اقسام مثالهای قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: قرآن، مثال،
پرسش: اقسام
امثال قرآن را بیان کنی؟
برخی، امثال قرآن را در دو قسم ظاهره و کامنه دستهبندی کردهاند.
امثال ظاهره، امثالیاند که در آن، واژه «مَثَل» یا حرف تشبیه «ک» به کار رفته است که از آن جملهاند:
«مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا؛
آنان (
منافقان) مانند کسی هستند که آتشی بر افروخته تا در بیابان تاریک راه خود را پیدا کند.»
«وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ اَعْمَلُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمَْانُ مَآءً حَتَّی اِذَا جَآءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیًْا؛
کسانی که
کفر ورزیدند، کارهایشان چون سرابی در زمینی هموار است که تشنه، آن را آبی میپندارد، تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد.»
امثال کامنه، امثالی هستند که در ظاهر عبارت به صراحت به مثل بودن آنها اشاره نشده است؛
ولی از جان کلام میتوان مثلی را بیرون کشید؛ مانند:
«وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِاِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ اِلَّا نَکِدًا کَذَ لِکَ نُصَرِّفُ الاَْیَتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ؛
زمین پاک و آماده، گیاهش به اذن پروردگارش بر میآید؛ و زمین ناپاک و نامناسب جز اندک و بیفایده از آن بر نمیآید. اینگونه آیات خود را برای گروهی که
شکر میگزارند، گونهگون بیان میکنیم.»
پیامبر اکرم (صلیاللَّهعلیهوآله) این
آیه را مثلی پنهان شده و از امثال کامنه قرآن معرفی کرده و مراد از «
بلد طیب» را دل پاک مومن، و مقصود از «
بلد خبیث» را دل ناپاک انسان شرور و کافر دانسته است.
برخی تمثیل را در سه قسم
رمزی،
قصصی و
طبیعی جای داده و بر آن رفتهاند که فقط تمثیل قصصی و طبیعی در قرآن وجود دارد.
منظور از تمثیل رمزی داستانهایی است که از زبان پرندگان و گیاهان و حتی جمادات بیان میشوند که بعضی،
قصص قرآنی چون داستان مورچه با
حضرت سلیمان را از این مقوله دانستهاند، در حالی که چنین تفسیری بر خلاف تصریح قرآن است؛ چرا که این کتاب بر طبق آیه «لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُّوْلِی الْاَلْبَبِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَی وَلَکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِ شَیْ ءٍ وَ هُدًی وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛
به راستی در سرگذشت آنان برای خردمندان عبرتی است. این قصص، سخنی نیست که به
دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیقِ آنچه از کتابهایی است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که
ایمان میآورند، رهنمود و رحمتی است) قصص خود را مجموعهای از حقایق غیبی میداند که پیامبر هم از آن آگاه نبود.»
تمثیل قصصی، سرگذشت اقوام پیشین را برای عبرت آیندگان بیان میکند که تمام قصص قرآن از این دستهاند و در حقیقت در بردارنده نوعی تشبیه مخفی هستند که آن، تشبیه آیندگان به گذشتگان است. از این روست که قرآن عذابهای نازل شده بر امتهای پیشین را «مَثُلات» خوانده است:
«وَ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ الْمَثُلَتُ؛
پیش از آنان عذابهای عبرت انگیز نازل شده است.»
و از این آیاتاند:
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ امْرَاَتَ نُوحٍ وَ امْرَاَتَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَلِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیًْا وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّخِلِینَ؛
خداوند برای کسانی که
کفر ورزیدهاند،
زن نوح و
زن لوط را مثل آورده که آن دو در
نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها
خیانت کردند و کاری از دست شوهران آنها در برابر خدا ساخته نبود، و گفته شد با داخل شوندگان، داخل آتش شوید.»
در مقابل، برخی دیگر
قصص قرآن را غیر از تمثیل دانسته و آوردهاند که تمثیل عبارت است از
تنزیل و رقیق کردن معارف بلند به وسیله
مثل آوردن؛ ولی قصص قرآنی بازگو کردن متن ماجرای واقعی گذشتگان است و چنین ادعا کردهاند که قرآن، هر جا که بیان تمثیلی دارد برای آن قرینهای میآورد تا از اشتباه جلوگیری کند و به «
سوره حشر» مثال زدهاند که در آن برای عظمت قرآن، تمثیلی میآورد و در پایان آن به عنوان قرینه، میفرماید:
«وَ تِلْکَ الْاَمْثَلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛
اینها مثالهاییاند که برای مردم میزنیم، شاید اندیشه کنند.»
سومین قسم، تمثیل طبیعی است که آن، تشبیه غیر محسوس به محسوس است، مشروط بر این که مشبه به از امور آفرینشی باشد:
«اِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا کَمَآءٍ اَنزَلْنَهُ مِنَ السَّمَآءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْاَرْضِ مِمَّا یَاْکُلُ النَّاسُ وَ الْاَنْعَمُ حَتَّی اِذَآ اَخَذَتِ الْاَرْضُ زُخْرُفَهَا وَ ازَّیَّنَتْ؛
در حقیقت، مثل زندگی دنیا بسان آبی است که از
آسمان فرو ریختیم، پس گیاه زمین از آنچه مردم و دامها میخورند با آن در آمیخت تا آنگاه که زمین پیرایه خود را برگرفت و آراسته گردید.»
شیوههای متفاوتی در تمثیلات قرآنی به چشم میخورند؛
گاه مفاهیم ذهنی تحققناپذیر به صورت محسوس در میآیند:
«اِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِایَتِنَا وَاسْتَکْبَرُواْ عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ اَبْوَبُ السَّمَآءِ وَ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِ الْخِیَاطِ وَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ؛
در حقیقت، کسانی که آیات ما را
دروغ شمرده و از (پذیرفتن) آنها
تکبر ورزیدهاند، درهای آسمان را به ایشان نمیگشایند و در
بهشت در نمیآیند، مگر آن که طناب ضخیمی در سوراخ سوزن داخل شود و بدینسان بزهکاران را
کیفر میدهیم.»
گاه حالات نفسانی و معنوی، به تجسّد کشانده میشوند؛ مانند:
«قُلْ اَنَدْعُواْ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُنَا وَلَا یَضُرُّنَا وَ نُرَدُّ عَلَی اَعْقَابِنَا بَعْدَ اِذْ هَدَلنَا اللَّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَطِینُ فِی الْاَرْضِ حَیْرَانَ لَهُ اَصْحَبٌ یَدْعُونَهُ اِلَی الْهُدَی ائْتِنَا قُلْ اِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدَی وَ اُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِ الْعَلَمِینَ؛
بگو: آیا به جای
خدا چیزی را بخوانیم که نه سودی به ما رساند و نه زیانی و آیا پس از این که
خداوند ما را هدایت کرده از عقیده خود بازگردیم؟ مانند کسی که شیطانها او را از راه به در بردهاند، و حیران (بر جای مانده) است؟ برای او یارانی است که وی را به سوی
هدایت میخوانند که «به سوی ما بیا». بگو: «هدایت خداست که هدایت (واقعی) است، و دستور یافتهایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم.»
و در مواردی نمونههای شاخص انسانی به تصویر کشیده میشوند:
«وَ لَوْ فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَآءِ فَظَلُّواْ فِیهِ یَعْرُجُونَ• لَقَالُواْ اِنَّمَا سُکِّرَتْ اَبْصَرُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ؛
اگر دری از
آسمان برای آنان میگشودیم که همواره از آن بالا میرفتند، قطعاً میگفتند: «در حقیقت، ما چشمبندی شدهایم، بلکه ما مردمی هستیم که افسون شدهایم.»
قرآن، انباشته از امثال و
ضرب المثل است؛ زیرا تمثیل نه تنها عیب نیست، چنانکه بعضی تمثیل به اشیای پست و حقیر را از شأن قرآن دور دانسته و عیب برشمردهاند
بلکه کمال به شمار میرود و بر اسرار
بلاغت میافزاید.
چرا که در قرآن آمده است:
«اِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِ اَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَاَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعْلَمُونَ اَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ اَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَآ اَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَ مَا یُضِلُّ بِهِ اِلَّا الْفَسِقِینَ؛
خدای را از این که به پشهای (یا فروتر (یا فراتر) از آن) مثل زند،
شرم نیاید، پس کسانی که ایمان آوردهاند میدانند که آن (مَثَل) از جانب پروردگارشان بجاست؛ ولی کسانی که به
کفر گراییدهاند میگویند: «خدا از این مَثَل چه قصد داشته است». (خدا) بسیاری را با آن گمراه، و بسیاری را با آن راهنمایی میکند؛ و
[
لی
]
جز نافرمانان را با آن گمراه نمیکند.»
سایت حدیثنت، برگرفته از مقاله «اقسام مثالهای قرآن» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۲/۹.