• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

لفظ سنتی در حدیث ثقلین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حدیث ثقلین، قرآن، عترت.

پرسش: حدیث ثقلین با عبارت «و سنتی» از نظر اعتبار چگونه است؟



در برابر متن متواتر حدیث ثقلین که در آن، پیامبر خدا امّت را به تمسّک به قرآن و عترت توصیه می‌فرماید، در برخی از منابع حدیثی به جای «عترت»، «سنّت» آمده است، چنان‌که مالک در موطّا از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به صورت مرسل چنین نقل کرده است:
«تَرَکتُ فیکم امرَینِ لَن تَضِلُّوا ما مَسَکتُم بِهِما؛ کتابَ اللّهِ و سُنَّةَ نَبِیِّهِ؛
دو چیز را در میان شما بر جا گذاشتم که اگر به آن دو چنگ زنید، هرگز گم‌راه نمی‌شوید: کتاب خدا و سنّت پیامبرش.»
حاکم، در المستدرک، روایت را این گونه آورده است:
«یا ایُّهَا النَّاسُ، انِّی قَد تَرَکتُ فیکم ما ان اعتَصَمتُم بِهِ فَلَن تَضِلُّوا ابَدا؛ کتابَ اللّهِ و سُنَّةَ نَبِیِّهِ؛
‌ای مردم! من در میان شما چیزی را بر جای گذاشتم که اگر به آن چنگ بزنید، هرگز گم‌راه نمی‌شوید: کتاب خدا و سنّت پیامبرش.»
با عنایت به ناهمگونی این دو متن با گزارش مشهور حدیث ثقلین، بررسی آنها ضروری است.


برخی سند این گزارش را این‌گونه بررسی کرده‌اند:

۲.۱ - نقل موطا

مهم‌ترین مصدرِ سفارش به سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) موطّا مالک است که این روایت را به‌گونه مُرسَل نقل کرده است. با توجّه به این‌که هیچ یک از اصحاب صحاح سته، آن را نقل نکرده‌اند و منابعی مانند: صحیح مسلم، سنن ترمذی، سنن نسائی، سنن دارمی و مسند ابن حنبل، عبارت «کتابَ اللّهِ و عِترَتی» را گزارش کرده‌اند، آنچه در موطّا آمده، از اعتبار لازم برخوردار نیست.

۲.۲ - نقل حاکم نیشابوری

حاکم نیشابوری، روایت پیش گفته را از دو طریق، نقل کرده که هر دو، شامل برخی راویانِ «ضعیف» ‌اند. صالح بن موسی طلحی و اسماعیل بن ابی اویس، جزو گزارشگران این متن هستند که از طرف رجالیان اهل‌سنّت، به شدّت، تضعیف شده و مورد انکار قرار گرفته‌اند.
درباره صالح بن موسی، الفاظ: «ضعیف الحدیث (احادیث جدّا ضعیف نقل می‌کند)»، «متروک الحدیث (احادیث مطرود نقل می‌کند)»، «یَروی المَناکیر (احادیث قبیح نقل می‌کند)» و...آمده است.علاوه بر این، او جزو رجال بخاری و مسلم نیست و حدیث او، به اشتباه، در کتاب المستدرک علی الصحیحین آمده است.
اسماعیل بن ابی‌اویس نیز، از رجال مُسلِم است، ولی تضعیفات بسیار و شدیدی دارد. درباره او گفته‌اند: «مُخلِّط (پریشان حال)»، «کذّاب (دروغگو)»، «لیس بشیء (بی‌ارزش)»، «کانَ یَضَعُ الحدیث (حدیث، جعل می‌کرده است)»، «یسرق الحدیث (حدیث می‌دزدد)» و....هم‌چنین از قول او آورده‌اند:
«هنگامی که میان اهل مدینه درباره چیزی اختلاف می‌شد، من برایشان حدیث جعل می‌کردم.
[۲] ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۵۷.
این دو نفر در تمام نقل‌های «کتابَ اللّهِ وَ سُنَّتی» حضور دارند و موجب بی اعتباری همه آنها شده‌اند.»

۲.۳ - نظر حاکم درباره لفظ سنتی

حاکم نیشابوری، اصل روایت ثقلین را صحیح دانسته؛ ولی گزارش لفظ «سنّتی» را غریب شمرده است:
این حدیثِ خطبه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که بر صحیح بودنش بر اساس تخریج از مصادر، اتّفاق نظر هست، این است: «ای مردم! من در میان شما چیزی را بر جای گذاشتم که اگر به آن چنگ بزنید، هرگز گم‌راه نمی‌شوید و آن، کتاب خداست و شما از آن، بازخواست خواهید شد. پس چه جوابی برای آن دارید؟». ذکر «چنگ‌زدن به سنّت» در این [گزارش از] خطبه، امری غریب (نادر) است، گرچه لازم به نظر می‌رسد.
از این‌رو، گزارش مذکور از حدیث ثقلین، معتبر نیست و نمی‌تواند جایگزین «کتاب اللّه و عترتی» گردد.

۲.۴ - برخی از احادیث شیعی

در برخی از احادیث شیعی نیز، «کتابَ اللّهِ و سُنَّتی»، به جای «کتابَ اللّهِ وَ عِترَتی» آمده است. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین پس از نقل روایت مشهور حدیث ثقلین، این متن را از ابو‌هریره نقل کرده است.
سند این حدیث، ضعیف است و احتمالاً وی برای اشاره به تفاوت مذکور، این گزارش را آورده است؛ زیرا این اقدام با هدف او از نگارش کتاب کمال الدین و نیز با عنوان باب: «اتّصال الوصیّة من لدن آدم (علیه‌السّلام) » هماهنگ نیست.


تذکر چند نکته در خاتمه بحث، مفید است:
۱. سخن بالا به معنای نفی حجّیت سنّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیست؛ زیرا دلایل قرآنی، روایی و عقلیِ حجّیت سنّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، چنان محکم و قوی است که احتمال عدم اعتبار و حجّیت آن، منتفی است. بنا‌بر‌این، انکار صدور این گزارش‌ها، به معنای انکار سنّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیست.
۲. وجوب تمسّک به عترت در کنار حجیّت قرآن و سنّت، دلالت می‌کند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در صدد بیان این مطلب بوده که هدایت‌گری قرآن و سنّت، با تمسّک به عترت، امکان‌پذیر است. ممکن است قرائت‌های مختلفی از «سنّت» وجود داشته باشد (چنان‌که در گروه‌های فکری متفاوت شیعه و سنّی یافت می‌شود)؛ ولی تنها گزارشی از سنّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حجّت است که از طریق «عترت» به دست بیاید. این معناست که کمال تلازم عترت و سنّت را در بر دارد.
۳. این احتمال، بسیار قوی می‌نماید که حکومت طولانی بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس موجب شد که نقل حدیث در بیان فضایل اهل‌بیت عترت، بسیار سخت و مشکل شود. طبیعی است که در چنان موقعیت خطرناکی، نقل چنین حدیثی با این صراحت، ممکن نبوده و پیامدهای خطرناکی داشته است. از این‌رو، برخی مطابق با تصوّر خویش، به «نقل به معنا» روی آوردند و در حدیث، «عترتی» را به «سنّتی» تبدیل نمودند تا زندگی آسوده‌ای داشته باشند، خصوصا آن‌که راویِ مورد بحث (اسماعیل بن ابی‌اویس) تصریح کرده که در موارد اختلاف اهل مدینه، برای آنان حدیث جعل می‌کند.
۴. در برابر احتمال گذشته، احتمال صدور «کتاب اللّه و سنّتی» و نقل به معنا شدن آن به «کتاب اللّه و عترتی» بسیار بعید و غیر قابل قبول است؛ چرا‌که در فضای آن روزگار، انگیزه نقل به معنایی این چنین (که برای نقل کننده خطرساز باشد) وجود نداشته است.


۱. ر.ک:ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۴۰۴.    
۲. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۵۷.
۳. نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۷۱، ح ۳۱۸.    
۴. ر.ک:صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین و تمام النّعمه، ص۲۳۵، ح۴۷.    



حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «لفظ و سنتی در حدیث ثقلین» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۵/۱۶.    


رده‌های این صفحه : مقالات حدیث‌نت




جعبه ابزار