• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صفت قیوم در قرآن کریم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: قیوم، قرآن کریم، خدا، آیه.

پرسش: صفت قیوم که در قرآن کریم برای خدای متعال ذکر شده، به چه معنا است؟

پاسخ اجمالی: کلمه «قیوم» صیغه مبالغه‌ برای کلمه قائم است و در لغت به معنای قیام کننده به امور خلق و تدبیر عالم در جمیع احوال است؛ همچنین خداوند قیّوم است؛ یعنی قائم به خویش است و دیگران هم قائم به او هستند او در اصل وجود خود نیازی به دیگران ندارد و تمام موجودات عالم در وجود و پایداری خود به او نیازمند هستند. برخی از مفسران نیز معنای قیوم را به معنای دائم الوجود محدود کرده‌اند.



صفت قیوم در سه آیه قرآن کریم برای خدای متعال آمده است. این صفت در هر سه آیه بعد از صفت حی ذکر شده است: «اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّوم».
کلمه «قیوم» صیغه مبالغه‌ای برای کلمه «قائم» بوده، و در لغت به معنای قیام کننده به امور خلق و تدبیر عالم در جمیع احوال است. ویژگی «قیوم بودن» و یا «قیام بر هر چیز» به معنای درست کردن و حفظ و تدبیر و تربیت و مراقبت و قدرت بر آن است، همه این معانی از قیام استفاده می‌شود؛ چون قیام به معنای ایستادن است، و عادتاً بین ایستادن و مسلط شدن بر کار ملازمه وجود دارد؛ از این‌رو از کلمه «قیوم» همه این معانی استفاده می‌شود.


خدای تعالی در قرآن کریم، اصل قیام به امور خلق خود را برای خود اثبات نموده است. آن‌جا که می‌فرماید: «اَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی‌ کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ». در این آیه، به اصل قیام پرداخته شده و مبالغه‌ای در مورد آن مشاهده نمی‌شود، اما از آن‌جا که خداوند، مبدا هستی بوده، و وجود هر چیز و اوصاف و آثارش از ناحیه او آغاز می‌شود، و هیچ مبدئی برای هیچ موجودی نیست، مگر آن‌که آن مبدا هم به خدا منتهی می‌شود، پس او قائم بر هر چیز و از هر جهت بوده و در حقیقت خدای تعالی معنای واقعی و تامّ و تمام کلمه «قائم» است؛ یعنی قیامش آمیخته با خلل و سستی نیست، و هیچ موجودی به غیر از خدا چنین قیامی ندارد، مگر این‌که به گونه‌ای قیام او منتهی به خدا و به اذن خدا است، پس خدای تعالی هر چه قیام دارد قیامی خالص است (نه قیامی آمیخته با ضعف و سستی) و غیر خدا به جز این چاره‌ای ندارد که باید به اذن او و به وسیله او قائم باشد.
گفتنی است که اسم قیوم اصل و جامع تمامی اسمای اضافی خدا است و منظور از اسمای اضافی اسمایی است که به وجهی بر معانی خارج از ذات دلالت می‌کند؛ مانند اسم خالق، رازق، مبدء، معید، محیی و...؛ چرا که اگر خدا، آفریدگار و روزی‌رسان و مبدا هستی و بازگرداننده انسان‌ها در معاد و محیی و ممیت و غفار و رحیم و ودود می‌باشد، به این جهت است که قیوم است؛ به همین دلیل قیوم به وجودی گفته می‌شود که قیام او به ذات او است، و قیام همه موجودات به او می‌باشد.
همچنین روشن است که قیام به معنای ایستادن است و در گفت‌وگوهای روزمره به هیئت مخصوصی گفته می‌شود که مثلاً انسان را به حالت عمودی بر زمین نشان می‌دهد، و از آن‌جا که این معنا در باره خداوند (که از جسم و صفات جسمانی منزه است) مفهومی ندارد، به معنای انجام کار خلقت و تدبیر و نگه‌داری است؛ زیرا هنگامی که انسان می‌خواهد کاری را انجام دهد برمی‌خیزد. آری او است که همه موجودات جهان را آفریده، و تدبیر و نگه‌داری و تربیت و پرورش آنها را به عهده گرفته است و به‌طور دائم و بدون هیچ‌گونه وقفه قیام به این امور دارد.
به عبارت دیگر، خدای متعال قیوم است؛ یعنی قائم بذات خود بوده و قوام هستی تمامی موجودات و هر کمالی که در ممکنات دیده می‌شود، بازگشت آن به قیومیت او است؛ زیرا که ممکن در مرتبه ذات، فاقد هر کمال و فضیلتی است و فقر ذاتی دارد که از خود هیچ ندارد و قول خدای تعالی که فرمود: «یا اَیُّهَا النَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»، اشاره به همان فقر ذاتی است.
[۱۱] امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج‌۲، ص۳۸۶، تهران، نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ش.
[۱۲] ‌ جعفری، یعقوب، کوثر، ج‌۱، ص۵۸۳، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.

به بیان روشن‌تر خداوند قیّوم است؛ یعنی قائم به خویش است و دیگران هم قائم به او هستند؛ او در اصل وجود خود نیازی به دیگران ندارد و تمام موجودات عالم در وجود و پایداری خود به او نیازمند هستند. هر چیزی که موجود می‌شود و هر موجودی که کمال و آثاری دارد، از فیض او بهره‌مند است، و گرنه در کتم عدم باقی می‌ماند.


گفتنی است که اگر برخی از مفسران معنای قیوم را محدود کرده و آن‌را به دائم الوجود، قیام کننده به تدبیر امور مخلوقات، عالم به امور و... تفسیر کرده‌اند، در واقع تمام آنان اشاره به یکی از مصداق‌های «قیوم» کرده‌اند، در حالی‌که مفهوم «قیوم» گسترده بوده و همه آنها را شامل می‌شود؛ زیرا همان‌گونه که گفتیم «قیوم» به معنای کسی است که قائم به ذات است و دیگران قیام به او دارند و محتاج به او هستند.


شایان توجه است که کلمه «قیّوم» صفت فعل است؛ یعنی چه این جهان و موجودات آن باشند یا نباشند خداوند متصف به صفت «حی» است، ولی اتصاف خداوند به صفت «قیوم» در صورتی است که موجودات عالم باشند و از فیض او بهره‌مند شوند؛ مانند صفت خالق، رازق و....
البته برخی از مفسران معتقدند که قیوم، صفت ذاتی خداوند است که ذهن انسان از احتیاج و ناپایداری ممکنات، آن‌را انتزاع و اثبات می‌نماید.
[۱۷] طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج‌۲، ص۲۰۱، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.

با این توضیحات باید گفت؛ چون ممکنات از خود هستی و قوامی ندارند و نیازمند به اجزا و علل ترکیبی می‌باشند، پس قائم به ذات خود نیستند، نه در اصل هستی و نه در ترکیبات از اجزا و صورت‌ها و مواد، و نه در وضع و حال و اطواری که هستند؛ لذا هستی و قیام و دوام آنها باید از ذات و به ذات قیومی باشد که به خود قائم است.


۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۲.    
۳. طه/سوره۲۰، آیه۱۱۱.    
۴. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱۲، ص۵۰۴، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.    
۵. طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص۳۳۰، قم، دفتر انتشارات اسلامی‌، چاپ پنجم‌، ۱۴۱۷ق.    
۶. رعد/سوره۱۳، آیه۳۳.    
۷. طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص۳۳۰- ۳۳۱.    
۸. ر.ک:مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲، ص۲۶۴، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۹. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۵.    
۱۰. ر.ک:فخررازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج‌۷، ص۷، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.    
۱۱. امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج‌۲، ص۳۸۶، تهران، نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ش.
۱۲. ‌ جعفری، یعقوب، کوثر، ج‌۱، ص۵۸۳، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
۱۳. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص۳۰۸، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص۶۲۸، مقدمه، بلاغی‌، محمد جواد، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.    
۱۵. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۱.    
۱۶. ص/سوره۳۸، آیه۵۸۳.    
۱۷. طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج‌۲، ص۲۰۱، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «صفت قیوم در قرآن کریم» تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۱۲/۱۲.    






جعبه ابزار