شدن میان
مراتب قرآنشناسی (فهم معارف قرآن)، ضروری است.
بهطور کلّی، فهم معارف قرآن کریم را میتوان در چهار مرحله خلاصه کرد:
آشناییِ اجمالی با معارف قرآن،
آشنایی با اشارات قرآن،
آشنایی با لطایف قرآن،
آشنایی با حقایق قرآن.
از
امام زین العابدین (علیهالسلام)، در باره مراتب قرآنشناسی روایت شده که میفرماید:
«انَّ کِتابَ اللّهِ عَلی اربَعَةِ اشیاءَ: عَلَی العِبارَةِ، وَ الاِشارَةِ، وَ اللَّطائِفِ، وَ الحَقائِقِ؛ فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ، وَ الاِشارَةُ لِلخَواصِّ، وَ اللَّطائِفُ لِلاَولِیاءِ، وَ الحَقائِقُ لِلاَنبِیاءِ؛
همانا کتاب خدا بر چهار چیز است: بر عبارت، اشارت، لطایف و حقایق. عبارت، برای عوام است و اشارت برای خواص و لطایف برای اولیایند و حقایق برای انبیا.»
و اینک، توضیحی در باره هر یک از این مراتب:
مرحله نخستِ قرآنشناسی، یعنی آشنایی اجمالی با معارفِ حیاتبخشِ این کتاب آسمانی، برای عموم کسانی که با
ادبیات عرب آشنایی دارند، امکانپذیر است، چنانکه در حدیثی که ملاحظه شد، آمده است: «عبارت، برای عوام است».
به سخن دیگر، هر کس زبان عربی را بداند و بتواند عبارات قرآن را بفهمد، به تناسب قدرت درک خود، میتواند از نورانیت آن، بهره ببرد، چنانکه در حدیثی از
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) نقل شده که میفرماید:
«ما جالَسَ هذَا القُرآنَ احَدٌ الّا قامَ عَنهُ بِزِیادَةٍ او نُقصانٍ: زِیادَةٍ فی هُدیً، او نُقصانٍ فی عَمیً
هیچ کس با این قرآن ننشست، مگر آن که با افزایشی یا کاهشی از نزد آن برخاست: افزایش در هدایت، یا کاهش در کوری (گمراهی).»
همه احادیثی که عموم مردم را به آموختن قرآن برای بهرهگیری از آن تشویق میکنند، در واقع، بر لزوم نخستین مرحله قرآنشناسی و آشنایی اجمالی با معارف نورانی این کتاب آسمانی در زمینههای: اعتقادی، اخلاقی، عملی، تاریخی و... برای همه پیروان
اسلام، تاکید دارند، مانند آنچه از امام علی (علیهالسّلام) نقل شده که میفرماید:
«اِعلَموا انَّهُ لَیسَ عَلی احَدٍ بَعدَ القُرآنِ مِن فاقَةٍ، و لا لِاَحَدٍ قَبلَ القُرآنِ مِن غِنیً؛ فَاستَشفوهُ مِن ادوائِکُم وَ استَعینوا بِهِ عَلی لَاوائِکُم؛ فَاِنَّ فیهِ شِفاءً مِن اکبَرِ الدّاءِ؛ وهُوَ الکُفرُ وَ النِّفاقُ، وَ الغَیُّ وَ الضَّلالُ؛ فَاساَلُوا اللّهَ بِهِ، و تَوَجَّهوا الَیهِ بِحُبِّهِ، و لا تَساَلوا بِهِ خَلقَهُ... وَ استَدِلّوهُ عَلی رَبِّکُم، وَ استَنصِحوهُ عَلی انفُسِکُم، وَ اتَّهِموا عَلَیهِ آراءَکُم، وَ استَغِشّوا فیهِ اهواءَکُم؛
بدانید که هیچ کس با داشتن قرآن، نیازمند نمیشود، و هیچ کس بدون قرآن، بی نیاز نخواهد بود. پس، درمان دردهای خود را از قرآن بجویید و برای سختیها و مشکلات خود، از آن کمک بگیرید؛ زیرا درمان بزرگترین دردها (یعنی
کفر و
نفاق و بیراهه رَوی و گمراهی)، در قرآن است. پس به وسیله آن، از خداوند مسئلت کنید، و با دوست داشتنِ قرآن، به درگاه خداوند روی آورید، و به وسیله قرآن، از خلق خدا چیزی نخواهید... با قرآن به پروردگارتان راه برید، و آن را مشاور خود قرار دهید، و آرایتان را در برابر آن، متّهم کنید، و ناخالصی عقایدتان را با آن بسنجید.»
روشن است که مخاطب امام (علیهالسّلام) در این سخن، همه امّت اسلاماند، و ایشان نمیخواهد به آنان بگوید که برای بهرهگرفتن از قرآن، همه مردم باید در
علم تفسیر، تخصّص پیدا کنند؛ بلکه مقصود ایشان، دعوت همه مردم به آشنایی اجمالی با معارف قرآن به قدر استعداد و توان آنهاست.
همچنین، همه آیات و احادیثی که عموم مردم را به تدبّر در قرآن برای بهرهگیری از رهنمودهای آن دعوت میکنند، بر قابل فهم بودن این کتاب آسمانی برای آنان، دلالت دارند، مانند این آیه شریف:
«کِتَابٌ اَنزَلْنَاهُ اِلَیکَ مُبَارَکٌ لِّیدَّبَّرُواْ ءَایاتِهِ وَ لِیتَذَکَّرَ اُوْلُواْ الْاَلْبَابِ؛
کتابی است خجسته که به سوی تو فرستادیم تا در آیات آن بیندیشند و خردمندان از آن، پند گیرند.»
افزون بر این، چنان که قبلاً اشاره کردیم، اصولاً معجزه بودن قرآن (که این کتاب آسمانی، بارها به آن،
تحدّی (هَماوردطلبی) کرده است)، نشانه آن است که زیبایی و عمق و حلاوت معنای آن، برای تودهاندیشه ورانِ عربی دان، قابل فهم است.
دومین مرحله قرآنشناسی، یعنی آشنایی با اشارات این کتاب آسمانی، برای عموم مردم، میسّر نیست؛ بلکه نیاز به تخصّص دارد و تنها خواصاند که میتوانند به این حوزه معرفتی راه یابند. امام زین العابدین (علیهالسلام)، به این مرحله اشاره نموده، میفرماید: «اشارت، برای خواص است».
توضیح مطلب، اینکه: نور بودن قرآن و بیان بودن آن، با علمیبودن و عمقداشتنِ معارف آن، منافاتی ندارد. بر پایه گزارش
ثقة الاسلام کلینی،
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در باره عمق معارف این کتاب آسمانی میفرماید:
«لَهُ ظَهرٌ و بَطنٌ، فَظاهِرُهُ حُکمٌ و باطِنُهُ عِلمٌ، ظاهِرُهُ انیقٌ و باطِنُهُ عَمیقٌ، لَهُ نُجومٌ و عَلی نُجومِهِ نُجومٌ، لا تُحصی عَجائِبُهُ، و لا تُبلی غَرائِبُهُ؛
قرآن، ظاهری دارد و باطنی. ظاهر آن، حُکم است و باطنش علم. ظاهرش زیباست و باطنش ژرف. دارای ستارگانی است (شاید مراد از «دارای ستارگانی است»، این باشد که آیاتی دارد که بر
احکام خدا، دلالت دارند و با فهم آن آیات، به این احکام، راه برده میشود و باز آیاتی دارد که بر این آیات، دلالت دارند و آنها را توضیح میدهند، یا شاید مراد از «ستارگان» سوم،
سنّت باشد؛ زیرا سنّت، قرآن را توضیح میدهد، یا شاید مراد،
ائمّه (علیهمالسّلام) باشند که عالم به قرآناند و یا شاید مراد، معجزات باشند؛ زیرا معجزات، بر حقّانیت آیات، دلالت دارند)
و ستارگانش هم ستارگانی دارند. شگفتیهایش به شماره در نمیآیند، و غرایبش کهنه نمیگردند.
اشارات قرآن، راه دستیابی به بخش عمدهای از معارف آن است و بدینسان، همانطور که از امام علی (علیهالسّلام) روایت شده است، قرآن کریم، خود، شارح و مبین خویش است:
«کِتابُ اللّهِ تُبصِرونَ بِهِ، و تَنطِقونَ بِهِ، و تَسمَعونَ بِهِ، و ینطِقُ بَعضُهُ بِبَعضٍ، و یشهَدُ بَعضُهُ عَلی بَعضٍ؛
این، کتاب خداست که با آن میتوانید
[
حقیقت را
]
ببینید، و با آن سخن
را بگویید، و به وسیله آن بشنوید. بعضی از قرآن، از بعضی دیگر آن، سخن میگوید، و برخی بر برخی دیگر، گواهی میدهند.»
امام علی (علیهالسّلام) در حدیثی دیگر میفرماید:
«وَ اللّهُ سُبحانَهُ یقولُ: «مَّا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِن شَیْءٍ»
و فیهِ تِبیانُ کُلِّ شَیءٍ، (اشاره دارد به
آیه ۸۹ از
سوره نحل: «وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ؛ و کتاب (قرآن) را که روشنگر همه چیز است، بر تو فرو فرستادیم») و ذَکَرَ انَّ الکِتابَ یصَدِّقُ بَعضُهُ بَعضاً؛
خداوند سبحان میفرماید: «ما در قرآن چیزی را فروگذار نکردیم». و در قرآن، بیان هر چیزی هست.
[
خداوند
]
یادآور شده که بعض قرآن، گواه بعض دیگر آن است.»
امّا شنیدن سخن قرآن و فهم تصدیق و شهادت و اشارت برخی از آیات در مورد برخی دیگر، کار هر کس نیست. تنها خواص و اهل فن میتوانند تشخیص بدهند که هر آیه در باره آیه دیگر، چه میگوید و کدام آیه، به کدام نکته اشاره دارد و کدام آیه،
مفسّر و
مبین کدام آیه دیگر است.
قرآنشناسی بر اساس این روش، «
تفسیر قرآن به قرآن» نامیده میشود و نیازی به سنّت ندارد؛ امّا نکته مهمّی که باید به آن توجّه داشت، این است که معارفی که در این مرحله از قرآنشناسی به دست میآیند، نمیتوانند بهعنوان پیام دین و برنامه اسلام برای تکامل انسان و زندگی او تلقّی گردند؛ چرا که در این صورت، به دیدگاه نخست، باز خواهیم گشت و «حَسبُنا کتابُ اللّه»، مصداق خواهد یافت که بر خلاف سنّت قطعی پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
اجماع قاطبه مسلمانان است.
بنابراین، مرحله دوم از قرآنشناسی برای استنتاج نهایی از معارف قرآنی در زمینههای مختلف، کافی نیست. توضیح بیشتر این مطلب، در تبیین مرحله سوم، خواهد آمد.
در این مرحله از قرآنشناسی، با کشف دقایق و لطایف کتاب خدا، زمینه برای استنتاج نهایی از معارف بلند آن، فراهم میگردد؛ امّا این مرتبه از شناخت، همانطور که در سخن
امام زین العابدین (علیهالسّلام) آمده است، ویژه اولیای الهی است: «لطایف برای اولیایند».
امام علی (علیهالسلام)، در تبیین ویژگیهای اولیای خدا که با لطایف قرآن آشنایند، مطابق گزارش بسیاری از منابع حدیثی چنین میفرماید:
«انَّ اولِیاءَ اللّهِ هُمُ الَّذینَ نَظَروا الی باطِنِ الدُّنیا اذا نَظَرَ النّاسُ الی ظاهِرِها، وَ اشتَغَلوا بِآجِلِها اذَا اشتَغَلَ النّاسُ بِعاجِلِها، فَاَماتوا مِنها ما خَشوا ان یمیتَهُم، و تَرَکوا مِنها ما عَلِموا انَّهُ سَیترُکُهُم، و رَاَوُا استِکثارَ غَیرِهِم مِنهَا استِقلالاً، و دَرَکَهُم لَها فَوتاً. اعداءُ ما سالَمَ النّاسُ، و سَلمُ ما عادَی النّاسُ. بِهِم عُلِمَ الکِتاب و بِهِ عَلِموا، و بِهِم قامَ الکِتابُ و بِهِ قاموا، لا یرَونَ مَرجُوّاً فَوقَ ما یرجونَ، و لا مَخوفاً فَوقَ ما یخافونَ.
اولیای خدا، آناناند که به باطن دنیا نگریستند، آن گاه که مردم، ظاهر آن را دیدند، و به آینده دنیا پرداختند، آن گاه که مردم به امروز آن، سرگرم شدند. پس، از دنیا میراندند آنچه را که ترسیدند آنان را بمیراند، و رها کردند از دنیا آنچه را که دانستند به زودی ترکشان خواهد کرد، و آنچه
[
از دنیا
]
را که دیگران بسیار شمردند، اندک دیدند و رسیدن به آن را از کف دادن
[
آخرت
]
دانستند. با آنچه مردم آشتی کردند، دشمنی ورزیدند، و با آنچه مردم
[
دنیاپرست
]
دشمن شدند، آشتی کردند. قرآن، به واسطه آنان، دانسته میشود، و آنان به کتاب خدا آگاهاند. قرآن به وسیله آنان برپاست، و آنان به کتاب خدا استوارند. به بالاتر از آنچه امیدوارند، چشم نمیدوزند، و از بالاتر از آنچه میترسند، ترس ندارند.»
سخن امام (علیهالسّلام) در جملات «قرآن به وسیله آنان برپاست، و آنان به واسطه کتاب، استوارند»، بهطور واضح، به نقش اساسی حدیث در حوزه معرفتدینی اشاره دارد و بیانگر آن است که در این مرحله از قرآنشناسی، پیوند
قرآن و
حدیث، ثمر میدهد، و این، هرگز بِدان معنا نیست که قرآن، بدون حدیث، مبهم است و نمیتوان از آن بهره برد، چنان که پارهای از اخباریان گفتهاند؛ بلکه بدون حدیث نمیتوان از معارف قرآن، به نتیجهنهایی رسید.
قرآن، عهدهدار ترسیم خطوط اصلی و کلّی
دین است و سنّت، عهدهدار بیان حدود و جزئیات دین. از این رو،
دینشناسی به مفهوم کامل آن، تنها در پرتو هدایت قرآن و حدیث، در کنار هم، امکانپذیر است و کتاب و سنّت، در محدوده برنامههای اعتقادی و عملیِ دین (که برآیند نهایی معارف قرآنیاند)، پیوندی ناگسستنی دارند.
بنابراین، حدیث، نه تنها شیوه
تفسیر قرآن و استنباط از این کتاب آسمانی را آموزش میدهد، بلکه در استنتاج نهایی برنامههای اعتقادی و عملیِ اسلام، نقش کلیدی دارد.
بالاترین مراتب شناخت کتابهای آسمانی، آشنایی با حقایق آنهاست که این مرتبه از معرفت، اختصاص به انبیای الهی دارد: «حقایق، برای انبیایند».
قرآن نیز (که مهمترین کتاب آسمانی است) علاوه بر عبارات و اشارات و لطایف، حقایقی دارد که شناخت آنها مخصوص خاتم انبیا، محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و بر اساس ادلّه قطعی، علوم ایشان به اهلبیت آن بزرگوار (که اوصیای اویند) منتقل شده است.
از اینرو، در احادیث فراوانی، بر این موضوع، تأکید شده که جز خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، هیچ کس قرآنشناسِ جامع و کامل نیست؛ و اینک، نمونههایی از آن احادیث:
از
جابر، نقل شده که گفت: شنیدم
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود:
«ما یستَطیعُ احَدٌ ان یدَّعِیَ انَّ عِندَهُ جَمیعَ القُرآنِ کُلِّهِ ظاهِرِهِ و باطِنِهِ، غَیرَ الاَوصِیاءِ؛
هیچ کس جز اوصیا نمیتواند ادّعا کند که همه قرآن، ظاهر و باطنش، در نزد اوست.»
از
ابو حمزه ثمالی نقل شده که امام باقر (علیهالسّلام) فرمود:
«ما اجِدُ مِن هذِهِ الاُمَّةِ مَن جَمَعَ القُرآنَ اِلَا الاَوصِیاءَ؛
از این امّت، کسی جز اوصیا را نمییابم که جامع قرآن
[
و عالم به همه آن، چه ظاهر و چه باطنش
]
باشد.»
۳. از
مُرازِم و
موسی بن بُکَیر، نقل شده که
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود:
«انّا اهلَالبَیتِ لَم یزَلِ اللّهُ یبعَثُ مِنّا مَن یعلَمُ کِتابَهُ مِن اوَّلِهِ الی آخِرِهِ؛
خداوند از ما اهل بیت، همواره کسی را بر میانگیزد که کتاب او را، از ابتدا تا انتهایش بداند.»
از عبد الاعلی نقل شده که: شنیدم امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید:
«وَ اللّهِ انّی لَاَعلَمُ کِتابَ اللّهِ مِن اوَّلِهِ الی آخِرِهِ، کَاَنَّهُ فی کَفّی، فیهِ خَبَرُ السَّماءِ و خَبَرُ الاَرضِ، و خَبَرُ ما کانَ و خَبَرُ ما هُوَ کائِنٌ، قالَ اللّهُ عز و جل: «فیهِ تِبیانُ کُلِّ شَیءٍ» (اشاره است به
آیه ۸۹ از
سوره نحل: «وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ؛ و کتاب (قرآن) را که روشنگر همه چیز است، بر تو فرو فرستادیم»).
به خدا سوگند که من به کتاب خدا، از اوّل تا آخرش عالم هستم، چنانکه گویی در مشت من است. خبر آسمان و خبر زمین، و خبر گذشته و آینده و حال،
[
همه
]
در قرآن هست.
خداوند (عزّوجلّ) فرموده: «در قرآن، بیان هر چیزی وجود دارد.»
حدیثنت، برگرفته از مقاله «محدود بودن فهم قرآن از طریق سنت» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۴/۱۵.