درمان وسواس فکری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: وسواس، وسواس فکری،
شیطان،
بلوغ، آرامش.
پرسش: چگونه وسواسهای فکری خود را درمان نمایم؟
پاسخ: به جز معصومین بخش عظیمی انسانها ممکن است در مواردی، در افکار، عقاید و اعمال خود دچار نوسانات و فراز و نشیبهایی شوند، در وجود خدا شک کنند، یا در درستی حکمی از
احکام الهی دچار تردیدهایی شوند. ولی با استعانت از خداوند متعال و با
صبر و مقاومت با آن مبارزه کرده و به حالت عادی خود بر میگردند.
نزدیک به دو ماه است که دچار وسواس فکری فوق العاده شدیدی شدهام که الحمدالله با استعانت از ادعیه کمی بهتر شده ام. شاید کمتر کسی بتواند با اون حالتی که من داشتم طاقت بیاورد که من این مورد را مدیون خدا هستم. چراکه دیده و شنیده ام افراد در این حالت حتی دست به
خودکشی می زنند. اما من خودکشی نکردم و نمیکنم. ولی آن چنان انرژی از من گرفته شده است که زندگی برایم بی معنی و احساساتم کمرنگ و حتی گاهی اوقات بی رنگ شده است. می ترسم در این حالت بمانم و چیزهای دیگری را از دست بدهم. چنانچه تا به الان چیزهایی را از دست داده ام مثل
لذت عبادت مثل احساس دوست داشتن زیباییها مثل نگاه در آینه کردن و
شکر خدا از زیبایی که به من عطا کرده است. من الان حتی من از چهره خودم میترسم! در دانشگاه ناموفق هستم.
آرامش درونی و احساسات خوب سابقم هنگام عبادت مهمترین چیزهای هستند که از دست دادهام. شبها خواب ندارم و این سیل افکار که مرا با خودش میبرد نمیدانم چرا؟ نمیدانم چی شد؟.. با وجود اینکه من آدمی بودم که خدا را مثل
عشق طفلی به مادرش دوست داشتم و می پرستیدم و الان از خدا می ترسم... میترسم از اینکه خدا را از دست داده باشم و خدا مرا از افرادی قرار داده باشد که به حال خودشان رها شدهاند! یکسال پیش با خدا معاملهای کردم و الان تنها امیدم این است که این
آزمایش الهی است که شامل حالم شده است. با تمام این تفاصیلی که بیان کردم و امیدوارم درک کرده باشید، هنوز نمازم را اول وقت میخوانم، حجابم را بهتر از پیش رعایت میکنم و ادعیه را رها نمیکنم! پدرم گوسفندی رو برایم
قربانی کرد! من همیشه به
یاد خدا هستم و سایت شمارو زیرو رو کردم و تقریبا هر کاری بوده انجام دادم و مواظب رفتارم هستم تا جایی که جز والدینم هیچ کس از دردم خبری نداره دوست ندارم پیش روانپزشک یا
روانشناس برم چون میترسم حالم را بدتر کنند. میخواهم خودم مسئلهام را حل کنم! چون این مشکل را مشکل معنوی میدانم. این که پیش شما آمدهام فقط به خاطر اعتمادی که از گذشتهها به شما داشتهام! پرسشم از شما این است:"چرا به جایی رسیدهام که زندگیام سیر طبیعی ندارد و همه چیز برایم علامت سوال شده است؟" من که داشتم زندگی میکردم و وقتی خودم را در آینه میدیدم خدا را شکر میکردم (از بس که درونم آروم بود). جالب است بدانید الان
خواستگاری دارم که فرد خوبی است. اما با این افکار فکر کنم او را هم از دست بدهم. شما بگوئید چه کار کنم تا به زندگی طبیعی خود برگردم و روحم را آرام کنم و
ایمان به قلبم برگردد و شر شیطان را از خود دور کنم؟ چکار کنم تا بتوانم خالصانه بندگی کنم؟
وسواس از دسیسهها و
دامهای شیطان است ولی در عین حال امری طبیعی است که با برخورد صحیح با آن به راحتی قابل حل میباشند. البته باید توجه داشت که درمان و رهایی از آن نیازمند زمان است و باید به آرامی و تدریج صورت پذیرد.
به جز معصومین بخش عظیمی انسانها ممکن است در مواردی، در افکار، عقاید و اعمال خود دچار نوسانات و فراز و نشیبهایی شوند، در وجود خدا شک کنند، یا در درستی حکمی از
احکام الهی دچار تردیدهایی شوند. ولی با استعانت از خداوند متعال و با
صبر و مقاومت با آن مبارزه کرده و به حالت عادی خود بر میگردند.
اولین گام در مبارزه با وسوسهها ریشهیابی آنها و شناخت منشأ آنهاست. منشأ بعضی از وسوسهها در ضعف یا خطاء و اشتباه در دریافت و تجزیه و تحلیل اطلاعات و آگاهیهای دینی است که در این صورت باید با مطالعات بیشتر، پرسش از افراد آگاه و بحث و گفتگو با آنان این ضعف ها و اشتباهات را بر طرف نمود.
در بعضی از مواقع
شک و تردیدهایی برای انسان حاصل میشود که نه تنها مضر نیستند بلکه بسیار سودمند و عین ایمان هستند.
شک و تردید در اعتقادات دو گونه است. یکی ابتدایی و موقت که زمینه
یقین است؛ دوم شک دائمی و همیشگی.
شکهای دائمی از مرضهای روحی است و سلامت روحی و جسمی، فرد و جامعه را در معرض خطر میاندازد. بنابراین، باید با دقت معالجه گردد. توضیح این که همان گونه یقین و علم باعث
آرامش روح و موجب
تکامل انسان است؛ در مقابل شک و تردید موجب اضطراب و سلب آرامش و مانع حرکت و تکامل است. به همین جهت در
اسلام شک با
شرک برابری میکند. «عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ یَقُولُ کُلُّ قَلْبٍ فِیهِ شَکٌّ أَوْ شِرْکٌ فَهُوَ سَاقِطٌ"
» چنان که فلیسوفان اسلامی نیز رد شکاکیت را در رأس کارهای فلسفی و علمی خود قرار می دهند و با ابزار فکر و اندیشه به مبارزه با این بیماری میپردازند تا جامعه را از این خطر نجات دهند.
شک و تردید ابتدایی که زمینه یقین است مذموم نیست، بلکه نشانه آغاز
بلوغ عقلی و
فکری است. توضیح این که انسان همان گونه که از نظر جسمی دارای
بلوغ است، از نطر فکری و عقلی نیز دارای بلوغ است که از زمان
بلوغ جسمانی ( ۹ سالگی) آغاز و تقریباً در سن چهل سالگی کامل می شود.
ملاصدرا معتقد است در انسان ابتدا ویژگیهای مادی و جسمی پدید میآیند و تقویت میشوند، اما ویژگیهای روحی و عقلی پس از تقویت و تکمیل ویژگیهای جسمی پدید می آیند و تقویت میگردند. (اول صفت که در نفس آدمی حادث می شود و سر بر میآورد صفت چهارپایگی است که در کودک،
شهوت و شکمبارگی غلبه دارد. آن گاه صفت درندگی که باعث غلبه، دشمنی و مناقشه است به وجود می آید و بعد از آن صفت شیطانی پیدا میشود که ابتداء مکر و نیرنگ در او غلبه مییابد. و بعد از اینها صفت عقل که ظاهر کننده نور
ایمان و از
حزب الله تبارک و تعالی و لشکر فرشتگان است در او خلق میشود. نیروی
عقل از ابتدای بلوغ شروع به رشد میکند و در چهل سالگی به حد کمال میرسد، اما لشکر شیاطین قبل از بلوغ در قلب جای میگیرند و بر او مسلط میشوند و نفس با آنها الفت میگیرد و به تبعیت آنها در شهوت، آزاد و رها است. اما از زمان بلوغ که لشکر عقل در قلب شروع به رشد میکند، جنگ و مبارزه در میدان قلب شروع میشود، پس اگر عقل ضعیف باشد، شیطان بر او مسلط میشود؛ و این شخص در نهایت از لشکر شیطان خواهد بود و در
قیامت با آنها محشور خواهد شد و اگر عقل به واسطه نور
علم و ایمان قوی گردد همه قوا را در تحت تسلط خود در میآورد و شخص در ردیف ملائکه و با آنها محشور خواهد شد.
)
به نظر می رسد یکی از دلایلی که بسیاری از جوانان در سن بلوغ جسمی دچار شک و تردید در مسائل اعتقادی میشوند، همین نکته است؛ یعنی در سن بلوغ، عقل آغاز به فعالیت میکند، اما آنچه تا به حال بیشتر به آن انس داشته مسائل مادی بوده است و نسبت به مسائل ماورای مادی یا انس نداشته یا نمیتوانسته به عمق آن پی ببرد. زمان بلوغ که آغاز حرکت تکاملی عقل است، میخواهد به عمق اعتقادات و باورهای خود برسد و حقیقت آن را درک کند، قهراً با سؤالات متعددی روبرو خواهد شد. البته این بدان معنا نیست که این نوع شک مریضی نیست و نباید درمان شود، بلکه به این معنا است که نباید از آن هراس و واهمه داشت و باید با دقت و بدون نگرانی به درمان آن پرداخت.
در هر صورت به نظر میرسد این نوع شک مذموم نیست، بلکه اگر درست مدیریت شود زمینه خوبی برای رسیدن به یقین است. بهترین مدیریت ارتباط داشتن با مربیان آگاه و دلسوز و دانشمندان دینی است.
نکته مهم قابل تذکر این است که احساس نگرانی از پدید آمدن حالت شک و تردید نشانه خوبی از سلامت روح است، بلکه براساس روایات این احساس نگرانی علامت
ایمان خالص شخص است. «ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآله) فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَکْتُ فَقَالَ لَهُ (علیهالسلام) أَتَاکَ الْخَبِیثُ فَقَالَ لَکَ مَنْ خَلَقَکَ فَقُلْتَ اللَّهُ فَقَالَ لَکَ اللَّهُ مَنْ خَلَقَهُ فَقَالَ إِی وَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ لَکَانَ کَذَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) ذَاکَ وَ اللَّهِ مَحْضُ الْإِیمَانِ؛
شخصی خدمت
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) رسید و گفت: ای
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) هلاک شدم. "رسول خدا فرمود شیطان به سراغت آمد و به تو گفت چه کسی تو را خلق کرد و تو گفتی خدا، پس او گفت خدا را چه کسی خلق نمود. مرد گفت: درست است یا رسول الله. سپس پیامبر فرمود: این ایمان محض است. »
در بعضی از موارد
گناه و
معصیت موجب سست شدن اعتقادات و وسوسه در آنها میشود که باید با
توبه به درگاه خداوند و جبران گناهان زمینه و آثار وسوسه را از بین ببریم.
در بعضی از موارد ضعف ایمان و عدم اعتماد به نفس موجب وسواس میشود که باید برای مبارزه با آن در صدد تقویت ایمان و اعتماد به نفس باشیم.
با توجه به آنچه در رابطه با خودتان و وسوسههایی خود بیان داشته اید، وسوسههای شما بسیار جزیی و خفیف است و جای هیچ گونه نگرانی نیست و با
توکل بر خدا و
اعتماد به نفس میتوانید این وسوسههای جزیی را از راههایی که بیان کردیم بر طرف نمائید.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «درمان وسواس فکری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۷/۷.