• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شباهت قضاوت در عصر ظهور به قضاوت حضرت داوود

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حضرت داوود، استغفار، توبه، امام مهدی، قضاوت حضرت داوود، قضاوت، سوره صاد.

پرسش: با آن‌که حضرت داوود (علیه‌السّلام) از روش قضاوت خود پشیمان شده و از خدا طلب آمرزش نمود، پس چرا گفته می‌شود که قضاوت در عصر ظهور، مثل قضاوت حضرت داوود (علیه‌السّلام) و بدون نیاز به شاهد و بینه خواهد بود؟!

پاسخ اجمالی: طلب آمرزش حضرت داوود (علیه‌السّلام) به این دلیل نبود که بدون مراجعه به شاهد و بینه برای ماجرایی که واقعیتش را می‌دانست حکم صادر کرده بود و اساساً از ساحت پیامبران به دور است که قضاوتی بر خلاف واقع بنمایند. بیشتر مفسران در داستان قضاوت حضرت داوود (علیه‌السّلام) بر این باورند؛ آن دو نفری برای طرح شکایت نزد او آمدند از فرشتگانی بودند که برای امتحان از جانب خدا نازل شده بودند.
آنجا بود که داوود پیش از شنیدن گفتار طرف مقابل اقدام به صدور حکم نمود، اما سپس (و با آنکه حکم عادلانه‌ای کرده بود) در فکر فرو رفت که در دادرسی مناسب، سزاوار بود که وی در بیان حکم عجله نمی‌کرد، بلکه بعد از شنیدن سخنان طرف مقابل، حکمش را صادر می‌کرد و به همین دلیل از کارش سخت پشیمان شد، و از درگاه پروردگارش طلب آمرزش نمود، و مورد بخشش قرار گرفت.
برخی معتقدند که این واقعه، چیزی بیش از یک تمثل؛ نظیر رؤیا نبود؛ لذا سخن داوود (علیه‌السّلام) بر فرض که حکم رسمی و قطعی او نیز بوده باشد، در حقیقت حکمی است در ظرف تمثل و حکم در عالم تمثل گناه نیست؛ چون عالم تمثل مانند خواب، عالم تکلیف نیست و استغفار و توبه آن عالم هم، مانند خطای در آن عالم است، مانند استغفار و توبه آدم (علیه‌السّلام) در آنچه انجام داده بود.



حضرت داوود (علیه‌السّلام) یکی از پیامبران بزرگ بنی‌اسرائیل بود که حکومتی گسترده داشت، و در آیات متعددی از قرآن کریم مقام والای او ستوده شده است: «وَ اِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی‌ وَ حُسْنَ مَآب»؛ و او نزد ما دارای مقامی والا و سرانجامی نیکو است.»
قرآن کریم پس از اشاره‌های پیرامون کارشکنی‌های مشرکان و بت‌پرستان و نسبت‌های ناروای آنان به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای دلداری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مؤمنان‌ اندک آن روز، داستان داوود (علیه‌السّلام) را مطرح می‌کند (داوودی که خداوند آن همه قدرت به او داد، و حتی کوه‌ها و پرندگان را مسخر او ساخت) تا نشان دهد که اگر لطف او شامل حال کسی باشد، کاری از انبوه دشمنان ساخته نیست: «اصْبِرْ عَلی‌ ما یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْاَیْدِ اِنَّهُ اَوَّابٌ؛ در برابر آنچه آنها می‌گویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داوود را که صاحب قدرت و بسیار توبه ‌کار بود.»
این جمله را خداوند به پیامبرش می‌گوید تا تسلای خاطری برای او باشد که این دشواری‌ها و آزمون‌ها منحصر به او نیست.


پس از آن‌که خداوند، حکمت و فصل الخطاب را در اختیار داوود (علیه‌السّلام) قرار داد، برای آزمایش‌ ایشان صحنه‌ای را ترتیب دادند؛ به این‌صورت که روزی او در محراب مشغول مناجات بود که دو نفر به صورت ناگهانی از دیوار محل عبادتش بر او وارد شدند. او از ورود ناگهانی آنان وحشت‌زده شد! آنان چون هراس داوود (علیه‌السّلام) را دیدند، برای این‌که ترس او را برطرف کنند، گفتند: نترس، ما دو نفر هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده، اکنون میان ما بحق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن: «فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ...».
کلمه "شطط" به معنای جور است و معنای جمله این است که: ‌ای داوود بین ما حکمی کن که به حق باشد، و در حکم کردنت جور مکن، و ما را به راه وسط و طریق عدل راه بنما.
سپس یکی از آن‌ دو گفت: «اِنَّ هذا اَخِی»؛ این برادرم است! (البته شاید منظور از برادر در این‌جا، برادر نسبی نباشد.) او نود و نه میش و من تنها یک میش دارم. اما او از من می‌خواهد که همان یک میش را نیز به او بدهم!
در این‌جا داوود پیش از شنیدن گفتار طرف مقابل، رو به شاکی کرد و گفت: مسلماً او با چنین درخواستی بر تو ستم روا داشته، و این تازگی ندارد، و بسیاری از افرادی که با هم سرو کار دارند نسبت به یکدیگر ظلم و ستم می‌کنند، مگر آنانی که ایمان آورده‌اند و عمل صالح دارند و تعدادشان نیز کم است: «...اِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ».


بر اساس آیات قرآن به نظر می‌رسد که طرفین با شنیدن این سخن قانع شده و بدون هیچ اعتراضی مجلس داوود را ترک گفتند. اما حضرتشان در فکر فرو رفت. ایشان می‌دانست که قضاوت عادلانه‌ای کرده؛ زیرا اگر طرف دعوا ادعای شاکی را قبول نداشت حتماً اعتراض می‌کرد و سکوت او بهترین دلیل بر این بود که مسئله همان است که شاکی مطرح کرده، ولی با این‌حال آداب مجلس قضا ایجاب می‌کرد که داوود در گفتارش عجله نمی‌کرد، بلکه سخن طرف مقابل را نیز شنیده و سپس نتیجه داوری خود را اعلام می‌کرد؛ لذا از این کار خود سخت پشیمان شد، و از درگاه پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد: «فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ اَنابَ». و خداوند او را مشمول لطف خود قرار داد و لغزش او را در این ترک اولی بخشید: «فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ».
این واقعه بیانگر آن است که حتی اگر پیامبران (علیه‌السّلام) هنگام قضاوت، علم به واقعیت هم داشته باشند، اما نباید یکی از طرفین را از حق سخن گفتن و دفاع کردن محروم کنند. البته این یک ترک اولی بود که از حضرت داوود سر زده، نه یک فعل حرام؛ چرا که آیه «وَ اِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی‌ وَ حُسْنَ مَآبٍ»، نیز عقیده امامیه را تایید می‌نماید که عمل داوود را حمل بر ترک اولی نموده‌اند، نه گناه و معصیت؛ زیرا این آیه در مقام عظمت و بلندی مقام داوود بر آمده، و اگر وی مرتکب کار حرامی شده بود، در این‌جا هرگز ذکر چنین مقامی مناسب نبود.


بسیاری از مفسران در این داستان (با استفاده از روایات) بر این باورند که این دو نفری که برای طرح شکایت در ظاهر و برای آزمایش و امتحان در واقع بر حضرت داوود (علیه‌السّلام) وارد شدند، از فرشتگان بودند.
[۸] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۱۶، ص۱۶۵، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.

این واقعه، یک واقعه طبیعی و عادی نبوده است؛ چون اگر طبیعی بود، اولاً: باید مراجعه‌کنندگان از راه طبیعی بر داوود وارد می‌شدند، نه از دیوار. ثانیاً: باید با اطلاع قبلی وارد می‌شدند، نه به‌طوری که او را دچار وحشت کنند. ثالثاً: اگر امری عادی بود، داوود (علیه‌السّلام) از کجا فهمید که جریان صحنه‌ای بود برای امتحان وی؟ رابعاً: از جمله «فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی»، بر می‌آید که خدای تعالی او را با این صحنه امتحان کرد، تا راه داوری را به او یاد دهد و او را در خلافت و حکمرانی در بین مردم متبحر سازد. همه اینها این احتمال را تایید می‌کنند که مراجعه کنندگان به وی فرشتگانی در صورت بشر بوده‌اند.
در نتیجه برخی این احتمال را داده‌اند که واقعه مذکور چیزی بیش از یک تمثل؛ نظیر رؤیا نبود، که در آن حالت افرادی را دید که از دیوار محراب بالا آمدند، و به ناگهان بر او وارد شدند؛ یکی گفت: من یک میش دارم و این دیگری نود و نه میش دارد....
پس سخن داوود (علیه‌السّلام) بر فرض که حکم رسمی و قطعی او بوده باشد در حقیقت حکمی است در ظرف تمثل. هم‌چنان‌که اگر این صحنه را در خواب دیده بود، و در آن عالم حکمی بر خلاف کرده بود گناه شمرده نمی‌شد و حکم در عالم تمثل گناه و خلاف نیست؛ چون عالم تمثل مانند خواب عالم تکلیف نیست، و تکلیف ظرفش تنها در عالم مشهود و بیداری است، که عالم ماده است و در عالم مشهود و واقع، نه کسی به داوود (علیه‌السّلام) مراجعه کرد و نه میشی در کار بود و نه میش‌هایی، پس خطای داوود (علیه‌السّلام) خطای در عالم تمثل بود که در آن‌جا تکلیف نیست.
همان گونه‌ که در باره خطای حضرت آدم (علیه‌السّلام) هم گفتیم که عصیان در بهشت بود؛ چون در بهشت از درختی خورد که هنوز به زمین هبوط نکرده بود و هنوز شریعت و دینی نیامده بود.


حال اگر این پرسش مطرح شود که بر اساس این نظر، پس استغفار و توبه چه معنا دارد؟! باید گفت: استغفار و توبه آن عالم هم، مانند خطای در آن عالم و در خور آن است، مانند استغفار و توبه آدم از آنچه که از او سر زده بود. البته ممکن است استغفار حضرت داوود هر چند در حالت عادی و غیر تمثل واقع شده است، ولی مربوط به عالم تمثل باشد؛ یعنی حضرت داوود از این ناراحت است که حتی در حالت تمثل و در عالم غیر تکلیف، چرا اشتباه و خطایی از او سر زده است.


اما آنچه را که در تعدادی از روایات آمده است که امام مهدی (علیه‌السّلام) در عصر ظهور بر اساس حکم حضرت داوود، سلیمان (علیه‌السّلام) و حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در میان مردم حکومت می‌کند: «وَ حَکَمَ‌ بَیْنَ‌ النَّاسِ‌ بِحُکْمِ‌ دَاوُدَ وَ حُکْمِ مُحَمَّدٍ (علیه‌السّلام)...» . «اِنَّهُ اِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ حَکَمَ بِحُکْمِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ لَا یَسْاَلُ النَّاسَ بَیِّنَةً».
با فرض پذیرش این نوع روایات، باید گفت؛ اولاً: با توجه به این‌که امام مهدی (علیه‌السّلام) احیاگر سنت جدشان است، حضرتشان بین قضاوت حضرت داوود (علیه‌السّلام) و سلیمان و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جمع می‌کند، و از آن‌جا که شیوه قضاوت رسول خدا صدور حکم با بینه و سوگند بود، و چنین قضاوتی نیز در بیشتر موارد، مطابق حکم واقعی است و کمتر اتفاق می‌افتد که مخالف آن باشد؛ امام مهدی (علیه‌السّلام) در بیشتر موارد از سبک قضاوت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) استفاده می‌کند، تا روش حضرت داوود (علیه‌السّلام).
ثانیاً: منظور از پیروی امام به سبک قضاوت داوود پیامبر (علیه‌السّلام) آن است که اگر بینه و شواهد آن‌حضرت را به حکم واقعی نرساند؛ برای اجرای عدالت از آنها صرف نظر کرده، و با استفاده از دیگر روش‌ها حکم واقعی را بیان می‌کند.این روش‌های جدید ممکن است با استفاده از فناوری جدید باشد و یا آن‌که حضرتشان از دانش خدادادی خود بهره جویند.


۱. ص/سوره۳۸، آیه۲۵.    
۲. ص/سوره۳۸، آیه۱۷.    
۳. ص/سوره۳۸، آیه۲۲.    
۴. ص/سوره۳۸، آیه۲۴.    
۵. ص/سوره۳۸، آیه۲۴.    
۶. ص/سوره۳۸، آیه۲۵.    
۷. ر.ک:مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۱۹، ص۲۴۵- ۲۴۸، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۸. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۱۶، ص۱۶۵، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
۹. ر.ک:طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۷، ص۱۹۳.    
۱۰. ر.ک:طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۷، ص۱۹۳.    
۱۱. ص/سوره۳۸، آیه۲۶.    
۱۲. ر.ک:طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۷، ص۱۹۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی‌، چاپ پنجم‌، ۱۴۱۷ق.    
۱۳. طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۷، ص۲۹۳- ۲۹۵، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد‌باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۱۴. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۸۴، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «شباهت قضاوت در عصر ظهور به قضاوت حضرت داوود»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۲/۷.    






جعبه ابزار