• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فعالیت‌های سیاسی امام حسن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: سیاست، صلح، امام حسن علیه‌السلام.
پرسش: دیدگاه سیاسی امام حسن ـ علیه‌السلام ـ در حکومت و مشکلات امامت آن حضرت چه بودند؟
پاسخ:برای تبیین مطلب لازم است تا مطالبی در ابتدا بیان شود:



السیاسة القیام علی الشیء بما یصلحه، (سیاست اقدام برای سامان دادن چیزی به‌وسیله اموری که آن را اصلاح کند)‌و به قول امام خمینی (ره) که می‌فرمایند: سیاست این است که جامعه را ببرد و هدایت کند به آنجایی که صلاح جامعه و صلاح افراد است.
[۳] صحیفه نور. ص ۲۱۶.



۱. عن علی علیه‌السلام: بئس السیاسه الجور
در مسئله زمامداری به‌خصوص در مأموریت‌های الهی چیزی مهم‌تر از حسن تدبیر و کاردانی برای نظم و حکومت عادلانه در میان مردم نیست. همان‌طور که امام علی ـ علیه‌السلام ـ می‌فرمایند: آفة الزعماء ضعف السیاسه؛ بلا و آفت حکام ضعف در سیاست و تدبیر است. بدین جهت کسی که از جانب خداوند به این سمت منصوب می‌شود، باید بهترین سیاستمدار باشد و می‌توان گفت: امر سیاست یکی از مراتب نبوت است که در نصب خلافت به اوصیا واگذار شده، و این مطلب در مورد پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ با لفظ سیاست ثابت است. فضیل بن یسار از امام صادق ـ علیه‌السلام ـ روایت کرده که فرمود:... ثم فوق الیه امر الدین و الامة لیسوس عباده. خداوند کار امت را به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ واگذار نمود تا متکفل سیاست امت باشد.


در مورد سیاست ائمه ـ علیهم‌السلام ـ بیشترین روایات راجع به امام علی ـ علیه‌السلام ـ است و این به‌علت خلافت چهارساله ایشان می‌باشد که در ذیل به چند نمونه آن اشاره می‌کنیم:

۳.۱ - ۱. روایتی از علامه مجلسی:

انه کان شدید السیاسه ـ امام دارای سیاست قوی بودند ـ همچنین از امام نقل می‌کند که فرمودند: اگر دین و تقوا نبود، زیرک‌ترین فرد عرب بودم.


۳.۲ - ۲. روایتی از ابن ابی‌الحدید معتزلی:

برخی می‌پندارند عمر و معاویه از علی سیاست‌مدارتر بودند... سیاست و تدبیر امام ـ علیه‌السلام ـ یله و رها نبود و براساس شریعت بوده و از حدود آن تجاوز نمی‌کرد.

۳.۲.۱ - نامه امام علی به مالک‌اشتر

در کنار این مطالب می‌توان نامه امام به مالک‌اشتر را به تعبیری سیاست‌نامه کامل اسلامی دانست. همه ائمه سیاستمدار به این معنا بوده‌اند و در زیارت جامعه کبیره هم وارد شده است که: انتم ساسة العباد؛ شما (ائمه)سیاستمدارترین افراد می‌باشید و اینکه الامام عارف بالسیاسه؛ یعنی امام سیاست را از همه بهتر می‌شناسد.

۳.۲.۲ - دیدگاه سیاسی امام حسن

اندیشه و دیدگاه سیاسی امام نسبت به حکومت چونان پدر گرامی‌شان بود؛ یعنی حکومت را حق مسلم خویش می‌دانستند؛ ولی معاویه با ایجاد آشوب به حق حاکمیت امام متعرض شدند و امام ناچار به صلح شد. اگر امام حکومت را حق خویش نمی‌دانست، هرگز با عنوان صلح و پیمان با معاویه بر سر میز مذاکره نمی‌نشست؛ اما مشکلات دوره امامت و حکومت آن حضرت که فراوان بود، زمینه را فقط برای صلح مساعد نمود و حضرت چاره‌ای جز صلح نداشت تا اندک یاران مخلص و شیعیان در امان بمانند.


شاید بهتر باشد، اولاً‌ ماجرای صلح را از زبان خود امام ـ علیه‌السلام ـ بشنویم:

۴.۱ - ماجرای صلح امام حسن

سلیم بن قیس در کتاب اسرار آل‌محمد می‌گوید: پس از صلح روزی امام بر منبر قرار گرفتند و فرمودند:... ای مردم، معاویه خیال می‌کند من او را برای خلافت سزاوار می‌دانم و برای خود صلاحیتی در آن نمی‌بینم. معاویه خیال خامی کرده است، من در کتاب خدا و بر لسان رسول‌الله ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ بیشتر از مردم بر آنان اختیار دارم... امام در ادامه کلامش فرمود: پیامبر هم از قومش به غار فرار کرد؛ درحالی‌که آنان را به‌سوی خدا فرامی‌خواند. اگر یارانی بر علیه آنان می‌یافت، از آنان فرار نمی‌کرد. من نیز اگر یارانی می‌یافتم، با معاویه بیعت نمی‌کردم...
[۱۳] اسرار آل‌محمد، حدیث ۶۲.

در مورد علت مجبور شدن امام ـ علیه‌السلام ـ به پذیرفتن صلح نگاهی می‌اندازیم به کتب معتبر و قدیمی تاریخ.




۵.۱ - ۱. روایتی از تاریخ یعقوبی

معاویه یک میلیون درهم برای عبیدالله بن عباس فرستاد و او با ۸۰۰۰ سرباز به معاویه ملحق شد و پنهانی کسانی را میان لشکر امام می‌فرستاد که شایعه می‌کردند، امام با معاویه صلح نموده و پیشنهاد او را پذیرفته است. معاویه مغیره بن شعبه و عبدالله بن عامر بن کریز و عبدالرحمن بن ام‌حکم را نزد حسن ـ علیه‌السلام ـ فرستاد؛ هنگامی که در مدائن در خیمه‌گاه خویش بود، بر او وارد شدند و هنگامی که از نزد او بیرون رفتند، می‌گفتند: خدا به وسیله پسر پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ خون‌ها را حفظ کرد و فتنه را آرام ساخت و او پیشنهاد صلح را پذیرفت. پس لشکر بهم خورد و مردم در راست‌گویی آنان شک نداشتند؛ پس بر حسن هجوم آوردند و خیمه‌هایش را غارت کردند... جراح بن سنان اسدی با خنجری ران او را مجروح نمود. امام حسن ـ علیه‌السلام ـ سخت بیمار شد و یارانش از گرد او پراکنده شدند و چون دید نیرو و یاوری ندارد، با معاویه صلح نمود.»
[۱۴] یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۴۲.



۵.۲ - ۲. دیدگاه ابوحنیفه دینوری در اخبار الطوال

معاویه برای جنگ به انبار لشکر کشید و امام هم به ساباط و در آنجا چون در لشکر خود عدم میل به جنگ را مشاهده نمود، در خطبه‌ای به ایشان فرمود: اکنون می‌بینم که بیشتر شما از جنگ خودداری می‌کنید و در پیکار سستی می‌کنید و معتقد نیستم کاری را که دوست ندارید به شما تحمیل کنم. کسانی که عقیده خوارج را داشتند، گفتند: حسن نیز مانند پدرش کافر شده است؛ پس به خیمه آن حضرت حمله برده، آن را غارت نمودند و حتی سجاده‌اش را نیز از زیر پایش کشیدند. تا اینکه افراد قبیله همدان و ربیعه امام را از شر آنان دور نگاه داشتند... پس از بهبودی امام در مدائن، وقتی دوباره برای پیکار آماده شد، عبدالله بن عامر ندا داد: ای مردم! من جنگ را برای شما مصلحت نمی‌بینم. من مقدمه سپاه معاویه می‌باشم و او با سپاه خود در انبار می‌باشد؛ به حسن سلام برسانید و بگویید: تو را به خدا سوگند می‌دهم جان خود و سپاهت را حفظ بفرما؛ چون مردم این سخنان را شنیدند، از یاری دست کشیدند و جنگ را ناخوش دانستند و...
[۱۵] دینوری، اخبار الطوال، ج ۱، ص ۲۱۶.



۵.۳ - ۳. روایتی از شیخ مفید

پس از اینکه عبیدالله بن عباس به معاویه پیوست و قیس بن سعد ماجرا را برای امام نوشت، بینش امام نسبت به سستی لشکر و غیر قابل اعتماد بودن آنان بیشتر شد؛ چون قبل از آن نیز کارهایی مانند سب و تکفیر امام و هدر دانستن خون ایشان و غارت اموال ایشان را انجام داده بودند و کسی از اصحاب ایشان که از حیله او در امان باشند، بر ایشان نماند؛ مگر اندک مردانی از شیعیان او و پدرش که توانایی مقابله با لشکر معاویه را نداشتند... معاویه پیشنهاد صلح به امام داد و به همراه آن نامه‌های لشکریان امام که به معاویه نوشته بودند و وعده یاری او و حتی دستگیر نمودن امام را داده بودند را، برای امام فرستاد. و ایشان مجبور به پذیرش صلح گردیدند.
تحلیلگران و تاریخ نویسان معاصر نیز علاوه بر اینکه این مطالب را از کتب تاریخی نقل نموده‌اند، بی‌نظمی‌های لشکر امام ـ علیه‌السلام ـ را بیان داشته‌اند.




۶.۱ - ۱. اختلافات حزبی:

در لشکر امام دو حزب عمده وجود داشت.

۶.۱.۱ - اول:

خوارج که نه معاویه و نه امام را خلیفه نمی‌دانستند؛ ولی با حذف امام هم موافق بودند که در کتب فوق هم حضور آنان در لشکر و حمله آنان به خیمه‌های امام مشهود است. آنها در مقابل معاویه و برای از بین بردن او وارد لشکر امام شدند؛ لذا وقتی دیدند پیروزی معاویه قطعی است، تصمیم گرفتند حضرت را ترور کنند.

۶.۱.۲ - دوم:

حزب اموی یا طرفداران معاویه و همانان که سرکردگان فتنه در جنگ صفین و ماجرای حکمیت و اجبار امام بر پذیرش ابوموسی اشعری به‌عنوان حکم و... بودند مانند اشعث بن قیس، عمرو بن حریث، عمر بن سعد، حجار بن ابجر و...

۶.۲ - ۲. خستگی از جنگ به دو علت:



۶.۱.۱ - اول:

جنگ‌های پیاپی دوران امام علی علیه‌السلام.

۶.۱.۲ - دوم:

اینکه می‌دانستند طرف مقابل مسلمان است و در صورت پیروزی امام آنها را از غنایم محروم می‌نماید.

۶.۳ - ۳. رشوه‌های معاویه:

که سران قبایل را به خود جلب می‌کرد و افراد آن قبیله هم به تبع بزرگان خود از امام جدا می‌شدند.

۶.۴ - ۴. خیانت فرمانده سپاه

امام عبیدالله بن عباس شایعاتی در مورد کشته شدن بزرگان سپاه امام مانند قیس بن سعد و یا شایعه صلح امام قبل از پذیرش صلح باعث شد لشکر سُست شود و افراد کوتاه‌فکر و سُست‌ایمان درصدد ضربه زدن به حضرت برآیند.

۶.۵ - ۵. پیشنهاد صلح از طرف معاویه:

که بسیاری را بر سر دو راهی اعتقادی قرار داد.
[۱۷] قرشی، باقر شریف، زندگانی حسن بن علی علیه‌السلام، ج ۲، ص ۱۵۰.



۱. الشیخ فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج ۴، ص ۷۸.    
۲. ابن منظور، لسان العرب، ج ۶، ص ۱۰۷.    
۳. صحیفه نور. ص ۲۱۶.
۴. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۱۶.    
۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۱۷،‌ ص ۴.    
۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۴۹.    
۷. شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج ۱۰، ص ۲۱۳.    
۸. الشیخ فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج ۴، ص ۷۸.    
۹. ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۳،‌ ص ۳۹۴.    
۱۰. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۹۱.    
۱۱. محمد بن علی بن ابراهیم ابن ابی‌جمهور الأحسائی، عوالی اللئالی، ج ۳،‌ ص ۱۲۹.    
۱۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۴.    
۱۳. اسرار آل‌محمد، حدیث ۶۲.
۱۴. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۴۲.
۱۵. دینوری، اخبار الطوال، ج ۱، ص ۲۱۶.
۱۶. شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۱۱.    
۱۷. قرشی، باقر شریف، زندگانی حسن بن علی علیه‌السلام، ج ۲، ص ۱۵۰.



سایت اندیشه قم    


رده‌های این صفحه : امام حسن | تاریخ معصومان




جعبه ابزار