ترس موسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: ترس، حضرت موسی علیهالسلام.
پرسش: چرا زمانی که خدا به
حضرت موسی علیهالسلام دستور دادند که عصا را بیندازد و ایشان این کار را انجام داد، بعد از آنکه عصا اژدها شد موسی با اینکه میدانستند این یک
معجزه است، ترسیدند و فرار کردند؟
پاسخ: علت ترس موسی ـ علیهالسلام ـ این است که این اثر
طبیعت و سرشت آدمی است که وقتی به منظرهای ترسناک آن هم بیسابقه برمیخورد که هیچ راهی به نظرش نمیرسد، مگر فرار کردن و قهراً پا به فرار میگذارد. مخصوصاً کسی که هیچ سلاحی برای دفاع ندارد، عصایی که هم تنها سلاح او بود، خود به آن صورت هولانگیز درآمده، قبلاً هم از ناحیه
خدا دستوری نگرفته بود، که اگر عصایت اژدها شد، فرار مکن، و در جای خود بایست؛ بلکه تنها این دستور رسیده بود که «
الق عصاک»؛ عصایت را بینداز و او هم
امتثال کرد و معلوم است که فرار از خطرهای بزرگ آن هم از کسی که دافع و چارهای جز فرار ندارد، جزو ترسهای مذموم و ناپسند نیست تا کسی موسی را به داشتن آن مذمت کند.
طبق نقل
قرآن کریم حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ در دو موضع ترسیدند:
هنگامی که
ساحران طنابها و عصاهایشان را انداختند، که به خاطر سحرشان به نظر میرسید که حرکت میکنند، در این هنگام «
فاوجس فی نفسه خیفةً موسی، قلنا لا تَخَف اِنّکَ انت الاعلی»؛
موسی
ترس خفیفی در دل احساس کرد، گفتیم نترس تو مسلماً (پیروز) و برتری.
«اَوجس» از
ماده «ایجاس» به معنای صدای پنهان گرفته شده است.
بنابراین ایجاس به معنای یک
احساس پنهانی و درونی است، و این تعبیر نشان میدهد که ترس دورنی موسی سطحی و خفیف بوده که آن هم نه به خاطر این بود که برای صحنه رعبانگیزی که بر اثر سحرشان به وجود آمده بود، اهمیتی قائل شده باشد، بلکه از این بیم داشت که نکند مردم تحت تأثیر این صحنه واقع شوند، آنچنان که بازگرداندن آنها آسان نباشد، یا اینکه پیش از آنکه موسی مجال نشان دادن
معجزه خود را داشته باشد، جمعی صحنه را ترک گویند یا از صحنه بیرونشان کنند و
حق آشکار نگردد.
چنانکه در
خطبه ۶
نهجالبلاغه میخوانیم: «
لم یوجَس موسی ـ علیهالسلام ـ خیفةً علی نفسه بل اَشفَقَ من غلبة الجهال و دول الضّلال»؛ موسی ـ علیهالسلام ـ هرگز به خاطر خودش در درون دل احساس ترس نکرد؛ بلکه از آن ترسید که جاهلان غلبه کنند و دولتهای ضلال پیروز گردند.
بههرحال در این موقع، نصرت و یاری الهی به سراغ موسی آمد و فرمان
وحی وظیفه او را مشخص کرد. چنانکه
قرآن میفرماید: به او گفتیم به خود، ترس راه مده تو مسلماً برتری، این جمله موسی را در پیروزیش دلگرم کرد و بدینگونه موسی قوت قلبش را که لحظات کوتاهی متزلزل شده بود، باز یافت.
هنگامی که عصایش را انداخت و تبدیل به اژدها شد.
قرآن میفرماید: «
فلّما رَآها تَهتزُّ کانّها جانٌّ ولیّ مدبراً و لم یَعقِّبْ، یا موسی، لاتَخَف اِنّی لایخاف لدیّ المُرسلون»؛
«هنگامی که آن را مشاهده کرد، دید (با سرعت) همچون مارهای کوچک به هر سو میدود (ترسید) و به عقب برگشت و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد، ای موسی! نترس که رسولان در نزد من نمیترسند».
چرا موسی که از بزرگان و مرسلان بود، از عصا که به صورتی هولانگیز و ترسناک (یعنی ماری پر جستوخیز در آمده بود) ترسید؟
جوابش این است که این اثر
طبیعت و سرشت آدمی است که وقتی به منظرهای ترسناک آن هم بیسابقه برمیخورد که هیچ راهی به نظرش نمیرسد، مگر فرار کردن و قهراً پا به فرار میگذارد. مخصوصاً کسی که هیچ سلاحی برای دفاع ندارد، عصایی که هم تنها سلاح او بود، خود به آن صورت هولانگیز درآمده، قبلاً هم از ناحیه
خدا دستوری نگرفته بود، که اگر عصایت اژدها شد، فرار مکن، و در جای خود بایست؛ بلکه تنها این دستور رسیده بود که «
الق عصاک»؛ عصایت را بینداز و او هم
امتثال کرد و معلوم است که فرار از خطرهای بزرگ آن هم از کسی که دافع و چارهای جز فرار ندارد، جزو ترسهای مذموم و ناپسند نیست تا کسی موسی را به داشتن آن مذمت کند.
اما اینکه
خدای تعالی به او فرمود: «
اِنّی لایخاف لدیّ المُرسلون »؛
«
انبیا و مرسلین مادامی که در جوار پروردگارشان هستند، از چیزی نمیترسند». این
کرامت خودشان و از ناحیه خودشان نیست تا چون موسی نداشت، بگوییم رسولی ناقص بوده؛ بلکه این فضیلت را به تعلیم و تأدیب خدا به دست میآوردند، لذا
امنیت او در سایه قرب
پروردگار حاصل شد و این افتخار
انس با خدا
تعلیم و تأدیب الهی است نه مذمت و
سرزنش.
۱.
احسن الحدیث، علیاکبر قرشی، ج ۷.
۲.
قصص الانبیا، قطب الدین راوندی.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ترس موسی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۰۲.