• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امکان ایجاد تغییر در موجودات از نظر قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: قرآن کریم، خداوند، دین، تغییر خلقت.

پرسش: خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «ولا تبدیل لخلق الله...». در زیست‌شناسی می‌خوانیم دانشمندی به نام ایوری آزمایشی را انجام داد که DNA باکتری‌های کپسول‌دار را به باکتری بدون کپسول تزریق کرد که آن باکتری بعد از مدتی دارای کپسول شد! خب خیلی فرق است بین یک باکتری که کپسول دارد و باکتری دیگری که کپسول ندارد. مثلاً یکی باعث بیماری می‌شود و دیگری نه! خب پس اگر لا تبدیل لخلق الله پس چطور است که این باکتری، تغییری اساسی کرد؟ در تتمه این مطلب سؤال دیگری مطرح می‌شود که یکی از علل حرمت تراشیدن ریش‌ این است که خلقت مرد تغییر می‌کند. و در جای دیگر از قرآن می‌فرماید: «ولامرهن فلیغیرن خلق الله». پس اگر خلقت بدون تغییر است این دو مطلب چه می‌شود؟ خصوصاً دو آیه‌ای که گفته شد؟

پاسخ اجمالی: اساس و سنت دین عبارت است از ساختمان و بنیه انسانیت، آن بنیه‌ای که حقیقتی است واحد و مشترک بین همه افراد و اقوام، و ثابت در همه. لذا مفاد آیه شریفه این است که دین الهی، در حقیقت خلقتی است که قابل تغییر نیست؛ همچنین محتوای آیه این نیست که تغییر و دگرگونی در موجودات طبیعی امکان ندارد.



در مورد ایجاد تغییر و دگرگونی در موجودات دو بحث مطرح شده است:
• آیا از نظر شرعی این کار جایز است یا نه؟ که در گذشته به این موضوع پاسخ داده شد.
• آیا مراد از آیه «و لا تبدیل لخلق الله...»، آن است که تبدیل و تغییر موجودات از نظر تکوین به هیچ وجه امکان‌پذیر نیست؟ با آنکه از نظر علمی تغییر و تبدیل موجودات نه تنها امکان دارد؛ بلکه واقع نیز شده است و بهترین دلیل برای امکان چیزی، وقوع آن است!
با دقت در مفاد آیه معلوم می‌شود، که مفاد آیه شریفه این است که دین الهی، در حقیقت خلقتی است که قابل تغییر نیست؛ و محتوای آیه منافاتی با امکان ایجاد تغییر و دگرگونی در موجودات ندارد؛ و در صدد بیان عدم امکان چنین تغییراتی نیست، بلکه در طرف مقابل باید گفت که ایجاد برخی تغییرات تکوینی منحصر به عصر حاضر نبوده و در گذشته و چندین هزار سال قبل از ظهور اسلام و نزول قرآن نیز با آغاز «عصر مفرغ» برخی این تغییرات ایجاد شده بود. پیدایش حیوان جدیدی به نام «استر» و یا «قاطر» با استفاده از آمیزش دو حیوان دیگر «اسب و الاغ»، نوعی تغییر تکوینی در موجودات به شمار می‌آمد که قرآن کریم هم از موجودات اصلی و هم از موجودی که بعدها تغییر یافت، یاد کرده و نیز اشاره شده که موجودات جدیدی هم در آینده به وجود خواهد آمد:
«وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زینَةً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُون؛ و اسب‌ها، استرها و الاغ‌هایی آفرید که برای سواری و تجمل از آن استفاده کرده و چیزهای دیگری که نمی‌دانید را نیز خواهد آفرید!»


اما اینکه مراد از آیه چیست، باید گفت از آن‌جا که این جمله (ولا تبدیل لخلق الله...) بخشی از آیه است برای روشن شدن مطلب ابتدا باید به کل آیه توجه کنیم: خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ؛ پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده. هیچ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی‌دانند».
با توجه به فضا و سیاق آیه و جملات قبل و بعد این جمله، باید گفت منظور از «خلق الله» موجودات عالم تکوین نیست؛ بلکه مقصود «دین الهی» است. چنان‌که در برخی تفاسیر نیز آمده و این تفسیر را به ائمه (علیهم‌السّلام) نیز نسبت داده‌اند.


اما در پاسخ این سؤال که چرا قرآن کریم از «دین الهی» تعبیر به «خلق الله» آورده و چرا قابل تغییر نیست؟ می‌توان گفت: نکته تعبیر از دین الهی به خلق الله این است که رابطه‌ عمیقی بین عالم تکوین و تشریع وجود دارد؛ میان دستگاه «تکوین» و «تشریع» هماهنگی لازم وجود دارد، آنچه در شرع وارد شده حتماً ریشه‌ای در فطرت دارد و آنچه در تکوین و نهاد آدمی است، مکملی برای قوانین شرع خواهد بود.
به بیان دیگر، دین چیزی غیر از راه و روشی که بر انسان واجب است آن‌را پیشه کند تا سعادتمند شود نیست. هم‌چنان‌که تمامی انواع مخلوقات به سوی سعادت خود، و آن هدفی که ایده‌آل آنها است هدایت فطری شده‌اند، و طوری خلق شده، و به جهازی مجهز گشته‌اند که با آن غایت و هدف مناسب است. بنابر‌این انسان نیز مانند سایر انواع مخلوقات دارای فطرتی است که او را به سوی تکمیل نواقص، و رفع حوائجش هدایت می‌کند. پس انسان دارای فطرتی خاص به خود است، که او را به سنت خاص زندگی و راه معینی که منتهی به هدف و غایتی خاص می‌شود، هدایت می‌کند، راهی که جز آن راه را نمی‌تواند پیش گیرد: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» و انسان که در این نشأه زندگی می‌کند، نوع واحدی است که سودها و زیان‌هایش نسبت به بنیه و ساختمانی که از روح و بدن دارد سود و زیان مشترکی است که در افراد مختلف اختلاف پیدا نمی‌کند. پس انسان از‌این‌جهت که انسان است بیش از یک سعادت و یک شقاوت ندارد، و چون چنین است لازم است که در مرحله عمل تنها یک سنت ثابت برایش مقرر شود، و‌هادی واحد او را به آن هدف ثابت هدایت فرماید و باید این‌هادی همان فطرت و نوع خلقت باشد و به همین جهت دنبال: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» اضافه کرد که «لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ».
خلاصه این‌که اساس سنت دینی عبارت است از ساختمان و بنیه انسانیت، آن بنیه‌ای که حقیقتی است واحد و مشترک بین همه افراد و اقوام، و ثابت در همه. بنابراین مفاد آیه شریفه این است که دین الهی، در حقیقت خلقتی است که قابل تغییر نیست؛ و محتوای آیه این نیست که تغییر و دگرگونی در موجودات طبیعی امکان ندارد.


۱. ر.ک:سایت اسلام کویست، مقاله «تغییر جنسیت، تغییر در خلقت».    
۲. نحل/سوره۱۶، آیه۸.    
۳. روم/سوره۳۰، آیه۳۰.    
۴. ر.ک:مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۴۱۸-۴۲۹، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴.    
۵. ر.ک:مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۴۱۸، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۶. طباطبائی، سید محمد حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۷۸-۱۷۹، قم، دفتر انتشارات اسلامی‌، چاپ پنجم‌، ۱۴۱۷ق.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «امکان ایجاد تغییر در موجودات از نظر قرآن»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۴/۸.    






جعبه ابزار