چگونگی معرفی خدا به کودکان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: معرفی خدا، وصف خدا، کودکان.
پرسش: توصیف خدا برای یک بچه چهارساله چهگونه است؟
پاسخ:
پیش از هر چیزی باید نگاهی از زاویه
روانشناسی رشد به خصوصیات و ویژگیهای کودکانی که در این
سن هستند بیندازیم تا بهتر بتوانیم
عمل کنیم. بعد از آن نگاهی به نکات کاربردی و کلیدی در باب
معرفی خدا به کودکان میاندازیم. بر همین اساس پاسخ ما دارای دو بخش خواهد بود.
روانشناسان رشد معتقدند کودکان چهارساله در مرحله پیشعملیاتی
(Preoperational stage) قرار دارند و ویژگیهایی خاص دارند. توجه به این خصوصیات به ما کمک میکند که چهگونه با کودک برخورد کنیم و به چه صورت خدا را برای او معرفی کنیم. بعضی از این ویژگیها، عبارتاند از:
کودک در این سن از طریق نمادسازی و الگوسازی به
تفکر میپردازد.
تقلید، اولین گام در یادگیری کودک است و
کودکان ابتدا باورهای ساده را میآموزند و آنگاه بینش وسیعتری پیدا میکنند.
دائماً سؤال میکنند و بسیار کنجکاو هستند. سؤالات آنها اغلب با چرا همراه است.
مدت زمانی که به چیزی توجه میکنند، کوتاه است.
میتوانند از خود
انتقاد کنند و ایرادهای خود را ببینند.
در کارهای عملی و تجسمی بیشتر یاد میگیرند.
بازیهای نمایشی برای او لذتبخش است.
دقت در این خصوصیات لازم است؛ چراکه تا ما شناختی از کودک نداشته باشیم، نمیتوانیم چیزی را به او تفهیم کنیم.
کودک در سنین پیشدبستانی در مرحله ابتدایی
خداشناسی، به عنوان یک فرد جستوجوگر وارد هستی میشود و آن را یک نیاز میپندارد. در
دین اسلام این مسئله به
فطرت خداجویی انسان نسبت داده شده است. بر این اساس باید به چرا و چهگونههای کودکان پاسخ درست داد. از سوی دیگر پاسخ درست به کودک، مستلزم تخصص خاص کودکشناسی ـ به ویژه در زمینه القای پیامهای سرنوشتساز اعتقادی به ایشان ـ است؛ چراکه با اندک خطا ممکن است مانند سوزنی که به چشم کودک فرو میرود و تا همیشه نابینا میشود، تأثیر معکوس داشته باشد. اگرچه تحقیق علمی و تجربی در این زمینه و تفکر کودک صورت نگرفته و تنها به نظریهپردازی اکتفا شده است، ولی نظریهپردازان و رهنمودهای بزرگان دینی، راههای عملی مواجهه با
حس جستوجوگر و تفکر کودک را بیان کردهاند. برخی از آنها، عبارتاند از:
تصویر کودکان از
خدا بسیار متأثر از تصویری است که از والدین خود دارند. اگر کودکی والدین خود را قابل
اعتماد، مهربان و قابل دسترس بداند، احتمالاً خدا را نیز دارای چنین صفاتی خواهد دانست. از سوی دیگر، اگر والدین خود را
خشن، بیتفاوت و بیانصاف بداند، درباره خدا نیز چنین تصوراتی خواهد داشت. والدین، در نحوه درک فرزندشان از خدا، بیشترین تأثیر را دارند.
به همین خاطر والدین باید
صداقت و صراحت داشته باشند،
مساوات را رعایت کنند،
دروغ نگویند، همدم فرزندانشان باشند.اگر دچار مشکلی شدند، به او کمک کنند و... تا تصویر مناسبی از والدین خود داشته باشد تا در هنگام تطبیق خدا به
پدر و مادر، تصویر نیکی از خدا در ذهن او مجسم شود.
همانطور که گفته شد کودکان در سن ۴ تا ۵ سالگی از طریق نمادسازی و الگوسازی به تفکر میپردازند. کودکان برای بیان احساس
ترس و
اضطراب خود، آن را به شکل هیولا یا غول به تصویر میکشند. چیزهای خوب را نیز به صورت فرشته یا موجودات دوستداشتنی ترسیم میکنند. بنابراین برای انتقال هر مفهومی به کودک و
شناخت آنها بهتر است از الگوهای نمادین استفاده کنید. به کارگیری
تجسم موجودات خارجی که نشانگر احساسات خوب و بد درونی انسان باشند، این مفاهیم را برای آنها قابل درک میکند.
بنابراین برای توصیف خدا در نزد کودک، از افرادی که کودک او را مهربان و دوستداشتنی میپندارند (مثل پدربزرگ یا ...) الگوسازی و نمادسازی کرده و به او بگویید که خدا مثل پدربزرگ است مهربان و دوستداشتنی و حتی مهربانی خدا از پدربزرگ هم بیشتر است.
برای افراد مذهبی،
خداوند مورد احترام است و «
ترس از خدا» امری مقدس تلقی میشود. به بیانی دیگر، آنها دوست ندارند به خداوند و خواست او بیتوجهی بشود، ولی
خداترسی و
خضوع ممکن است برای یک کودک تبدیل به وحشت از خدا شود. معمولاً والدین وحشت از خدا را در کودک ایجاد میکنند. آنها خدا را به صورت جباری شکنجهگر برای فرزندشان ترسیم کرده و سختگیری در رفتار خشونتآمیز معلم یا والدین نیز موجب ترس او از هر قدرت نیرومندتر از وی خواهد شد. ابتداییترین تصویری که کودکان از خدا دارند، معمولاً انعکاسی از تصویر آنها درباره والدین یا معلمان آنهاست. سعی کنید تصویر منفی او را از خدا
اصلاح کنید.
رحمانیت،
بخشندگی و مهربانی خدا را به او نشان دهید، به نحوی که خدا را یاور خود بداند و
مجازات را ناشی از انتخابهای غلط و ناشایست خود تلقی کند، نه ناشی از
جبار بودن خدا.
درست است که کودک معانی کلمات و جملات را نمیفهمد و شاید
حواس او در حدی نباشد که خصوصیات اصوات و اشکال و مناظر را تشخیص دهد و بایگانی نماید، لیکن به هر حال
اعصاب و مغز و دستگاه ادراک او برای تأثر آمادگی دارند؛ به همین جهت نمیتوان گفت که دیدنیها و شنیدنیها هیچگونه تأثیری ندارند؛ بلکه باید گفت که کلمات، جملات، مناظر و اشکال، در اعصاب و مغز تازهکار و
روح حساس و ظریف او تأثیر میگذارند و آثاری از آنها باقی خواهند ماند، اگرچه معانی و مفاهیم آنها برایش قابل فهم نباشد. کودک رفتهرفته با این قبیل جملهها مأنوس و آشنا میشود و همین آشنایی ممکن است در آینده او تأثیر داشته باشد. ما با هر لفظی بیشتر آشنا باشیم، با معنای آن هم مأنوستر خواهیم بود. نوزادی که در آغاز
زندگی و ادامه آن در یک محیطی پرورش یافته که گوش او با آهنگ دلربای
تلاوت آیات قرآن و نام زیبای «الله» آشنا شده و چشمش با دیدن مراسم دینی خو گرفته است، با کودکی که در محیط
فساد و بیدین پرورش یافته و گوش او با آهنگهای
لهو و لعب و چشمش با مناظر
فحشا عادت کرده است، یکسان نخواهد بود؛ بلکه کودک اول، برای پذیرش تربیتهای دینی، در مراحل بعدی، آمادهتر از کودک دوم خواهد بود و برعکس کودک دوم، برای پذیرش تربیتهای بد آمادهتر از کودک اول است.
توصیف و معرفی خدا نباید تنها منجر به
خداشناسی کودک شود؛ بلکه باید خدا را بهگونهای به کودک معرفی کنیم که خداباور شود و آن را در زندگی خود لمس کند. صرف آموزش دینی بدون پرورش حس دینی بیقائده و گاهی هم مضر است.
سؤالات کودک را جدی بگیرید و قبل از پاسخ دادن به آنها مدتی دربارهشان فکر کنید؛ چون علاوه بر پختگی جواب، تفکر کردن را هم به کودک آموختهاید. زمان مناسب را هم برای پاسخ دادن به آنها ا نتخاب کنید.
برای پاسخ به سؤالات او از مثال استفاده کنید؛ ولی همواره تأکید بورزید که پاسخ کامل سؤالاتش را نمیدانید؛ چون هر تفسیری که از خدا ارائه کنید یا هر پاسخی که به سؤالات او بدهید، خداوند را در پاسخهای خودتان محدود کردهاید؛ مثلاً به فرزندتان بگویید: «من نمیدانم خداوند چهقدر بزرگ است؛ ولی میدانم که هیچ چیزی در این
عالم، بزرگتر، قویتر و بهتر از او نیست،
خداوند عظیمتر از
آفتاب است، بزرگتر از خانه و وسیعتر از آسمانهاست. او
بندگان خود را دوست دارد».
توصیف خدا را نباید در ساعات معینی منحصر کرد؛ بلکه باید از هر فرصتی بهره برد؛ مثلاً با آمدن
باران و برف، با شکفتن گلهای مدرسه، با دیدن نوزاد
حیوانات و با هر جلوه و
زیبایی که در
طبیعت به چشم میخورد، باید
یاد خدا را در خاطر کودکان زنده کرد و آنان را دوستدار و خواستار خدا ساخت؛ زیرا
قرآن بهترین راه خداشناسی را مشاهده
آیات و پدیدههای
جهان میداند. با ذکر نعمتهای الهی باید ذهن کودک را به خدای مهربان متوجه کرد و عاطفه و
محبت آنان را نسبت به خدایی که همه را آفریده است و به همه کمک میکند جلب کرد.
۱. تربیت دینی، محمد داوودی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳ ش.
۲. تربیت، ابراهیم امینی، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۱ ش.
۳. اثرات پنهان تربیت آسیبزا، عبدالعظیم کریمی، تهران، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۸۳ ش.
۴. کلیدها آموختن به کودکان درباره خدا، لیریس یاب، ترجمه: مسعود حاجیزاده، تهران، انتشارات صابرین، ۱۳۷۹ ش.
۵. آموزش مفاهیم دینی همگام با روانشناسی رشد، ناصر باهنر، تهران، انتشارات سازمان تبلیغات، ۱۳۷۸ ش.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «چگونگی معرفی خدا به کودکان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۱/۰۴.