• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شناخت مدعی وحی (پیامبر)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: وحی، نبوت، معجزه، انبیاء.

پرسش: ‌چگونه می‌توان راست‌گو و دروغ‌گو بودن شخص مدعی وحی را تشخیص داد؟

پاسخ اجمالی: وحی در لغت به معنای «انتقال مطلبی به صورت سریع و مخفی» می‌باشد؛ اما در اصطلاح به آن «شعور و درک ویژه‌ای که مختصّ انبیا است و کلام خدا را بدون واسطه یا با واسطه می‌شنود» اطلاق می‌گردد. اگر کسی ادعای وحی همراه با نبوت و رسالت نماید، راه شناخت صدق گفتارش در مرحله اوّل «معجزه» می‌باشد. وجه دلالت معجزه بر صدق ادعای نبوت و وحی، به این صورت است که: هم معجزه و هم وحی هر دو از امور خارق العاده و غیبی می‌باشند؛ اما وحی چیزی نیست که قابل مشاهده، برای دیگران باشد، و دیدن فرشته وحی برای غیر انبیا میسّر نیست؛ از این‌رو پیامبران با اظهار معجزه، که آن نیز امری مستند به غیب و ماورای قدرت بشری است، اثبات کرده‌اند که به منبع لایزال غیبی الهی اتکا و اتصال دارند.
ظهور معجزه به دست مدعی کاذب نبوت، محال است؛ زیرا با حکمت و هدایت خداوند منافات دارد و اظهار معجزه به دست چنین شخصی باعث گمراه شدن مردم می‌گردد؛ چرا که وظیفه مردم یا پذیرفتن ادعای نبوت هر شخص است که این امر سبب هرج و مرج و زیاد شدن مدعی دروغین وحی و نبوت می‌شود، یا تکذیب هر مدعی نبوت، که این هم با هدف ارسال رسل و هدایت مردم منافات دارد؛ و یا باید معیاری برای تشخیص نبی از سوی خداوند برای مردم معین گردد که مدعی راستین و دروغین مشخّص گردد، که این معیار، همان «معجزه» است.
راه‌های دیگری برای شناخت صدق مدعی نبوت وجود دارد که از جمله آنها است: بررسی محتوای وحی از جهت تناقض درونی، و نیز از جهت تنافی با عقل و فطرت، بررسی رفتار شخص مدعی نبوت از جهت سلامت اخلاقی و روانی و رفتاری، معرفی و بشارت پیامبر پیشین و یا معاصر و حتی تصریحات کتب الهی.



«وحی» یک معنای لغوی دارد و یک معنای اصطلاحی. معنای لغوی وحی «انتقال مطلبی به صورت سریع و مخفیانه به مخاطب» می‌باشد که شامل «الهام قلبی» نیز می‌شود. اما معنای اصطلاحی «وحی»، «شعور و درک ویژه و باطنی است (نه تفکر عقلی) که جز آحادی از افراد انسانی که مشمول عنایات الهی قرار گرفته‌اند (یعنی پیامبران)، کسی به آن راه نمی‌یابد و از حواس ظاهری پوشیده است.»
وحی به معنای لغوی نه تنها برای انسان‌های معمولی پیش می‌آید، بلکه برای سایر جانوران و یا حتی موجوداتی که در ظاهر بدون ادراک هستند (جمادات) قابل حصول است. چنان‌که در فرهنگ قرآن حالت‌های غریزی که برای زنبور عسل وجود دارد که لانه می‌سازد و عسل تولید می‌کند به عنوان یک وحی از طرف خالق مطرح شده است؛ یا الهامی که به مادر موسی (علیه‌السّلام) شد که برای نجات فرزندت، او را در صندوقی گذار و در نیل رها کن، به عنوان یک وحی ذکر شده است. چنان‌که خداوند به آسمان و زمین نیز وحی می‌فرستد.
برخی از عرفا نیز ادعای وحی کرده‌اند که ظاهراً همان معنای «لغوی» یا «الهام قلبی» و نوعی «کشف و شهود» مراد می‌باشد.


ابن عربی می‌گوید: «... تسلط وحی بر نفس کسی که به او وحی می‌شود، بسیار قوی‌تر است از تسلط طبع او که عین نفس مخاطب است. خداوند فرموده: "من به وی از رگ گردن نزدیک‌تر هستم." پس تو‌ ای ولی! هرگاه گمان کردی، خدا به تو وحی کرده، نگاه در نفس خود کن، ببین حالتی از تردید یا مخالفت در درون خود داری یا نه؟ اگر هنوز برای تو تدبیر و تفکر و تحلیل باقی مانده است، بدان که صاحب وحی نیستی و به تو وحی نرسیده است، ولی هرگاه آنچه به تو می‌رسد، تو را به کلی از میان برداشته و تو را نابینا و ناشنوا گردانده و میان تو و فکر و تدبرّت حایل گشته، و فرمانش را تمام و کمال به تو می‌راند، بدان‌که به تو وحی رسیده است.»
البته سخن در این وادی فراوان است که مجال دیگری را می‌طلبد، و فقط به نقل سخنان برخی از حکما و عرفا بسنده می‌شود. صدرالمتالهین شیرازی در مفاتیح الغیب بعد از بیان راه‌های تحصیل علم (تعلّم و کسب، جذبه و بخشش) و این‌که تعلیمِ ربانیِ بدون واسطه، به دو صورت محقق می‌شود که نوع اوّل، القای وحی و نوع دوم، الهام می‌باشد، چنین می‌فرماید: «... خلاصه آن‌که الهام از اموری است که انبیا (علیهم‌السّلام) و اولیا همگی در آن مشترک‌اند، لکن وحی، مخصوص به انبیا است؛ زیرا که متضمن نبوت و رسالت است.» و در ادامه، فرق وحی و الهام را به گونه‌ای دیگر ذکر نموده، نقشِ واسطه را در تلقی الهام و وحی بیان می‌نماید.


قیصری نیز در مقدمه فصوص الحکم ابن عربی، به بیان تفاوت الهام و وحی پرداخته و بعد از ذکر تفاوت‌هایی، می‌گوید: «... وحی از ویژگی‌های نبوت است... و الهام از خواص ولایت است و...»
[۱۳] قیصری، مقدمه بر فصوص الحکم ابن عربی، تنبیه فصل هفتم.



بنابراین ممکن است، در هر زمانی کسی ادعای وحی کند؛ اما باید مشخص شود که منظور او وحی اصطلاحی است و ادعای «نبوت» دارد، یا این‌که مراد او رسیدن به مراتبی از کشف و شهود است و به او الهاماتی می‌شود؟ در فرض دوم، او یک «عارف» است نه یک پیامبر و برای صدق گفتارش باید به مطالبی که در این زمینه نگاشته شده، مراجعه نمود.
اما اگر منظور او، وحی اصطلاحی است و ادعا می‌نماید که فرشته وحی بر او نازل می‌شود و کلماتی از جانب خدا برای او می‌آورد، آن‌گاه این بحث کلامی پیش می‌آید که راه شناخت یک پیامبر چیست و چگونه باید یک «نبی» را از «متنّبی» تشخیص داد؟
ظاهراً مراد سؤال کننده هم همین است و هدف، دانستن راه‌های صدق ادعای نبوت می‌باشد؛ از این‌رو سؤال را به این صورت می‌توان مطرح کرد: اگر کسی ادعای نبوت کند، از چه راه‌هایی صدق ادعایش معلوم می‌شود؟


اگر کسی ادعای وحی و نبوت و رسالت از طرف خداوند متعال نماید، برای صدق گفتار خود می‌بایست نشانه و دلیل و شاهدی ارایه نماید؛ زیرا «وحی» برای دیگران، امر محسوسی نیست و فرشته وحی را نیز جز پیامبر، کس دیگری نمی‌بیند و نشانه‌ای از او برای کسی ظاهر نمی‌گردد. اثبات این امر خارق العاده که دیدنی نیست، نیازمند یک امر خارق العاده دیگر است که دیدنی باشد (معجزه)، تا کسانی که معجزه را مشاهده می‌کنند، باور کنند که شخص مدعی نبوت، اتصال به یک منبع فوق العاده از جهت نیروهای مادی دارد و با تکیه بر آن قدرت غیر عادی و غیر مادی، وحی بر او نازل می‌شود و او با خدا رابطه دارد، و صاحب معجزه، کارهایی می‌تواند انجام دهد که انسان‌های دیگر از انجام آن عاجزاند و در نتیجه کلامش را بپذیرند.
از این بیان معلوم می‌شود این‌که هر امّتی از پیامبر خود درخواست معجزه را داشته‌اند، خواسته به حقّی بود و پیامبران هم این خواسته را، اجابت نموده و معجزه و آیات و بینات آورده‌اند: «ما انبیا (علیه‌السّلام) را با بینات (معجزات و ادله و شواهد زنده) فرستادیم و همراه هر پیامبری، کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم حق و باطل را با میزان الهی بسنجند و به قسط و عدل قیام کنند.»


برای معجزه، تعاریف متعددی بیان شده است، لکن با چشم‌پوشی از برخی نکات، در تعریف معجزه می‌توان گفت: «کار ویژه و خارق العاده‌ای است که تنها فرستادگان الهی توان انجام آن‌را دارند و بشر عادی حتی اگر تمام قوای خود را به کار گیرد، از آوردن مثل آن عاجز و ناتوان است.»
[۱۵] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۱، ص۸۹.

با توجه به تعریف معجزه، ویژگی‌هایی را برای آن می‌توان به دست آورد. اوّلاً: معجزه همان‌طور که از نامش برمی‌آید، امری است که دیگران را به «عجز» وا می‌دارد و عجز دیگران را نشان می‌دهد؛ یعنی عملی است خارق العاده و خارج از حدود قدرت بشری و قوانین معهود تعلّم و تعلیم. ثانیاً: معجزه به گونه‌ای است که مخاطبان نبی تشخیص می‌دهند که ظهور این عمل مستند به یک سبب غیر مغلوب است و نمی‌شود آن‌را باطل کرد یا از بین برد...
به عنوان مثال؛ می‌توان به زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی (علیه‌السّلام) اشاره نمود که این عمل، هم خارق العاده بود، و هم همراه با ادعای نبوت و رسالت از طرف خدا، و هم برای اثبات عجز دیگران از آوردن مثل آن، و هم مستند به سبب غیر مغلوب بود.
[[|ظهور]] این‌گونه اعمال از طرف پیامبران دلیل روشنی است بر این‌که وحی - که آن نیز امری غیر عادی است - قابل تحقق است، و بر اساس قاعده معروف «حکم الامثال فیما یجوز و فیما لایجوز واحد»، («حکم اشیای مانند، در آنچه که جایز و ممکن است و آنچه ممکن نیست، یکی است.» این یک قاعده فلسفی است که کاربردهای متعددی در موارد مختلف دارد. ) می‌توان نتیجه گرفت: همان‌طور که به یاری یک قدرت غیبی می‌شود عصایی را اژدها کرد، سخن خدا را نیز می‌توان از غیب گرفت، هم خود به آن علم پیدا کرد، و هم دیگران را با آن آشنا نمود.
بنابراین، مهم‌ترین راه برای شناخت صدق کسی که ادعای وحی و نبوت می‌کند، «معجزه» است و می‌توان با استناد به وقوع معجزه به دست کسی که ادعای پیامبری دارد، به او ایمان آورد و دعوتش را پذیرفت. و در حقیقت معجزه راهی است که حجت را بر مردم تمام می‌کند و راه را بر عذرتراشی غیر مؤمنان نسبت به دعوت پیامبران مسدود می‌نماید.


ممکن است سؤال شود؛ آیا محال است کسی به دروغ ادعای نبوت کند، ولی معجزه از او صادر شود؟
پاسخ این است که، هرچند این امر محال عقلی نیست؛ اما از خداوند متعال که دارای اسما و صفات پسندیده؛ مانند:‌ هادی، حکیم، مهربان و... است، به حق باید این انتظار را داشت که معجزه را به دست مدعی دروغین نبوت جاری نسازد تا مردم به گمراهی دچار نگردند. به عبارت دیگر؛ یا باید سخن هر مدعی پیامبری را شنید و به او ایمان آورد، که باعث هرج و مرج و ظهور پیامبران بی‌شمار می‌شود و یا باید سخن هیچ مدعی پیامبری را نشنید و آنها را تکذیب کرد، که این خلاف غرض الهی که هدایت و ایمان بندگان است می‌باشد، و یا باید راهی را برای شناخت انبیای واقعی و صادق بازگذاشت که همانا «ظهور معجزه به دست مدعی صادق نبوت» است که بدین وسیله غرض هدایت و سعادت و نجات انسان‌ها قابل تامین است.
به همین جهت بعضی از متکلمان تنها راه شناخت پیامبر را، ارائه معجزه از طرف وی، دانسته‌اند،
[۱۸] لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان، ص۸۵.
هرچند که مناسب‌تر است بگوییم مهم‌ترین و مطمئن‌ترین طریق برای شناخت صدق مدعی رسالت و نبوت، معجزه است؛ زیرا راه‌های دیگری برای اثبات صدق مدعی نبوت وجود دارند. از مهم‌ترین آنها، بررسی محتوای وحی از جهت تناقض درونی و نیز از جهت تنافی با عقل و یا فطرت می‌باشد؛ یعنی اگر شخصی ادعای رسالت نمود و مطالبی را به عنوان «وحی» عرضه داشت که با مسلمات عقلی تناسبی نداشت یا خلاف فطرت پاک و سلیم بود، کذب آن مدعی رسالت معلوم می‌گردد. (توجه به این مطلب ضروری است که ممکن است همه انسان‌ها در تمام موارد، این مخالفت با عقل و فطرت را درک ننمایند و حتی موارد فراوانی در تعالیم انبیا (علیه‌السّلام) وجود دارد که عقل از فهم آنان عاجز است و یا فطرت همگان چنین ادراکی را نمی‌یابد. درحالی که اتمام حجت بر تمام مردم به وسیله پیامبران، نیازمند نشانه‌های روشن و دور از ابهام و شک و تردید می‌باشد.
[۲۰] ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۴، ص۶۶-۶۹.
[۲۱] ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۵، ص۶۹-۶۶.
) نیز اگر مشاهده گردید که میان مطالب مختلفی که به عنوان وحی بیان می‌دارد، تعارض و تناقض وجود دارد، دروغ‌گو بودن آن مدعی روشن می‌شود. چنان‌که در قرآن مجید آمده است: «آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنند و حال آن‌که اگر از جانب غیر خدا بود در آن اختلافات زیادی می‌یافتند.»
نیز بررسی رفتار خود شخص مدعی نبوت تا حدّی برای تکذیب یا تصدیقش کارگشایی دارد. اگر مدعی نبوت، خود به مطالبی که به عنوان وحی مطرح می‌کند، عمل نمی‌کند، یا در گفتارش صادق نیست، یا اعمال نفرت‌انگیز انجام می‌دهد، یا چشم طمع به جان و مال مردم دارد، یا حب ریاست و شهرت و... دارد، تمامی اینها منافات با مقام نبوت دارد و موجب تکذیب وی می‌گردد.

۷.۱ - معرفی و بشارت پیامبران پیشین

راه دیگر برای شناخت پیامبر، معرفی و بشارت پیامبر پیشین و یا معاصر می‌باشد؛ از این‌رو ممکن است در مواردی بدون اعجاز هم، حجت بر مردم تمام شود، اگرچه در این خصوص نیز، این‌گونه نبوت، متّکی بر اعجاز پیامبر قبلی و یا هم عصر می‌باشد.
در برخی موارد؛ انبیایی وجود داشته‌اند که معاصر هم بوده و وجود معجزه برای یکی، کافی است که پیامبری دیگری را تصدیق نماید؛ مثلاً حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) و لوط (علیه‌السّلام) هم‌زمان بودند و پیامبر هم بوده‌اند. وقتی نبوت حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) ثابت شود، اگر ایشان بفرماید که حضرت لوط (علیه‌السّلام)، پیامبر است، حجّت بر مردم تمام است و مردم با این راه، از نبوت آن رسول الهی، آگاه می‌گردند.
[۲۳] ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۴، ص۷۱.
[۲۴] ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۵، ص۷۱.

نبوت پیامبر عظیم اسلام نیز، از مواردی است که بشارت‌های متعددی از انبیای گذشته را همراه دارد. افزون بر ارائه معجزات فراوان از طرف پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عده‌ای به گونه‌ای که فرزندان خود را می‌شناختند، ایشان را می‌شناختند و می‌دانستند پیامبر است: «یعرفونه کمایعرفون ابناءهم»
[۲۷] ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۲۶-۳۲۷.
و قبل از مبعوث شدن ایشان نیز، حضرت عیسی (علیه‌السّلام) با ذکر نام مبارک پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به آمدن ایشان بشارت داده است: «و اذ قال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم... و مبشراً برسول یاتی من بعدی اسمه احمد، فلّما جائهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین.»

۷.۲ - بشارت و صفات مربوط به پیامبر

پایان سخن این‌که؛ بشارت‌ها و صفات مربوط به رسول خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که در تورات و انجیل موجود بوده و هست، راه دیگری برای شناخت انبیای الهی می‌باشد، و آیات قرآن کریم به آن تصریح دارند؛ مانند: «الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الانجیل» و بعضی آیات دیگر.


برای آگاهی فزون‌تر از تصریحاتی که در زمینه نبوت پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وجود دارد، به تورات و انجیل و کتاب‌هایی که در این موضوع نگاشته شده، می‌توان مراجعه نمود.
[۳۶] انجیل یوحنا، باب۱۴، بند۳۰-۱۶.
[۳۷] انجیل یوحنا، باب۱۵، بند۲۶.
[۳۸] انجیل برنابا، باب۳۹.
[۳۹] انجیل برنابا، باب۴۱.
[۴۰] انجیل برنابا، باب۴۴.
[۴۱] انجیل برنابا، باب۵۴.
[۴۲] انجیل برنابا، باب۵۵.
[۴۳] انجیل برنابا، باب۱۳۶.



۱. ر. ک:«وحی و کیفیت نزول آن»، سؤال ۸۸.    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، کلمه «وحی»، ص۵۱۵.    
۳. ر. ک:طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۱۴، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.    
۴. نحل/سوره۱۶، آیه۶۸.    
۵. طه/سوره۲۰، آیه۳۸.    
۶. قصص/سوره۲۸، آیه۷.    
۷. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۱-۱۲.    
۸. زلزال/سوره۹۹، آیه۵.    
۹. ق/سوره۵۰، آیه۱۶.    
۱۰. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۷۸، مصر، دار العربیة الکبری.    
۱۱. ر. ک:ملا صدرا، محمد بن ابراهیم، مفاتیح الغیب، ج۱، ص۱۴۶، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی‌، ۱۳۶۳ ه.ش‌.    
۱۲. ر. ک:ملا صدرا، مفاتیح الغیب، ج۱، ص۱۴۵، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی‌، ۱۳۶۳ ه.ش‌.    
۱۳. قیصری، مقدمه بر فصوص الحکم ابن عربی، تنبیه فصل هفتم.
۱۴. حدید/سوره۵۷، آیه۲۵.    
۱۵. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۱، ص۸۹.
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۸۲، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.    
۱۷. ر. ک:ابراهیمی دینانی، غلام‌حسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج۱، ص۱۷۱.    
۱۸. لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان، ص۸۵.
۱۹. مظفر، محمدرضا، عقاید الامامیة، ص۶۰.    
۲۰. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۴، ص۶۶-۶۹.
۲۱. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۵، ص۶۹-۶۶.
۲۲. نساء/سوره۴، آیه۸۲.    
۲۳. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۴، ص۷۱.
۲۴. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۵، ص۷۱.
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۱۴۶.    
۲۶. انعام/سوره۶، آیه۲۰.    
۲۷. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۲۶-۳۲۷.
۲۸. ر. ک:المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۴۰-۴۱، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.    
۲۹. ر. ک:المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۸۲-۲۷۸، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.    
۳۰. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۳۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۳۲. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۳۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۷.    
۳۴. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۸۲، دار الاحیاء التراث، ١٤٠٣ ه.ق.    
۳۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۷۴- ۲۴۸، دار الاحیاء التراث، ١٤٠٣ ه.ق.    
۳۶. انجیل یوحنا، باب۱۴، بند۳۰-۱۶.
۳۷. انجیل یوحنا، باب۱۵، بند۲۶.
۳۸. انجیل برنابا، باب۳۹.
۳۹. انجیل برنابا، باب۴۱.
۴۰. انجیل برنابا، باب۴۴.
۴۱. انجیل برنابا، باب۵۴.
۴۲. انجیل برنابا، باب۵۵.
۴۳. انجیل برنابا، باب۱۳۶.



سایت اسلام کوئست، برگرفته از مقاله "چگونه می‌توان راست‌گو و دروغ‌گو بودن شخص مدعی وحی را تشخیص داد؟"، تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۱۲/۱۱.    






جعبه ابزار