الشافی فی الامامة
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: کتاب الشافی فی الامامة، منابع
شیعه، سیدمرتضی، قاضی عبدالجبار.
پرسش: آیا حدیثی به این مضمون که
امام علی ـ علیهالسلام ـ فرمود: «بارالها! همانطور که خلفای راشدین و هدایتیافته را اصلاح گردانیدی، ما را هم اصلاح بگردان»، صحت دارد؟
پاسخ: کتاب «
الشافی فی الامامة» اثر سیدمرتضی در پاسخ به کتابی است به نام «المغنی» اثر قاضی عبدالجبار. میدانیم که در بین علمای قدیم چنین رسم بود که در رد یک
کتاب، عین مطالب آن کتاب را آورده و سپس نقد میکردند. روایتی که از کتاب الشافی بیان شده، در اصل از کتاب قاضی عبدالجبار است که سیدمرتضی بعد از بیانش، آن را مورد نقد قرار میدهد؛ لذا همانطور که این روایت در کتب روایی شیعه وجود ندارد، مورد قبول سیدمرتضی نیز نیست.
روایتی که ادعا شده از
امام صادق علیهالسلام، از پدرانشان و از امیرالمومنین
علی ـ علیهالسلام ـ نقل شده است، در هیچ یک از کتابهای روایی شیعه وجود ندارد. بله در کتاب «الشافی فی الإمامة» اثر سیدمرتضی ـ معروف به علم الهدی از عالمان بزرگ شیعه و از شاگردان شیخ مفید ـ روایتی به این شکل دیده میشود.
پیش از پرداختن به این
روایت خوب است مقداری دربارۀ کتاب «الشافی فی الإمامة» توضیح دهیم:
یکی از اموری که مرحوم سیدمرتضی به آن اهتمام میورزید، پاسخگویی به مسائل و
شبهات اعتقادی بود. قاضی عبدالجبار معتزلی یکی از علمای بزرگ معتزلی
اهل سنت، کتابی مینویسد به نام «المغنی». در این کتاب با تلاش بسیار، سعی در محکوم کردن اعتقادات امامیه دارد. سیدمرتضی در مقابل وی کتاب «الشافی فی الامامة» را نوشت که بهخوبی توانست، اوهام و خیالات قاضی عبدالجبار را رد کند. شخصی دیگر از اهل سنت به نام ابوالحسن بصری، بر «الشافی» سیدمرتضی نقضی نگاشت. سیدمرتضی به یکی از شاگردان بزرگوارش به نام «سلار بن عبدالعزیز» "صاحب کتاب مراسم، دستور نگارش کتابی را میدهد که در آن به سؤالات ابوالحسن البصری جواب دهد. سلار در رد ابوالحسن کتابی مینویسد به نام «الرد علی ابیالحسن البصری فی نقضه کتاب الشافی فی الامامة».
شیخ طوسی که این کتاب را تلخیص کرده درباره آن میگوید:
«وقتی کتاب سیدمرتضی را دیدم، مشاهده کردم که این کتاب دارای بیشتر آن چیزهایی بود که به دنبالش بودم، این کتاب به هدف نهایی خود رسیده و شبهات جدید و قدیم مخالفان را جمع کرده و جواب داده است؛ اما اشکالی که این کتاب دارد، آن است که بر شیوه مصنفان کتاب پیش نرفته؛ زیرا آنان ابتدا شبهات را مطرح میکنند و سپس جواب را با دلایل مرتب ارائه میدهند؛ ولی به این شیوه مختلط که مرحوم سیدمرتضی آورده است، فهم این
کتاب جز برای عده کمی از اهل
علم، روشن نمیشود؛ لذا برخی از بزرگان اصحاب ما مشوق تلخیص این کتاب بودند پس شروع به تلخیص آن کردم».
از علمای معاصر مرحوم مغنیه است که درباره این کتاب میگوید:
«(با همه خوبیها و خصوصیات منحصر به فرد این کتاب) متأسفانه منابع این کتاب بهخوبی استخراج و چاپ نشده است. ابواب این کتاب احیاناً به ترتیب نیامده است. این کتاب با همه بزرگیاش که نزدیک به هزار صفحه است، اگر "بسم الله" اول و دعا آخر آن نبود، حتی اول و آخر آن مشخص نمیشد. کلام عبدالجبار با
کلام شریف مرتضی بهنحوی آمیخته شده است که گویا کلام یک نفر است، یا گویا لباسی است که با یک نوع نخ بافته شده است».
همانطور که از تصریحات مرحوم مغنیه فهمیده میشود، در این کتاب اقوال قاضی عبدالجبار و رد سیدمرتضی به هم آمیخته است؛ بهطوری که احیاناً تشیخص کلام
سید از قاضی مشکل میشود.
حال با توجه به خصوصیات کتاب، راحتتر میتوان درباره این روایت
قضاوت کرد.
روایت مذکور در جلد سوم این کتاب آمده است. سیدمرتضی میفرماید: «و گفته است: به دو
خلیفه بعد من اقتدا کنید و روایت شده که جعفر بن محمد از امیرالمؤمنین نقل کرده که....».
همانطور که از متن کتاب مشخص است، سید مرتضی در اینجا درصدد نقل قول قاضی عبدالجبار است و واضح است که کلام خودش نیست.
سید مرتضی در این صفحه، پشت سرهم به نقل اقوال گوینده در موضوع جانشینی
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میپردازد
و سپس در چندین صفحه بعد
شروع به نقد گفتار او میکند.
سیدمرتضی در نقد مطالب وی و این
حدیث و مشابه آن را بهصورت کلی رد کرده و میگوید: اخباری که ما بدانها استدلال میکنیم، مورد قبول فریقین (
شیعه و سنی) است و این با اخباری که شما نقل میکنید و فقط مورد قبول خودتان است، بسیار متفاوت است، از طرف دیگر، ما اخبار متواتر و مشهوری در
خلافت امام علی ـ علیهالسلام ـ نقل کردیم که این چند خبر شما نمیتواند با آنها معارضه کند.
پایگاه اسلام کوئست.