• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدیث ثلاث خصال

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حدیث ثلاث خصال.
پرسش: آیا حدیث ثلاث خصال دارای سند صحیح می‌باشد؟

پاسخ: هرچند برخی راویان این حدیث مجهول و ناشناخته هستند؛ ولی به چند دلیل این حدیث قابل استناد است: ۱. این روایت در منابع متعدد دسته اول روایی وارد شده است؛ و این را می‌دانیم که وجود روایت در منابع متعدد و توجه محدثان بزرگ به آن می‌تواند گواه بر اعتبار آن و نشان از این باشد که در نظر این راویان قرائنی بر درستی آن وجود داشته است؛ ۲. همان‌گونه که در خود این روایت بیان شده، مضمون آن برگرفته شده از آیات قرآن و هماهنگ با آن است؛ ۳. روایات فراوانی محتوا و مواردی که در این روایت آمده را تأیید می‌کند؛ ۴. اگر روایت دارای سند صحیح و موثق نباشد، نمی‌توان نسبت جعلی یا دروغ بودن به آن داد.



هر چند برخی راویان این حدیث مجهول و ناشناخته هستند،
[۱] این روایت در کافی با این سند نقل شده است: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَهْلِ بْنِ الْحَارِثِ عَنِ الدِّلْهَاثِ مَوْلَی الرِّضَا (ع) قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا (ع).
[۴] اردبیلی، جامع الرواة؛ در امالی و خصال و معانی الخبار صدوق چنین آمده است: حدثنا علی‌بن أحمد‌بن موسی (ره) قال حدثنا محمد‌بن أبی‌عبد‌الله الکوفی عن سهل‌بن زیاد الأدمی عن مبارک مولی الرضا علی‌بن موسی (ع). ‌در این سند محمد‌بن ابی‌عبدالله توثیق ندارد و علمای رجال در مورد سهل‌بن زیاد با هم اختلاف دارند برخی وی را موثق می‌دانند و در نظر برخی وی ضعیف است؛ مبارک هم توثیق ندارد.
[۵] در عیون الاخبار با این سند آمده: حدثنا أبی (رضی‌الله‌عنه) قال حدثنا أحمد‌بن إدریس قال حدثنی محمد‌بن أحمد‌بن یحیی‌بن عمران الأشعری قال حدثنی سهل‌بن زیاد عن الحارث بن الدلهاث مولی الرضا (ع) قال سمعت أبا الحسن (ع) در این سند نیز علاوه بر اختلافی بودن سهل‌بن زیاد، حارث‌بن دلهاث مجهول است.
ولی این روایت به چند دلیل قابل استناد است:


۱.۱ - ۱. دلیل اول

این روایت در منابع متعدد دسته اول روایی وارد شده است؛ مانند: کافی، ج ۲، ص ۲۴۱؛ امالی صدوق، ج ۱، ص ۴۰۸؛ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۲۵۶؛ معانی الاخبار، ص ۱۸۴؛ تحف العقول، ص ۳۱۲ و ۴۴۲؛ چنان‌که در منابع دسته دوم مانند مشکاة الانوار، ص ۸۵؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۲۹۲؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۳۲؛ التمحیص، ص ۶۷؛ و ... نیز آمده است؛ وجود روایت در منابع متعدد و توجه محدثان بزرگ به آن می‌تواند گواه بر اعتبار آن و نشان از این باشد که در نظر این راویان قرائنی بر درستی آن وجود داشته است.

۱.۲ - ۲. دلیل دوم

همان‌گونه که در خود این روایت بیان شده، مضمون آن برگرفته شده از آیات قرآن و هماهنگ با آن است.

۱.۲.۱ - متن و ترجمه روایت

متن روایت به این‌گونه است « لا یکون المؤمن مؤمنا حتی یکون فیه ثلاث خصال سنة من ربه و سنة من نبیه و سنة من ولیه فأما السنة من ربه فکتمان سره قال الله ـ جل‌جلاله ـ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی‌ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی‌ مِنْ رَسُولٍ و أما السنة من نبیه فمداراة الناس فإن الله ـ عزوجل ـ أمر نبیه بمداراة الناس فقال خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ و أما السنة من ولیه فالصبر فی البأساء و الضراء یقول الله ـ عزوجل ـ وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ‌.»
مؤمن، مؤمن نباشد تا در او سه خصلت باشد: روشی از پروردگارش و روشی از پیغمبرش و روشی از امامش. روش پروردگارش رازپوشی است؛ خدای ـ جل‌جلاله ـ فرماید: دانای نهان است و احدی بر راز او مطلع نشود جز رسولی که خود پسندد. روش پیغمبرش مدارا با مردم؛ زیرا خدای ـ عزوجل ـ به پیغمبرش دستور مدارای با مردم داد و فرمود: عفو پیشه کن و به نیکی دستور ده و از نادانان رو برگردان. روش امامش، شکیبایی در سختی و فکاری و گاه نبرد است‌. خدای ـ عزوجل ـ می فرماید آنان که شکیبایند در سختی و فکاری و گاه نبرد هم آنان باشند که راستی کردند و هم آنهایند پرهیزکاران.

۱.۳ - ۳. دلیل سوم

روایات فراوانی محتوا و مواردی را که در این روایت آمده، تأیید می‌کند؛ مثلاً در روایتی چنین آمده «قال أمیر المؤمنین ـ علیه‌السلام ـ جمع خیر الدنیا و الآخرة فی کتمان السر و مصادقة الأخیار...؛ خیر دنیا و آخرت در رازداری و دوستی با نیکان جمع است‌.» یا در روایت دیگری از پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نقل شده که آن حضرت فرمود: «مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِیمَان‌؛ مدارا کردن با مردم یک نیمه ایمان و نرمی با آنان نیمی از معیشت است‌» و... .

۱.۴ - ۴. دلیل چهارم

اگر روایت دارای سند صحیح و موثق نباشد، نمی‌توان نسبت جعلی یا دروغ بودن به آن داد؛ بلکه باید برای ادعای جعلی یا دروغ بودن روایت دلیل اقامه کرد.



۱. این روایت در کافی با این سند نقل شده است: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَهْلِ بْنِ الْحَارِثِ عَنِ الدِّلْهَاثِ مَوْلَی الرِّضَا (ع) قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا (ع).
۲. اردبیلی، جامع الرواة، ج ۱، ص ۱۸؛ در این سند ابراهیم‌بن اسحاق وجود دارد که علمای رجال او را ضعیف و غیر‌قابل اعتماد می‌دانند.    
۳. اردبیلی، جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۱۱؛ علاوه این‌که سهل‌بن حارث مجهول است و دلهاث هم توثیقی ندارد.    
۴. اردبیلی، جامع الرواة؛ در امالی و خصال و معانی الخبار صدوق چنین آمده است: حدثنا علی‌بن أحمد‌بن موسی (ره) قال حدثنا محمد‌بن أبی‌عبد‌الله الکوفی عن سهل‌بن زیاد الأدمی عن مبارک مولی الرضا علی‌بن موسی (ع). ‌در این سند محمد‌بن ابی‌عبدالله توثیق ندارد و علمای رجال در مورد سهل‌بن زیاد با هم اختلاف دارند برخی وی را موثق می‌دانند و در نظر برخی وی ضعیف است؛ مبارک هم توثیق ندارد.
۵. در عیون الاخبار با این سند آمده: حدثنا أبی (رضی‌الله‌عنه) قال حدثنا أحمد‌بن إدریس قال حدثنی محمد‌بن أحمد‌بن یحیی‌بن عمران الأشعری قال حدثنی سهل‌بن زیاد عن الحارث بن الدلهاث مولی الرضا (ع) قال سمعت أبا الحسن (ع) در این سند نیز علاوه بر اختلافی بودن سهل‌بن زیاد، حارث‌بن دلهاث مجهول است.
۶. کلینی، کافی، ج ۲، ص ۲۴۱.    
۷. صدوق، عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۲۳۳    
۸. اربلی، کشف الغمة، ج ۳، ص ۸۵.    
۹. امالی صدوق، ج ۱، ص ۴۰۸.    
۱۰. مفید، الاختصاص، ص ۲۱۸.    
۱۱. کلینی، کافی، ج ۲، ص ۱۱۷، ح ۵.    



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : بررسی سندی | حدیث شناسی




جعبه ابزار