شیخ خزعل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: شیخ خزعل.
پرسش: شیخ
خزعل و نام پدر او و چگونگی موقعیت و سرنوشت او را بیان کنید.
پاسخ: شیخ خزعلخان که به القاب معزالسلطنه و سردار اقدس نامیده میشد، سالها فرمانروای
خوزستان بود.
وی در سال ۱۲۸۰ هجری شمسی بهجای برادرش شیخ مزعلخان که گویا به دست او از بین رفته بود، از طرف
مظفرالدین شاه قاجار با درجه «امیر تومانی» و لقب «معز السطنه» به حکمرانی محمره و سرحدادی آنجا تعیین گردید.
خزعل از
طایفه بنیکعب و پدرش حاج جابرخان بود.
وی برخلاف برادرش مردی باهوش و سیاستمدار بود و خیلی زود توانست در دربار ایران نفوذ کند. علاوه بر آن با ازدواجهای مصلحتی، به صاحبان
قدرت و مقامات درجه اول نزدیک شد. در سال ۱۳۱۶ هـ ق شاه به او فرمان شیخی فلاحیه داد و بدینسان بر همه کعبیان خوزستان ریاست یافت.
وی مالیات خود را مستقیماً به
تهران میپرداخت. قبل از مشروطیت، حکمرانی اهواز نیز به او بخشیده شد و تمام زمینهای اطراف کارون که خالصه دولتی بود، به او واگذار گردید و سرانجام لقب «
سردار اقدس» و رتبه «امیر نویانی» یافت و طوری اقتدار یافت که تمام
عشایر عرب را شیفته خود ساخت.
پس از صدور فرمان
مشروطیت که اوضاع ایران قدری درهم و آشفته شد، وی داعیع
سلطنت خوزستان را پیدا کرد. با سیاست به
انگلیس نزدیک شد و انگلیسیها هم عالیترین نشان خود را بدو ارزانی داشتند و کمکهای فراوانی به او نموده و با شیخ در ۱۵ اکتبر سال ۱۹۱۰ م قراردادی در محمره (
خرمشهر)
امضا کردند.
خزعل در ردیف شیوخ درجه اول
خلیج فارس بود. خوزستان را اداره میکرد و اگر از طرف دولت، حکمرانی تعیین میشد، بایستی طبق نظر خزعل عمل میکرد؛ وگرنه از بین میرفت. وقتی محمدحسن میرزا ولیعهد، تزلزلی در
حکومت قاجاریه احساس کرد، متوسل به شیخ خزعل شد و مذاکراتی در این زمینه انجام گرفت و حتی قرار شد احمدشاه از طریق خوزستان به
ایران بازگردد و آنچه مسلم است اینکه شیخ خزعل میل به حکومت قاجاریه نداشت و درصدد برآمده بود که به ملوک الطوایفی در ایران خاتمه داده شود.
در سال ۱۳۰۳ هـ ش انگلیسیها دست از حمایت خزعل برداشتند و به او توصیه کردند با سردار سپه
رضاخان کنار بیاید و از طرفی در همان سال سردار سپه به شیراز رفت و با قوایی که از قبل تدارک دیده بود، به سمت محمره و ناصری حرکت کرد. قبل از حرکت سردار سپه از شیراز، شیخ خزعل در تلگرافی مراتب
اطاعت و فرمانبرداری خود را اعلام نمود؛ ولی سردار سپه به حرکت خود ادامه داد و وارد محمره شد. بدون کوچکترین خونریزی، شیخ مطیع گردید و در ملاقاتی که با سردار سپه نمود، روی پای او افتاد و ظاهراً سردار نیز او را بخشید؛ ولی در همان روز در تمام خوزستان حکومت نظامی برقرار شد. سرتیپ فضلاللهخان بصیر دیوان که بعد زاهدی نام گرفت، به حکومت نظامی و فرماندهی پادگان خوزستان منصوب شد.
چند افسر دیگر نیز به شهرهای خوزستان اعزام شدند. در همان موقع زاهدی شبی شیخ و فرزندان و سران
قبیله را به میهمانی در یک کشتی
دعوت کرد و آنها فارغالبال به این میهمانی شتافتند که ناگهان نیروهای نظامی بر آنها تاختند و همه را دستگیر و به تهران اعزام نمودند، شیخ در تهران تحت نظر مأموران
شهربانی، زندگی مرفهی داشت. در واقع نشانههایی که از
دولت انگلیس داشت، مانع از کشتن وی میشد.
وی سرانجام در سال ۴ خرداد ۱۳۱۵ هـ ش که ۷۵ سال از سنش میگذشت، عدهای از طرف شهربانی به خانهاش ریخته و او را خفه میکنند.
شیخ خزعل فردی فوقالعاده خوشگذران و
عیاش بود. تعداد
همسران او در حرمسرا از ۱۰۰ نفر تجاوز میکرد و در
مکر و حیله نظیر نداشت.
۱. شرح حال رجال سياسی و نظامی معاصر ايران، باقر عاقلی.
۲. شرح حال رجال ايران، مهدی بامداد.
سایت اندیشه قم.