دابةالارض
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: دابة الارض.
پرسش: در مورد دابة الارض توضیحاتی بیان کنید.
پاسخ:
این کلمه با اندک اضافهای «من» در آیه ۸۲ سوره نمل آمده است: «
و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابة من الارض تکلمهم ان الناس کانوا بایاتنا لا یوقنون»؛
و هنگامی که فرمان
عذاب آنها رسد (و در آستانه قیامت قرار گیرند)، جنبندهای را از
زمین برای آنها خارج میکنیم که با آنان تکلم میکند و (میگوید) که مردم به آیات ما ایمان نمیآوردند».
از ظاهر این آیه شریفه میتوان فهمید خداوند زمانی موجودی را بهصورت غیر عادی ظاهر میکند که با مردم
سخن میگوید؛ و این حادثه به اعتقاد برخی مفسران علامت و شرط تحقق
قیامت است که قبل از آن رخ میدهد
چراکه در دنباله این آیه محشور شدن گروههایی از مردم مطرح شده است، نه همه مردم و این قبل از قیامت صورت میگیرد که به آن
رجعت میگویند که یکی از اعتقادات
شیعه است.
درصورتیکه در قیامت همه مردم محشور میشوند، نه فقط گروههایی از آنان.
چنانکه در ادامه روایتی که در توصیف «
دابة الارض» از [امام صادق|امام صادق ـ علیهالسلام ـ]] نقل شده، چنین آمده است:
«و دلیل اینکه این اتفاق در رجعت رخ میدهد سخن خداست: "«
و یوم نحشر من کل امة فوجا ممن یکذب بایاتنا فهم یورثون حتی اذا جاءوا قال اکذبتم بایاتی و لم تحیطوا بها علما اما ذاکنتم تعلمون»
شخصی به حضرت عرض کرد: «برخیها میپندارند که آیه «
و یوم نحشر من کل امة فوجا» مربوط به قیامت است. حضرت فرمود: «آیا (خدا در قیامت) از هر امتی گروهی را محشور و بقیه را رها میکند؟ نه! بلکه این حشر در «رجعت» صورت میگیرد؛ اما
آیه قیامت «
و حشرناهم فلم تغادر منهم احداً»
میباشد".
در حقیقت «دابة الارض» و اوصاف آن
روایات مختلف و متعارفی وجود دارد که میتوان آنها را به دو دسته کلی تقسیم کرد:
از ابیزبیر در توصیف آن وارد شده است: «سرش سر گاو، چشمش چشم خوک، گوشش گوش فیل، شاخش شاخ گوزن، گردنش گردن کبوتر، سینهاش سینه شتر، رنگش رنگ ببر، عقبش گربه، دمش دم قوچ و دست و پایش دست و پای شتر است که فاصله مفصلهای آن دوازده ذراع (حدود ۶ متر) میباشد...» برخی مفسران سنی با ملاحظه این قبیل روایات دابة الارض را حیوانی بزرگ و چهار دست و پا دانستهاند؛
ولی این روایات بهقدری مخدوشاند که حتی بعضی مفسران
اهل سنت (مانند فخر رازی و سید قطب) آنها را غیر قابل اعتنا دانستهاند.
روایاتی در منابع
شیعه آمدهاند، دابة الارض را انسانی والا معرفی کردهاند که در بیشتر آنها این انسان کامل،
علی علیهالسلام معرفی شده است؛
مانند:
ابوبصیر از
امام صادق علیهالسلام روایت میکند که: علی ـ علیهالسلام ـ در
مسجد مقداری رمل زیر سرش جمع کرده و خوابیده بود پیامبر خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ وقتی به او رسید او را با پا حرکت داد و فرمود: «برخیز ای دابة الارض! یکی از اصحاب عرض کرد آیا ما میتوانیم همدیگر را به این
اسم بنامیم؟ فرمود: «نه! به خدا این نام مخصوص اوست؛ و او همان دابهای است که
خداوند عزوجل در کتابش فرمود: «
و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابة الارض من الارض... لا یوقنون».
شواهدی نظر اول را رد و نظر دوم را اثبات میکند:
دابة الارض
حجت خداست؛ زیرا طبق آیه شریفه مورد بحث از طرف خدا با مردم سخن میگوید و اتمام حجت میکند و کسی که میخواهد اتمام حجت کند، میبایست انسانی باشد مانند خود مردم، وگرنه ممکن است عدهای اعتراض کنند که تو انسان نیستی و از نیازها و خواستههای ما خبر نداری؛ بنابراین
حق اظهار نظر در مورد ما را نداری افزون بر این مردم وقتی سخن پیامبران را نپذیرند، هیچگاه سخن یک حیوان غیر مکلف را نخواهند پذیرفت، و شأن خدا بالاتر از این است که با وجود اولیای الهی در پایان عمر بشر حیوانی را که هیچ تناسبی با رسالت الهی ندارد بهعنوان حجت خود قرار دهد؛ و به همین جهت
قرآن بر
انسان بودن
پیامبران اصرار میورزد:
«
قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی».
طبق روایات متعدد و مشترک بین شیعه و سنی، «دابة الارض» موجودی
مقدس است که از جای مقدسی «کوه صفا یا بین صفا و مروه» خارج میشود و همراه خود عصای
موسی علیهالسلام و انگشتر
سلیمان را دارد و با زدن مهر بر
چهره انسانها
مؤمنان «پاکان» و کافران «ناپاکان» را بهطور واضحی از هم جدا میکند.
و معلوم است که آن عصا و
انگشتر اگر در دست کمتر از موسی ـ علیهالسلام ـ و سلیمان ـ علیهالسلام ـ باشد، غیر از چوب و سنگ چیز دیگری نیست و خاصیتشان در اثر اراده ملکوتی و نفس قدسی آنها بروز میکند؛ و از اینکه این موجود شریف هر دو را یکجا در دست دارد، نشانه برتری او از آن دو بزرگوار است و معنی ندارد که حیوان باشد؛ و همچنین جداسازی
مؤمن از کافر با زدن مهر توسط حیوان، گرچه با
تحقیر کافر تناسبی دارد، ولی با احترام به مؤمن منافات دارد؛ بلکه موجب ذلت و وحشت است. بنابراین باید توسط انسانی برتر از بقیه، یعنی امیر مؤمنان ـ علیهالسلام ـ این کار صورت گیرد تا باعث عزت و افتخار آنها گردد».
چنانکه در
دنیا هم مدال و سند افتخار، همیشه توسط افرادی که
مقام ظاهری بالاتری دارند، اعطا میشود و خدا هم کار جداسازی پاک «
مؤمن» از ناپاک «کافر» را در شأن پیامبران میداند؛ و چون علی ـ علیهالسلام ـ طبق آیه
مباهله «۶۱ آلعمران»، نفس پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است
این کار را میکند.
خود
حضرت علی علیهالسلام فرمودهاند: «
انا دابة الارض»؛
من دابة الارض هستم.» و اصحاب
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیز دابة الارض را علی ـ علیهالسلام ـ میدانستند؛ چنانکه روزی شخصی از عمار بن یاسر معنی آن را پرسید و
عمار سوگند یاد کرد قبل از اینکه دابة الارض را به او نشان دهد ننشیند، نخورد و نیاشامد؛ پس هر دو به خدمت علی ـ علیهالسلام ـ آمدند؛ درحالیکه حضرت مشغول خوردن چیزی بود، عمار هم با دعوت حضرت نشست و مشغول
غذا خوردن شد و وقتی آن مرد با تعجب از شکستن سوگند توسط عمار پرسید پاسخ داد: اگر میفهمیدی
دابة الارض را نشانت دادم.
کلمه دابه (جنبنده) معنی وسیعی دارد؛ و در قرآن در معنایی که شامل انسان و
حیوانات شود به کار رفته است؛ مانند: «
و ما دابة الارض الا علی الله رزقها».
علت استعمال دابة الارض، در مورد حضرت علی ـ علیهالسلام ـ ظاهراً به جهت سرعت حضرت در انجام فرامین الهی و پر تحرکی او در جنگها میباشد.
و شاید مانند لقب
ابوتراب برای آزمایش مردم باشد؛ چراکه
منافقان به عکس مؤمنان لقب ابوتراب را که پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به او داده بود، موجب تمسخر و استهزای حضرت قرار داده بودند.
۱. آیت الله مکارم شیرازی، ناصر و همکاران،
تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲، ج ۱۵، ص ۵۵۱ ـ ۵۶۲.
۲. ولیالله نقیپور،
بررسی شخصیت اهل بیت در قرآن، تهران، مرکز آموزشی مدیریت دولتی ج۱، ص ۲۴۵ ـ ۲۴۹.
سایت اندیشه قم.