• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غیبت فرد بی‌نماز

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: غیبت.
پرسش: آیا اگر پشت سر کسی که نماز نمی‌خواند حرفی زده شود، غیبت محسوب می‌شود؟
پاسخ:



شیخ انصاری (ره) در تعریف غیبت می‌گوید: از مجموع اخبار و کلمات فقها در تعریف غیبت به دست می‌آید که غیبت عبارت است از: سخن گفتن پشت سر مردم، به کلامی که غیبت‌شونده از کلام بدش می‌آید.
[۱] شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج ۱، ص ۲۷۶.
غیبت از گناهان کبیره است و در آیات و روایات شدیداً از آن نهی شده است.


بر‌اساس روایات رسیده از پیشوایان دین، حقیقت غیبت آن است که کسی درباره دیگری چیزی بگوید که اگر بشنود، خوش نمی‌دارد. خواه در‌باره نقص و عیب باشد که در خود او، یا در بدن او یا در دین و یا دنیای اوست و یا در چیزی است که وابسته به اوست.



در این‌که چه کسانی غیبتشان حرام است، آیا همه مؤمنان و مسلمانانی که خدا و رستاخیر را باور دارند و به اسلام پایبندند، یا ...؟، بسیاری از علما و فقها، در پاسخ به این پرسش با استناد به آیات و روایاتی که درباره غیبت آمده است، می‌گویند: اساس و مناط در حرام بودن غیبت و بدگویی پشت سر دیگران، احترامی است که انسان‌‌ها از جانب دین، به دست آورده‌اند؛ از‌این‌رو کسانی که مؤمن نیستند، از آن‌جا که خود به خواست خویش وارد حریم ایمان نشده‌اند، احترامی ندارند. بنابراین غیبت اینان روا دانسته شده است.
[۴] خلجی، محمدتقی، غیبت، ص ۱۲۸.




لازم به ذکر است که در امر غیبت شرایطی معتبر دانسته شده است که با حصول مجموع آنها عنوان غیبت تحقق پیدا می‌کند؛ مثلاً:

۱. فردی که از او غیبت می‌شود، در جمع حاضر نباشد؛

۲. آن سخن عیب و نقص محسوب شود؛

۳. این عیب از عیوب پنهان باشد.

۴. فرد از شنیدن آنچه در موردش گفته می‌شود کراهت داشته باشد.
۵. گوینده قصد مذمت و تنقیص داشته باشد.
[۵] نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۹۳.
[۷] شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج ۱، ص ۲۷۸ ـ ۲۸۶؛ شیخ انصاری در کتاب مکاسب می‌گوید: از مجموع آنچه در بحث غیبت (در تحقق عنوان غیبت) مطرح است، اعم از روایات و اقوال فقها، این جمع‌بندی را می‌شود کرد؛ أ. اگر چیزی که پشت سر دیگری گفته می‌شود نقص نباشد، در این صورت غیبت نیست، اگرچه غیبت‌شونده به خیال خود معتقد باشد غیبت است؛ ب. و اگر چیزی که پشت سر غیبت‌شونده گفته می‌شود، به حسب حال او شرعاً یا عرفاً نقص باشد، در‌صورتی‌که برای شنونده مخفی باشد، به‌طوری که غیبت‌شونده از برملا شدن پیش دیگران استنکاف داشته باشد و به علاوه غیبت‌کننده هم اراده کند که او را ناقص نشان دهد، این‌گونه سخن گفتن قدر متیقن در زمره‌ی غیبت به‌شمار می‌آید؛ ج. و اگر غیبت‌کننده ـ در مورد مذکور ـ تنقیص طرف را اراده نکرده باشد، در این‌جا هم ظاهراً حرام است؛ زیرا در واقع کاشف عیب مؤمن است. علی ای حال از حیث عقل و نقل، در این‌که آشکار نمودن آنچه موجب خواری و مهانت مؤمن می‌شود، اجمالاً حرام است، اشکالی وجود ندارد؛ د. اگر سخنی که پشت سر دیگری گفته می‌شود، نقصی باشد که برای شنونده روشن باشد، در این صورت چنانچه غیبت‌کننده قصد مذمت نکند و ضمناً آن وصف هم از اوصافی که اشعار به نکوهش دارند نباشد، ظاهراً غیبت به حساب نمی‌آید؛ زیرا غیبت‌شونده نه از جهت اظهار و نه از حیث مذمت متکلم و نه از حیث اشعار، اکراهی ندارد و اگر از اوصافی باشد که اشعار به مذمت دارند، یا متکلم قصد سرزنش طرف را داشته باشد، در این صورت بی‌شک حرام است و حتی صورت قبلی‌اش هم به‌خاطر حرمت اذیت و شماتت و‌ ... مؤمن حرام است. درهرصورت از نظر شیخ انصاری قصد تنقیص در مفهمو م غیبت دخالت ندارد؛ یعنی حتی اگر غیبت‌کننده قصد تنقیص ندشته باشد، غیبت صدق می‌کند.
[۸] امام خمینی، مکاسب المحرمة، ج۱، ص ۴۰۲ ۴۰۹ ، نرم افزاز جامع الفقه؛ اما در نظر امام خمینی (ره) قصد تنقیص در مفهوم غیبت دخالت دارد؛ بنابراین اگر کسی قصدش از بیان عیب دیگری تنقیص وی نباشد، غیبت صدق نمی‌کند و موضوعاً از غیبت خارج است.



در سؤال مطرح شده، نسبت به تحقق شرط دوم، ممکن است دو حالت وجود داشته باشد:

۵.۱ - أ. حالت اول

فردی که نماز نمی‌خواند، نسبت به این موضوع هیچ نگرانی ندارد و هر از گاهی به دیگران نیز راه نماز نخواندن را توصیه می‌کند و به اصطلاح فقهی متجاهر به فسق است و در بین مردم خود را به این صفت معرفی می‌نماید.

۵.۱.۱ - روایتی از پیامبر اکرم

از پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ آمده است: "من اتقی جلباب الحیاء فی وجهه فلاغیبة له"؛ کسی که پرده حیا و شرم را از روی خود کنار زند، غیبتش حرام نیست.
[۹] نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج ۲، ص ۳۲۲.
از مفهوم این روایت می‌توان بهره برد که اگر فردی به زشتی‌ها افتخار می‌کند و هیچ حیایی قائل نمی‌شود، حرمت و شخصیت خود را از بین برده و این رفتار او موجب تجویز بدگویی (غیبت) شده است.

۵.۲ - ب. حالت دوم

اما گاهی افراد نماز نمی‌خوانند، ولی خودشان در باطن امر از این کار شرمنده و خجلند و نمی‌خواهند آبرویشان برود و در‌صدد هستند در آینده جبران کرده و نماز را بجای آورند، در این صورت غیبت فرد جایز نیست و حتی ممکن است غیبت چنین افرادی ـ به خاطر لجبازی و غرور این افراد ـ آنها را مجبور به ترک نماز نماید.


ضمناً نسبت به تحقق شرط پنجم، باید گفت که در بسیاری موارد از اعلام عیب فرد (غیبت) قصد مذمت و تنقیص نیست؛ بلکه این عمل برای کسب یک اجماع کلی برای هدایت فرد به مسیر خیر و صلاح است؛ مانند شورای پزشکی که در مورد بیماری یا عیوب مخفی یک فرد گفت‌و‌گو می‌کنند،
[۱۰] نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج ۲، ص ۳۲۱.
تا بتوانند راهی جهت بهبود وضعیت جسمانی بیمار بیابند، در نتیجه با وجود چنین شرطی ما مجوز برای غیبت در احکام شرعی داریم. لکن آنچه مهم است، این است که در این حالت حتماً شرایط امر به معروف و نهی از منکر لحاظ شده و طبق آن عمل شود.


نکته قابل ذکر در پاسخ به بخش دوم پرسش، آن است که گرچه غیبت از گناهان بزرگ اخلاقی و اجتماعی بوده و مفاسد و بی‌سامانی‌های خطرناکی بر آن مترتب است، اما بر‌اساس احادیث ائمه علیهم‌السلام، در موارد ویژه‌ای که پای مصلحت و خیر انسان‌ها در میان است و هدفی مشروع و عقلایی دارد که مفاسد آن را جبران می‌کند، یا این‌که مفسده‌ای ندارد، به‌ لحاظ شرعی جایز شمره شده است.


در هر صورت برخی موارد غیبت‌های مجاز، عبارتند از:

۱. دادخواهی از ظالم؛ ۲. نهی از منکر؛ ۳. پرسش و استفتا؛ ۴. غیبت دانشمند نمایان؛ ۵. غیبت متجاهر به فسق.


۸.۱ - دیدگاه فقهای شیعه

البته طبق دیدگاه فقهای شیعه درباره متجاهر به فسق باید گفت: غیبتشان جایز است در همان گناهی که به آن تجاهر می‌کنند، نه گناه‌های مستور و پوشیده.
[۱۱] بهجت، محمدتقی، جامع المسائل، ج ‌۲، ص ۴۰۴.
و‌گر‌نه همه مردم از آن جهت که معصوم نیستند، گناهانی انجام می‌دهند و اگر قرار باشد غیبت کسی که گناهی مرتکب شد جایز باشد، در جامعه آبرویی برای کسی باقی نمی‌ماند.



در پاسخ به بخش سوم پرسش باید گفت: در بسیاری موارد از اعلام عیب فرد (غیبت) این عمل برای کسب یک اجماع کلی برای هدایت فرد به مسیر خیر و صلاح است؛ مانند شورای پزشکی که در مورد بیماری یا عیوب مخفی یک فرد گفت‌و‌گو می‌کنند، تا بتوانند راهی جهت بهبود وضعیت جسمانی بیمار بیابند؛ در نتیجه مجوز برای غیبت در احکام شرعی داریم. لکن آنچه مهم است، این است که در این حالت حتماً شرایط امر به معروف و نهی از منکر لحاظ شده و طبق آن عمل شود.


نتیجه این‌که اگر شخص بی‌نمازی به نخواندن نماز تجاهر کند و ابایی از بازگو کردن آن توسط مردم نداشته باشد، بازگو کردن این عیب، جایز است یا از باب عدم تحقق عنوان غیبت یا استثنای حکم حرمت از انسانی که به فسق تجاهر می‌کند.


۱. مکاسب محرمه، امام خمینی، ص ۳۷۰ ـ ۴۸۰.

۲. مکاسب محرمه، شیخ انصاری، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۳۱۹.

۳. غیبت، خلجی، محمدتقی.

۴. غیبت از نگاه شیخ انصاری، میرزاخانی، حسین.



۱. شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج ۱، ص ۲۷۶.
۲. حجرات (۴۹)، آیه ۱۲.    
۳. همزه (۱۰۴)، آیه ۱.    
۴. خلجی، محمدتقی، غیبت، ص ۱۲۸.
۵. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۹۳.
۶. شهید ثانی، جامع المقاصد، چاپ آل‌البیت، ج ۴، ص ۲۷.    
۷. شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج ۱، ص ۲۷۸ ـ ۲۸۶؛ شیخ انصاری در کتاب مکاسب می‌گوید: از مجموع آنچه در بحث غیبت (در تحقق عنوان غیبت) مطرح است، اعم از روایات و اقوال فقها، این جمع‌بندی را می‌شود کرد؛ أ. اگر چیزی که پشت سر دیگری گفته می‌شود نقص نباشد، در این صورت غیبت نیست، اگرچه غیبت‌شونده به خیال خود معتقد باشد غیبت است؛ ب. و اگر چیزی که پشت سر غیبت‌شونده گفته می‌شود، به حسب حال او شرعاً یا عرفاً نقص باشد، در‌صورتی‌که برای شنونده مخفی باشد، به‌طوری که غیبت‌شونده از برملا شدن پیش دیگران استنکاف داشته باشد و به علاوه غیبت‌کننده هم اراده کند که او را ناقص نشان دهد، این‌گونه سخن گفتن قدر متیقن در زمره‌ی غیبت به‌شمار می‌آید؛ ج. و اگر غیبت‌کننده ـ در مورد مذکور ـ تنقیص طرف را اراده نکرده باشد، در این‌جا هم ظاهراً حرام است؛ زیرا در واقع کاشف عیب مؤمن است. علی ای حال از حیث عقل و نقل، در این‌که آشکار نمودن آنچه موجب خواری و مهانت مؤمن می‌شود، اجمالاً حرام است، اشکالی وجود ندارد؛ د. اگر سخنی که پشت سر دیگری گفته می‌شود، نقصی باشد که برای شنونده روشن باشد، در این صورت چنانچه غیبت‌کننده قصد مذمت نکند و ضمناً آن وصف هم از اوصافی که اشعار به نکوهش دارند نباشد، ظاهراً غیبت به حساب نمی‌آید؛ زیرا غیبت‌شونده نه از جهت اظهار و نه از حیث مذمت متکلم و نه از حیث اشعار، اکراهی ندارد و اگر از اوصافی باشد که اشعار به مذمت دارند، یا متکلم قصد سرزنش طرف را داشته باشد، در این صورت بی‌شک حرام است و حتی صورت قبلی‌اش هم به‌خاطر حرمت اذیت و شماتت و‌ ... مؤمن حرام است. درهرصورت از نظر شیخ انصاری قصد تنقیص در مفهمو م غیبت دخالت ندارد؛ یعنی حتی اگر غیبت‌کننده قصد تنقیص ندشته باشد، غیبت صدق می‌کند.
۸. امام خمینی، مکاسب المحرمة، ج۱، ص ۴۰۲ ۴۰۹ ، نرم افزاز جامع الفقه؛ اما در نظر امام خمینی (ره) قصد تنقیص در مفهوم غیبت دخالت دارد؛ بنابراین اگر کسی قصدش از بیان عیب دیگری تنقیص وی نباشد، غیبت صدق نمی‌کند و موضوعاً از غیبت خارج است.
۹. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج ۲، ص ۳۲۲.
۱۰. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج ۲، ص ۳۲۱.
۱۱. بهجت، محمدتقی، جامع المسائل، ج ‌۲، ص ۴۰۴.



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | رذائل اخلاقی | غیبت




جعبه ابزار