• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدیث عشره مبشره

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حدیث عشره مبشره، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، بهشت .
پرسش: آن ده نفری که توسط پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ بشارت به بهشت داده شدند ( حدیث عشره مبشره) چه کسانی هستند و نظر شما درباره این حدیث چیست؟
پاسخ: جهت روشن شدن پاسخ توجه شما را به چند نکته جلب می‌کنیم:

فهرست مندرجات

۱ - بیان چند نکته درباره حدیث مزبور
۲ - ۱. نکته اول
۳ - ۲. نکته دوم
       ۳.۱ - أ. نقل حدیث از قول حمید بن عبدالرحمن
       ۳.۲ - ب. نقل حدیث سنن ابی‌داود و فضائل الصحاب سنائی
       ۳.۳ - ج. نقل حدیث در سنن ترمذی و فضائل الصحاب نسائی
       ۳.۴ - د. نقل حدیث در باب دیگری از سنن ترمذی
              ۳.۴.۱ - راوی دیگر حدیث در سنن ترمذی
              ۳.۴.۲ - بیان یک تذکر
              ۳.۴.۳ - سخن مبارک فوری
              ۳.۴.۴ - سخن ذهبی در میزان الاعتدال
       ۳.۵ - ه. نقل حدیث در سنن ابن ماجه
       ۳.۶ - و. نقل حدیث در سنن ابی‌داود
              ۳.۶.۱ - روایتی از ذهبی به نقل از فلاس
              ۳.۶.۲ - بیان یک تذکر
              ۳.۶.۳ - نقل حدیث از طبرانی
              ۳.۶.۴ - سخن حاکم نیشابوری
              ۳.۶.۵ - بیان تذکری دیگر
۴ - ۳. نکته سوم
       ۴.۱ - یادآوری یک مطلب
۵ - ۴. نکته چهارم
۶ - ۵. نکته پنجم
۷ - ۶. نکته ششم
۸ - ۷. نکته هفتم
۹ - ۸. نکته هشتم
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبع





با اینکه این روایت در میان اهل‌سنت معروف است و در کتاب‌های مختلف از طرق گوناگون نقل شده، ولی در مهم‌ترین کتب حدیثی اهل‌سنت یعنی در کتاب‌های صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل نشده است. این موضوع در ذهن ایجاد سؤال می‌کند و این احتمال را در ذهن به وجود می‌آورد که مؤلفین آنها، اعتمادی به این حدیث نداشته‌اند؛ وگرنه این حدیث را ضمن مناقب یکی از آن ده نفر نقل می‌نمودند؛ زیرا آنان احادیثی را در فضیلت بعضی از آنان نقل کرده‌اند که اهمیتش بسیار کمتر از بشارت به بهشت است، که در این حدیث وجود دارد.


حدیث از نظر سند اشکالاتی دارد، که احتمال می‌دهیم علت نقل نشدن این حدیث، در صحیح بخاری و مسلم، برخی از همین اشکالات بوده، از جمله اینکه:

۳.۱ - أ. نقل حدیث از قول حمید بن عبدالرحمن

در کتاب سنن ترمذی و در مسند احمد بن حنبل تحت عنوان «حدیث عبدالرحمن بن عوف»،
[۱] مسند، احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۱۹۳.
این حدیث از قول حمید بن عبدالرحمن نقل شده که گوید: «من این حدیث را از پدرم شنیدم و او از پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نقل کرد»؛ با اینکه حمید بن عبدالرحمن متولد سال ۳۲ هجری است
[۲] ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب می‌نویسد: حمید بن عبدالرحمن در سال ۱۰۵ ه .ق در ۷۳ سالگی از دنیا رفت. (یعنی متولد سال ۳۲ ه.ق) بود.
و پدرش در همان سال یا سال ۳۳ از دنیا رفته است. بنابراین او هنگام فوت پدرش، یک سال بیشتر نداشت. با این وصف، چگونه ممکن است از پدرش حدیث نقل کرده باشد، علاوه بر این، یکی از راویان این حدیث به نام عبدالعزیز بن محمد دراوردی، از نظر برخی علما ی حدیث‌شناس اهل‌سنت، قابل اعتماد نیست؛ از جمله ابوحاتم می‌گوید: به حدیث او نمی‌شود استدلال کرد و ابوذر گفته وی بدحافظه بود،
[۳] میزان الاعتدال، ذهبی، در شرح حال عبدالعزیز بن محمد دراوردی، ج ۲، ص ۶۳۴.
گاه از حفظ، حدیث نقل می‌کرد و اشتباه می‌نمود.
[۴] تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۳، ص ۴۷۱.


۳.۲ - ب. نقل حدیث سنن ابی‌داود و فضائل الصحاب سنائی

این حدیث در سنن ابی‌داود و فضائل الصحابة سنائی، نقل شده که یکی از راویانش، شخصی است به نام عبدالله بن ظالم که بخاری و مسلم (مؤلفین بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کتب حدیثی اهل‌سنت) هیچ‌گاه به حدیث وی استدلال نمی‌کردند
[۵] المستدرک علی الصحیحین، ذکر مناقب عبدالله بن مسعود.
و امام بخاری می‌گفت: حدیث وی صحیح نیست.
[۶] تلخیص المستدرک بهامش المستدرک، ذکر مناقب عبدالله بن مسعود.


۳.۳ - ج. نقل حدیث در سنن ترمذی و فضائل الصحاب نسائی

این حدیث در سنن ترمذی ، کتاب المناقب، باب مناقب ابی‌الاعود (سعید بن زید) و فضائل الصحابة نسائی،
[۷] فضائل الصحابة نسائی، ص ۳۲.
از طریق دیگری نقل شده، که در سندش شخصی است به نام حجاج ابن محمد مصیصی که برخی او را جز ضعفا شمرده‌اند.
[۸] هدی الساری، ص ۴۱۵.
[۹] تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۱، ص ۴۴۶.


۳.۴ - د. نقل حدیث در باب دیگری از سنن ترمذی

نیز در سنن ترمذی، باب مناقب عبدالرحمن بن عوف، از طریق سومی نقل شده که در سند آن، شخصی است به نام «موسی بن یعقوب زمعی» که علی بن المدینی گفته:حدیثش ضعیف و منکر است.
[۱۰] تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۵، ص ۵۸۵.


۳.۴.۱ - راوی دیگر حدیث در سنن ترمذی

راوی دیگرش شخصی است به نام ابن ابی‌فدیک، که در تهذیب التهذیب
[۱۱] تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۵، ص ۴۲.
از ابن سعد (صاحب طبقات) نقل می‌کند که حدیث وی حجت نیست.

۳.۴.۲ - بیان یک تذکر

تذکر: ترمذی، صاحب سنن، پس از نقل برخی از این روایات، می‌گوید: این حدیث صحیح است، یا حسن است؛ اما باید توجه داشت که علمای حدیث‌شناس اهل‌سنت، به این‌گونه سخنان ترمذی توجهی نمی‌کنند و او را در این جهت سهل‌انگار می‌دانند؛ چون گاه از افرادی حدیث نقل می‌کند و صحیح می‌نامد که اکثر علمای رجال آنها را ضعیف و یا دروغ‌گو می‌دانند.

۳.۴.۳ - سخن مبارک فوری

مبارک فوری که سنن ترمذی را شرح کرده، در مقدمه کتابش می‌گوید: امام ترمذی هرچند در حدیث امام بود و جلالت شأن داشت؛ اما در صحیح یا حسن نامیدن ا حادیث ، سهل‌انگار بود.
[۱۲] مبارک فوری در مقدمه کتابش، باب دوم، فصل اول می‌نویسد: فائد اخری:تحف الاحوذ فی شرح ترمذی: اعلم ان الامام اباعیسی الترمذی مع امامته و جلالته فی علوم الحدیث و کونه من أئمْ هذا الشأن، متساهل فی تصحیح الاحادیث و تحسینها.


۳.۴.۴ - سخن ذهبی در میزان الاعتدال

نیز ذهبی در میزان الاعتدال می‌گوید: علما بر تصحیح ترمذی (صحیح دانستن وی حدیثی را) اعتمادی ندارد.
[۱۳] نویسنده میزان الاعتدال در شرح حال کثیر بن عبدالله بن عمرو بن عوف المدنی می‌گوید: لا یعتمدالعلمأ علی تصحیح الترمذی و در شرح حال یحیی بن یمان می‌گوید: فلا یغتر بتحسین الترمذی: نباید فریب این را خورد که ترمذی حدیث را حسن بنامد (تأیید کند).


۳.۵ - هـ. نقل حدیث در سنن ابن ماجه

این حدیث در سنن ابن ماجه (مقدمه، باب فضائل العشرة) نقل شده و یکی از راویانش، هشام بن عمار است که درباره‌اش، امام ابوداود گفته است: وی چهارصد حدیث نقل کرده، که هیچ اصلی ندارند.
[۱۴] تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۶، ص ۳۵.
[۱۵] هدی الساری، ص ۷۴۱.


۳.۶ - و. نقل حدیث در سنن ابی‌داود

این حدیث در سنن ابی‌داود
[۱۶] سنن ابی‌داود، ج ۴، ص ۲۱۲.
نیز نقل شده؛ اما یکی از راویانش شخصی است به نام عبدالواحد بن زیاد العبدی البصری که وثاقتش قدری مشکوک است.


۳.۶.۱ - روایتی از ذهبی به نقل از فلاس

ذهبی در میزان الاعتدال از فلاس نقل می‌کند که ابوداود گفته است: وی احادیث بی‌سند و مرسل شخصی به نام اعمش را نقل نموده است.
[۱۷] تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۳، ص ۵۲۱.
[۱۸] میزان الاعتدال، شرح حال عبدالواحد زیاد.

نیز در تذکرة الحفاظ گوید:
[۱۹] تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵۸
ابن حبّان درباره‌اش گفته است: چیزی نیست (یعنی شخص قابل اعتمادی نیست).

۳.۴.۲ - بیان یک تذکر

تذکر: متأسفانه ابوداود در موارد دیگری، گاه شخصی را تکذیب نموده، اما بعداً خودش از او حدیث نقل کرده است.
[۲۰] از جمله درباره صالح ابن بشیر و عاصم ابن عبدالله می‌گوید: نباید حدیثش را نوشت و نعیم بن حمادالخزاعی و ولید بن مسلم (مولی بنی‌امیه) را دروغ‌گو خواند؛ با این حال خودش از آنان حدیث نقل نموده و از سویی هم ادعا نموده که از غیر افراد ثقه و مورد اطمینان حدیث نقل نمی‌کند (تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی و شرح حال داود ابن امیه).


۳.۶.۳ - نقل حدیث از طبرانی

این حدیث را طبرانی در المعجم الاوسط نقل کرده و در سندش، شخصی است به نام ولیدبن عبدالله ابن جمیع الزهری که ابن حبّان، نام وی را در کتاب «الضعفأ» در شمار راویان ضعیف و غیر قابل اعتماد ذکر نموده است.

۳.۶.۴ - سخن حاکم نیشابوری

حاکم نیشابوری نیز گفته است: اولی و بهتر این بود که مسلم (نیشابوری) از این آدم حدیثی نقل نمی‌کرد،
[۲۱] تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۶، ص ۹۰.
چه اینکه گویا مسلم، در صحیح خود از این فرد ضعیف الروایة، حدیث نقل نموده است.

۳.۶.۵ - بیان تذکری دیگر

تذکر: از طبرانی این‌گونه بی‌دقتی‌ها سابقه داشته است. وی در ضمن همین حدیث می‌گوید: سعید بن زید (راوی این حدیث) از بدریین بوده، با این که در کتاب‌های متعدد، تصریح شده که وی در جنگ بدر حضور نداشت.
ابن عبدالبر در الاستیعاب
[۲۲] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج ۲، ص ۲.
و ابن الجزری در اسد الغایة
[۲۳] اسدالغایة، ابن الجزری، شرح حال سعید بن زید، ج ۲، ص ۳۸۷.
و ابن حجر در الاصابة
[۲۴] الاصابة، ابن حجر، شرح حال سعید بن زید، ج ۲، ص ۴۶.
صریحاً این مطلب را نوشته‌اند.


متن حدیثی که سعید بن زید نقل کرده نیز دقیقاً مشخص نیست و مضطرب است؛ زیرا در روایتی که ترمذی از وی نقل کرده
[۲۵] سنن ترمذی، کتاب المناقب، باب مناقب عبدالرحمن بن عوف.
ابوعبیده نیز یکی از آن ده نفر معرفی شده؛ ولی در روایتی که حاکم نیشابوری در مستدرک
[۲۶] مستدرک الصحیحین، حاکم نیشابوری،باب مناقب عبدالله ابن مسعود.
نقل نموده به جای وی، ابن مسعود معرفی شده، در روایتی که در سنن ابی‌داود و سنن ابن ماجه
[۲۷] سنن ابی‌داود کتاب السنة، باب فی الخلفا، سنن ابن ماجه، المقدمه، فی فضائل العشرة.
نقل شده نه نامی از ابوعبیده است و نه نامی از ابن مسعود؛ بلکه به جای آنان نام پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ ذکر شده است.

۴.۱ - یادآوری یک مطلب

در کتاب الاستیعاب، در شرح حال ابوعبیده، به این اختلافات اشاره شده است. همچنین در روایتی که ترمذی در باب مناقب عبدالرحمن بن عوف از خود وی نقل کرده و همچنین در یکی از احادیث سنن ابی‌داود
[۲۸] سنن ابی‌داود، کتاب السنة، باب فی الخلفا.
و مسند احمد بن حنبل
[۲۹] مسند احمد بن حنبل، تحت عنوان حدیث عبدالرحمن بن عوف، ج ۱، ص ۱۹۳.
یکی از آن ده نفر، سعد بن ابی‌وقاص است. اما در روایت دیگری که آن را نیز ابوداود نقل کرده، به جای سعد بن ابی‌وقاص، نام سعد بن مالک ذکر شده است.


آیا اگر کسی روایتی در مدح عده‌ای نقل کند، که خود او یکی از آنها است، ایجاد شک و شبهه نمی‌کند که این حدیث جعلی باشد؟!
این حدیث را عبدالرحمن بن عوف و سعید بن زید نقل نموده‌اند و نام خود را نیز جز این ده نفر ذکر کرده‌اند.
در کتب فقهی، در بحث شهادت می‌گویند: شهادت کسی که ذی‌نفع است، قبول نیست (مگر کسی که عصمتش ثابت باشد).


چرا این حدیث، از بقیه این ده نفر (هشت نفر دیگر) نقل نشده است؟! چرا در هیچ جایی نقل شده که شخصی از آن ده نفر برای اثبات مطلبی و یا دفاع از خود به آن استدلال کرده باشد؟! آیا به گوش آنان نرسیده بود؟! آیا آنان هیچ گاه حدیثی را درباره فضایل خود نقل نمی‌کردند؟! مسلم است که چنین نبوده است.


چرا در روز سقیفه که بر مسئله خلافت، اختلاف بود و مهاجرین برای لیاقت خود فضایلی را نقل می‌کردند، به این حدیث استدلال نکردند؟! آیا این احتمال را در ذهن تقویت نمی‌کند که در آن زمان چنین حدیثی وجود نداشته و بعدها جعل شده است.


اگر در آن زمان چنین حدیثی وجود داشت، چرا هنگامی که خلیفه سوم، در منزلش مورد محاصره کسانی که خونش را حلال می‌دانستند، قرار گرفت و خواهان برکناریش بودند و می‌خواستند وی را بکشند و خلیفه نکاتی را در فضیلت خود بیان نمود، نامی از این حدیث نبرد؟! چرا هیچ‌کس از طرفدارانش در دفاع از وی این حدیث را نقل ننمود؟!


آیا این حدیث، با جنگ برخی از این ده نفر با یکدیگر (مانند جنگ جمل ) و حلال دانستن خون یکدیگر سازگار است؟ چگونه بهشتیان، شمشیر علیه یکدیگر کشیدند و ریختن خون یکدیگر را حلال دانستند؟!


۱. مسند، احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۱۹۳.
۲. ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب می‌نویسد: حمید بن عبدالرحمن در سال ۱۰۵ ه .ق در ۷۳ سالگی از دنیا رفت. (یعنی متولد سال ۳۲ ه.ق) بود.
۳. میزان الاعتدال، ذهبی، در شرح حال عبدالعزیز بن محمد دراوردی، ج ۲، ص ۶۳۴.
۴. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۳، ص ۴۷۱.
۵. المستدرک علی الصحیحین، ذکر مناقب عبدالله بن مسعود.
۶. تلخیص المستدرک بهامش المستدرک، ذکر مناقب عبدالله بن مسعود.
۷. فضائل الصحابة نسائی، ص ۳۲.
۸. هدی الساری، ص ۴۱۵.
۹. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۱، ص ۴۴۶.
۱۰. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۵، ص ۵۸۵.
۱۱. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۵، ص ۴۲.
۱۲. مبارک فوری در مقدمه کتابش، باب دوم، فصل اول می‌نویسد: فائد اخری:تحف الاحوذ فی شرح ترمذی: اعلم ان الامام اباعیسی الترمذی مع امامته و جلالته فی علوم الحدیث و کونه من أئمْ هذا الشأن، متساهل فی تصحیح الاحادیث و تحسینها.
۱۳. نویسنده میزان الاعتدال در شرح حال کثیر بن عبدالله بن عمرو بن عوف المدنی می‌گوید: لا یعتمدالعلمأ علی تصحیح الترمذی و در شرح حال یحیی بن یمان می‌گوید: فلا یغتر بتحسین الترمذی: نباید فریب این را خورد که ترمذی حدیث را حسن بنامد (تأیید کند).
۱۴. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۶، ص ۳۵.
۱۵. هدی الساری، ص ۷۴۱.
۱۶. سنن ابی‌داود، ج ۴، ص ۲۱۲.
۱۷. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۳، ص ۵۲۱.
۱۸. میزان الاعتدال، شرح حال عبدالواحد زیاد.
۱۹. تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵۸
۲۰. از جمله درباره صالح ابن بشیر و عاصم ابن عبدالله می‌گوید: نباید حدیثش را نوشت و نعیم بن حمادالخزاعی و ولید بن مسلم (مولی بنی‌امیه) را دروغ‌گو خواند؛ با این حال خودش از آنان حدیث نقل نموده و از سویی هم ادعا نموده که از غیر افراد ثقه و مورد اطمینان حدیث نقل نمی‌کند (تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی و شرح حال داود ابن امیه).
۲۱. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۶، ص ۹۰.
۲۲. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج ۲، ص ۲.
۲۳. اسدالغایة، ابن الجزری، شرح حال سعید بن زید، ج ۲، ص ۳۸۷.
۲۴. الاصابة، ابن حجر، شرح حال سعید بن زید، ج ۲، ص ۴۶.
۲۵. سنن ترمذی، کتاب المناقب، باب مناقب عبدالرحمن بن عوف.
۲۶. مستدرک الصحیحین، حاکم نیشابوری،باب مناقب عبدالله ابن مسعود.
۲۷. سنن ابی‌داود کتاب السنة، باب فی الخلفا، سنن ابن ماجه، المقدمه، فی فضائل العشرة.
۲۸. سنن ابی‌داود، کتاب السنة، باب فی الخلفا.
۲۹. مسند احمد بن حنبل، تحت عنوان حدیث عبدالرحمن بن عوف، ج ۱، ص ۱۹۳.



پایگاه حدیث نت.    






جعبه ابزار