قصه های قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرسش؟ آیا مکان ها و داستان هایی که در
قرآن کریم ذکر شده اند؛ مانند
بهشت و
جهنم و داستان
قوم لوط و... همگی به طور کامل عین حقیقت بوده، یا گاهی حالت نمادین و سمبلیک دارند؟
درباره این مسئله -که آیا قرآن کریم داستان ها و گزارش ها را مبتنی بر واقعیت های تاریخی بیان نموده است، یا آن که بنا به روش های خاص بیانی و ضرورت های تعبیری، گاه از واقعیت فاصله گرفته و در وادی
تمثیلات غیر واقعی و بیانات نمادین افتاده است؟- تاکنون تحقیقات و مطالعات ارزشمندی صورت گرفته و دیدگاه های گوناگون و متعددی مطرح است،
که در این فرصت مجال پرداختن مبسوط به آنها نیست؛ از این رو در این مقال به صورت خلاصه به آن می پردازیم.
قرآن کلام
خدا است که حق مطلق است و هیچ گونه باطلی در آن راه ندارد. الفاظ قرآن برای بیان معارف الاهی است و در سطح فهم عامه مردم نازل شده است.
کلام الاهی با کلام بشر تفاوت جوهری دارد. انسان ها گاهی ناگزیرند، برای بیان معارف متعالی، حق را با امور خیالی و غیر واقعی بیامیزند و مطلب درست خود را در قالب داستان های رمزی و کنایه ای القا کنند و این به دلیل محدودیت ذاتی
انسان است، اما خداوند متعال که بی نهایت و حق مطلق است، کلامش نیز حق مطلق است و هیچ گونه باطل و امر غیر واقعی، حتی در قالب
داستان، در آن راه ندارد.
به اعتقاد ما، تعابیری که قرآن کریم درباره قصه ها و داستان ها به کار می برد، نشان دهنده
واقع گرایی قرآن در بیان اخباری حقیقی و تحقق یافته در گذشته است؛ مانند: "لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی وَ لَـکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلَّ شَیْء وَ هُدًی وَرَحْمَةً لِّقَوْم یُؤْمِنُونَ"؛
به راستی که در سرگذشت آنان برای خردمندان عبرتی است، سخنی نیست که به
دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه (از کتاب هایی) است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که
ایمان می آورند رهنمود و رحمت است: "وَ کُـلّاً نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءکَ فِی هَـذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِکْرَی لِلْمُؤْمِنِینَ"؛
و هر یک از سرگذشت های
پیامبران (خود) را که بر تو حکایت می کنیم چیزی است که دلت را بدان استوار می گردانیم و در اینها، حقیقت برای تو آمده و برای
مؤمنان اندرز و
تذکری است.
قرآن کریم در این آیات، قصه های خود را
عبرت برای خردمندان و حق معرفی می کند که با غیر واقعی بودن آنها سازگار نیست.
با توجه به این آیات، روشن می شود که تمام قصه های قرآن، از جمله قصه آفرینش
حضرت آدم، و... از نوع حقایق هستند، اگر چه در قالب
داستان و
تمثیل بیان شده باشند؛ زیرا قرآن کتاب
هدایت و از سوی حق مطلق است و امکان ندارد قصه های ساختگی را برای هدایت بیان کند. اصولاً خداوند متعال به این کار نیاز ندارد.
البته قصه یکی از راه های هدایت و تفهیم مطلب است و عالمان بزرگ ما نیز از داستان به بهترین وجه برای بیان مقصود خود استفاده کرده اند. در داستان های بشری تخیل اشکال ندارد، اما قرآن کتاب تاریخ و داستان نیست. در آن جز حق چیزی یافت نمی شود و حق را با امور خیالی و ساختگی و غیر واقعی تلفیق نمی کند؛ زیرا در این صورت حق نخواهد بود.
اساساً از ویژگی های دعوت پیامبران الاهی، پرهیز از استفاده از راه های نامطلوب در
تبلیغ است -که اصل اعتماد مخاطبان را مخدوش می کند- از این رو،
پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله) مانند سایر پیامبران، برای رساندن پیام الاهی به مردم، نیازی به ساختن
افسانه یا داستان های غیر واقعی نداشتند تا بپذیریم داستان های قرآن کریم غیر واقعی بوده است
علامه طباطبائی در نقد کسانی که داستان های قرآن را سمبلیک می دانند، در ذیل داستان آزر عموی
حضرت ابراهیم (علیه السلام) می گوید: برخی پژوهشگران گمان کرده اند این که قرآن کریم در بسیاری از داستان های گذشتگان، عناصر اصلی
قصه مانند زمان، مکان و شرایط طبیعی، اجتماعی و سیاسی را ذکر نمی کند، از آن رو است که قرآن در قصه گویی روشی برگزیده است که بهتر به هدف و مقصد برسد، بی آن که در صدد بازشناساندن درست از نادرست باشد؛ از این رو، ممکن است در راه رسیدن به مقصد خویش (یعنی هدایت آدمیان به
سعادت)، از داستان های متداول میان مردم یا اهل کتاب بهره گیرد، هرچند به صحّت آنها اطمینانی نباشد یا حتی قصه ای خیالی باشد. این سخن خطا است؛ زیرا قرآن کتاب تاریخ یا نوشته ای تخیلی نیست، بلکه کتابی نفوذناپذیر است که باطل از هیچ سو بدان راه ندارد، سخن خدایی است که جز حق نگوید و برای رسیدن به حق، از باطل مدد نجوید. چگونه قابل تصور است که مقصدی حق مطلق باشد، در عین حال از طریقی، باطل بدان نفوذ کند؟!
استاد شهید مطهّری نیز به مناسبت بحث از ضرورت مشروعیت وسیله در تبلیغ، به پندار غیر واقعی بودن
قصص قرآن و ادعای یافت نشدن برخی از داستان های قرآن در تواریخ اشاره کرده و نوشته اند: مگر تمام قضایایی که در دنیا واقع شده در کتاب های تاریخ وجود دارد؟ وی سپس با انتقاد از کسانی که هدف قرآن از بیان داستان ها را نه تاریخ گویی، بلکه پندآموزی دانسته و از این رو، ضرورتی در واقع نمایی آن داستان ها ندیده اند، آورده است: "محال است انبیا در منطق
نبوت، برای یک حقیقت ـ العیاذ باللّه ـ یک امر واقع نشده و یک دروغ را ـ و لو به صورت تمثیل ـ بیان کنند".
قرآن به دلیل استحکام و برهانی بودن و هماهنگی با
فطرت و
عقل بشر، هیچ بطلانی در آن راه ندارد: "لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ".
از تهمت های دشمنان اسلام به
رسول اکرم (صلی الله و علیه و آله) این بود که ره آورد او، بافته های شعری و خیالی است. خدای سبحان در برابر این
تهمت، بر شاعر نبودن ایشان تأکید می ورزد: "وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا یَنبَغِی لَهُ"
قرآن هرگز امر تمثیلی و غیر واقعی را واقعی جلوه نمی دهد و اگر بخواهد امر واقعی اتفاق افتاده را بیان کند، به عنوان قصه بیان می کند. داستان های قرآن ساختگی نیست، بلکه واقعیاتی است که در جهان گذشته رخ داده و هدف قرآن از آوردن آنها نیز سرگرم کردن مردم نیست، بلکه نتایج حقی در جهت هدایت و
تعلیم و
تزکیه مردم از آن می گیرد؛ و به همین دلیل، خدای سبحان قصه های قرآن را حق و احسن القصص معرفی می کند: "وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ".
البته می توان گفت تنها آنچه را که قرآن در قالب مَثَل ناظر به عنوان کلی -و نه ناظر به شخص خاص مطرح کرده است-، جنبه تمثیلی داشته باشد؛ زیرا در چنین مواردی به جنبه تمثیلی آنها، تصریح شده است؛ مانند "کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً".
و "کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء".
ضمن آن که قابلیت انطباق آنها بر هزاران مصداق مشابه، انکارناپذیر است، ولی آنچه را در قالب بیان امور واقعی و تحقق یافته در خارج مطرح ساخته است، نمی توان بر
اسطوره یا نماد و تمثیل حمل نمود.
همان گونه که می دانیم تمثیل دو گونه است؛ واقعی و غیر واقعی، مثال های واقعی مثال هایی است که در گذشته اتفاق افتاد و متکلم برای تفهیم مطالب خود به مخاطب، از آن وقایع تاریخی استفاده می کند، و گاهی برای تقریب به ذهن از مثال های غیر واقعی بهره می گیرد. در داستان های قرآنی، اما به گونه ای است که قصه هایش تماماً بیانگر حوادثی است که در گذشته اتفاق افتاده است، و در قالب مثال برای درس و عبرت آموزی بیان شده است و برای همین نکته است که خداوند به رسولش می فرماید:
"وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعا"(ای پیامبر!) برای آنان مثالی بزن...".
البته، خداوند ابایی ندارد که به واقعیاتی طبیعی نیز مثال بزند:"إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِم"؛
"خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمی کند".
بنابراین، قرآن هر آنچه را که از مثل و قصه می گوید، برای بیان حقیقت بلند و سنگینی است که آن را در قالب ساده ای می ریزد تا همگان بفهمند. قرآن هرگز امر تمثیلی و غیر واقعی را واقعی جلوه نمی دهد و اگر بخواهد امر واقعی اتفاق افتاده را بیان کند، به عنوان قصه بیان می کند: "نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَق..."؛
ما داستان آنان را بحق برای تو بازگو میکنیم.
زبان قرآن در باب قصه ها و داستان، چه به لحاظ سبک بیان و چه از لحاظ محتوا، بر پایه حق و صدق، بنا شده است؛ از این رو، هیچ گونه امر غیر واقعی و خلاف حقیقت به آن راه نیافته و بر همین اساس، تقسیم قصص قرآن بر پایه راه یابی خیال یا اسطوره به آنها، موجه نیست؛ زیرا هر آنچه قرآن کریم از حوادث گذشته بیان نموده بنا به دلایلی که بیان شد، از حقّانیت و واقع نمایی برخوردار است، حتی اگر آن داستان ها در اصطلاح، تاریخی محسوب نگردند؛ زیرا نه قرآن کتاب تاریخ است و نه در صدد بیان تاریخ نگارانه از حوادث، چنان که در ارائه داستان، تنها به برخی از ابعاد و عناصر آن بر حسب اهداف خویش پرداخته است.
اسلام کوئیست.