مثل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: مثل، مانند.
پرسش: «
لیس کمثله شیء »؛ یعنی مثل مثل او نیست؛ پس مثل خدا هست که مثل او نیست. سؤال من این است مثل خدا چه کسی است که مثل او نیست؟
پاسخ: به تصریح آیات بسیاری از قرآن کریم و نیز به فرمان
عقل ، خداوند، مانند و شبیهی ندارد
و با توجه به ادبیات
عرب ، ترجمۀ ارائه شدۀ شما از این آیه صحیح نبوده و بنابر این جستوجو از مثل
مثل خداوند موردی نخواهد داشت.
"مثل" در عبارت "
کمثله "ی موجود در این آیه از قرآن، تنها برای تأکید بوده و در موارد دیگری از
قرآن و سخن ادیبان عرب، موارد مشابهی نیز وجود دارد که چنین استفادهای از این واژه به عمل آمده است.
البته برخی مفسران، چون تأکید را نوعی زیادت پنداشتهاند که قرآن کریم نباید دارای آن باشد، توجیهات دیگری را برای این آیه بیان نمودهاند که به نظر میرسد با توجه به زاید نبودن عبارت تأکیدی، نیازی به این توجیهات نباشد.
در آغاز پاسخ به این نکته توجه داشته باشید که به تصریح
قرآن کریم ، بخشی از آیات آن "محکم" و یا واضح بوده و معنای آن برای هر فرد آشنا به ادبیات عرب، واضح و روشن است. این
آیات ، چارچوب اصلی قرآن را تشکیل داده و "ام الکتاب" نامیده میشوند. اما آیات دیگری نیز وجود دارند که "متشابه" میباشند و برخی نکات دقیق لفظی و یا معنایی، موجب آن میشود که شبههها و تردیدهایی از جانب برخی افراد در ارتباط با آن آیه مطرح شود.
راه صحیح در اینگونه موارد، آن است که با توجه به آیات دیگر و نیز شواهد و قراین موجود، معنای صحیح آیه را به دست آوریم.
با توجه به پیشگفتار ارائه شده، به بررسی پرسش شما خواهیم پرداخت:
باید دانست که آیات "محکم" و غیر قابل تردیدی وجود دارند که وجود هر مثل و شریکی را برای خداوند، منتفی میدانند، چون:
۱. هیچ فردی مثل او نخواهد بود.
۲. او در فرمانروایی خود،
شریک و همانندی ندارد.
۳. (خطاب به
مسیحیان ) از سهگانهپرستی دست بردارید! دست برداشتن از چنین عقیده ای برایتان بهتر خواهد بود! همانا پروردگار، یکی بیش نیست.
و ... .
بر این اساس میتوان بیمانند بودن پروردگار را از آیات محکم بسیاری، استفاده نمود؛ اما اینکه معنای "
کمثله " در آیۀ مورد نظرتان چیست؟! ابهامی است که برای بسیاری دیگر از تلاوتکنندگان قرآن نیز به وجود آمده است! و در پاسخ آن، به زایده بودن حرف کاف استناد شده است! در یکی از
تفاسیر میخوانیم:
"با توجه به اینکه (کاف) در جمله «
لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ » کاف تشبیه است و به معنای مثل میآید، جمله چنین معنا میدهد: (همانند
مثل او چیزی نیست) این تکرار سبب شده که بسیاری از مفسران (کاف) را زایده بدانند که معمولاً برای تأکید میآید، و در کلمات فصحا فراوان است".
در
تفسیر دیگری، به اشعاری از شاعران عرب استناد شده که آنان نیز از عبارت "کمثل" در
اشعار خود بهره جستهاند؛ اما از آن، تنها معنای "مثل" را اراده نمودهاند و نه "مثل مثل"! بهعنوان نمونه، " اوس بن حجر چنین سروده است:
و قتلی کمثل جذوع النخیل یغشاهم سبل منهمر؛ و کشتههایی مانند شاخههای
خرما که سیلی خروشان آنها را فرا گرفته است.
و سرودۀ
شاعر دیگری این است:
سعد بن زید إذا أبصرت فضلهم ما إن کمثلهم فی الناس من أحد؛ اگر با دقت به برتریهای قبیلۀ سعد بنگری، مانند آنان را در میان مردم نخواهی یافت."
این نکته نیز بدیهی است که قرآن کریم به زبان و اسلوبی نازل شده که مورد استفادۀ نژاد عرب بوده است؛
چنانچه هر
پیامبر دیگری نیز کتاب خود را با زبان نژادی که او متعلق به آن نژاد بوده، ارائه مینمود.
بر این اساس برای درک کلمات قرآنی، باید به سخنان نژاد
عرب و بهویژه، ادیبان آن قوم، توجهی خاص داشت و چنانچه مشاهده نمودیم، آنان در سخنان خود، از واژۀ "کمثل" استفاده نموده و جز تأکید، معنای دیگری را در نظر نداشتهاند و در هیچ سخنی از آنان نمییابیم که این واژه را در معنای "مثل مثل" استفاده کنند و بر همین اساس بهترین تفسیر آیۀ "
لیس کمثله شیء " آن است که آن را براساس سخن عرب، ترجمه و تفسیر نموده و جز تأکید، مطلب دیگری را از آن برداشت ننماییم.
از طرفی، مشابه این آیه را در قسمت دیگری از قرآن نیز مییابیم که فرموده است: "
فإن آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا "؛
یعنی اگر کفار به آنچه شما ایمان آوردید ایمان آورند، در راه هدایت گام خواهند برداشت. دقت فرمایید که معنای آیه، ایمان به همان چیزی است که مؤمنان به آن ایمان دارند و نه ایمان به مثل و مشابه آن! بر این اساس از معنای عبارت "
بمثل ما اهتدوا " که در این آیه وجود دارد، به سادگی میتوان دریافت که آیۀ "
لیس کمثله " نیز در تشابه با آیۀ بیان شده بوده و واژۀ "مثل" در این موارد، موضوعیتی مستقل نداشته و تنها نشانگر تأکید است.
البته سخن برخی از مفسران، قابل انتقاد است که گویا آنان تأکید را مترادف با زیادت در کلام به شمار آوردهاند، در صورتی که کلام پروردگار باید از هرگونه نقص و زیادتی مبرا باشد و شاید همین مسئله لزوم به کار نگرفتن کلمات زاید در
قرآن ، موجب آن شده که این مفسران، تفاسیر دیگری از آیه ارائه نمایند که چندان با کلام عرب و شواهد موجود همخوانی ندارد؛ از جمله اینکه:
"گفته شده که معنای آیه این است که اگر بر فرض محال، خداوند مثلی هم داشت، دیگر برای مثل او نیز مانند و شبیهی نبود...
تفسیر دیگری که ارائه شده این است که مثل را به معنای صفت گرفته و مضافی را در تقدیر بگیریم و بگوییم که همانند صاحب صفت خدا، شیء و چیزی وجود ندارد و میدانیم که صاحب صفت خدا، همان خداست؛ پس
مثل خدا چیزی وجود ندارد!"
و یا این تفسیر که "گاه گفته میشود: مثل تو از میدان حوادث فرار نمیکند؛ یعنی مثل تو با این شجاعت، با این
عقل و هوش و درایت نباید از میدان
حوادث بگریزد (خلاصه کسی که اوصاف تو را دارد باید چنین و چنان باشد).
در آیه مورد بحث نیز معنا چنین میشود: مثل خداوند با این اوصاف که ذکر شد، با این
علم گسترده و
قدرت عظیم و بیپایان و ... همانندی نخواهد داشت".
اما به نظر میرسد که نیازی به این
تفاسیر نه چندان دلچسب نبوده و باید گفت که همان معنای تأکیدی که توسط نژاد عرب در اینگونه موارد به کار گرفته میشود، در این مورد نیز مورد استفاده قرار گرفته و تأکید نیز زیادتی در
کلام نیست تا از آن هراسیده و توجیهاتی را دست و پا نماییم؛ چون اگر تأکید را زیادت بدانیم، لازمهاش آن میشود که حتی با توجیه این مورد، با مشکلی بزرگتر برخورد نماییم به این ترتیب که باید بسیاری از کلمات تأکیدی موجود در قرآن، چون "ان" و "انما" و "لام تأکید " و "ضمایر فصل" و... را کلمات زایدی بدانیم که قرآن از آنها بهره جسته است که هیچ مفسری آن را نخواهد پذیرفت.
دلیل واضحتری که نشانگر آن است که تأکید به کار رفته در این آیه، به هیچ وجه به معنای اثبات مثل خداوند و نفی مثل مثل او نیست، این است که
اعراب جاهلی که همواره درصدد نکتهگیری و اعتراض به
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و قرآن بودهاند، هیچگاه این مورد را مطرح ننمودند؛ چون میدانستند که معنایی جز تأکید از این آیه برداشت نخواهد شد.
پایگاه اسلام کوئست.