نقش شناخت خلقت در شناخت خالق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: خدا،
خلقت.
پرسش: شناخت خلقت در شناخت خالق چه نقشی دارد؟
قرآن کریم، سراسر جهان هستی را نشانههای روشن و دلیلهای واضح و قاطع خداشناسی میداند؛ یعنی موجودات جهان، از کوچکترین ذرّات تا بزرگترین کرات، از
اتم گرفته تا بزرگترین
اَجرام آسمانی و عظیمترین کهکشانها، از آفریدههای محسوس تا آفریدههای نامحسوس، همه و همه به گونهای آفریده شدهاند که دلیل روشن و
آیه و آینه آفریدگار خود هستند.
اگر دیده انسان حجاب نداشته باشد و موانع شناختهای عقلی و قلبی جلوی دیده
عقل و
قلب را مسدود نکرده باشند، او به هر چیزی که بنگرد، خدا را مشاهده میکند. در آینه
زمین،
کوه،
صحرا،
دریا، درختان و در نهایت در همه چیز، دیده بینا خدا را میبیند.
شگفتا! چگونه خدا نافرمانی میشود؟!/ یا چه سان منکران، انکارش میکنند؟!
در حالی که در هر چیز، او را نشانهای است/ که بر یگانگیاش دلالت میکند.
به گفته شاعر پارسی زبان، بابا طاهر عریان:
به صحرا بنگرم، صحرا توبینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
به هر جا بنگرم، کوه و در ودشت
نشان از قامت رعنا تو بینم.
شاعر عرب، چه زیبا گفته:
از نظر
قرآن،
انسان نمیتواند به واقع، جهانشناس باشد و خداشناس نباشد؛ جهان را ببیند و خدا را نبیند. انسان نمیتواند در آینه جهان هستی بنگرد و آفریدگار جهان را در این آینه مشاهده نکند، مگر این که نقصی در دیده او باشد.
امام علی (علیهالسّلام) این حقیقت قرآنی را در موارد مختلفی با عباراتی گوناگون و به گونهای زیبا و دلنشین، مطرح کرده است. سخنان امام (علیهالسّلام) در این زمینه، بهترین تفسیر و تبیین خداشناسی از طریق آیات است، از جمله این سخن دقیق و زیبا که:
ستایش، خدای را که با خلقتش برای خلقش جلوه نموده و با حجّتش بر دلهایشان آشکار شده است.
به سادگی و با سرعت، از این جملات مگذرید. زیبایی و عمق این جملات واقعا قابل توضیح نیست.
تجلی خداوند بر انسان، گفتنی و نوشتنی نیست؛ چشیدنی و دیدنی است، البتّه برای کسانی که ذائقه جانشان سالم باشد و دیده بصیرتشان بینا. برای چنین کسانی همچون امام علی (علیهالسّلام) همه آفریدهها آینههای جمال و جلال آفریدگارند.
ادراک تجلّی آفریدگار در آینه آفریدهها، به میزان قدرت دیدِ انسان، شدّت و ضعف پیدا میکند. هر قدر موانع شناخت، کمتر و قدرت دید عقلی و قلبی انسان، بیشتر باشد، تجلّی خداوند (تبارک و تعالی) در آینه آفریدهها برای او محسوس تر است.
محقّق بحرانی، در بیان انواع ادراک انسان از تجلّیّات آفریدگار در آفریدهها، مردم را به چهار دسته تقسیم میکند و میگوید:
جلوه خدا به این معنا باز میگردد که معرفتش از طریق مخلوقاتش برای بندگانش جلوه مییابد تا آنجا که هر ذرّه از مخلوقاتش به سان آینهای میشود که در آن برای مردم ظاهر میشود و آنان، او را بهاندازه ظرفیت خود، مشاهده میکنند و تفاوت این مشاهده به سبب تفاوت نور دیدگان ایشان است:
پس برخی ابتدا مخلوق را میبینند و سپس خالق را، و برخی، هر دو را با هم میبینند، و برخی ابتدا صانع را میبینند، و برخی چیز دیگری را با صانع نمیبینند.
برای توضیح این تقسیمبندی، ذکر یک مثال، مطلب را تا حدّی روشن میکند. شما وقتی برای رؤیت تصویر چیزی به آینه نگاه میکنید، گاه، ابتدا آینه را میبینید، بعد تصویر را. گاه، آینه و تصویر را با هم ملاحظه میکنید، یعنی هنگام رؤیت تصویر، توجّه به آینه هم دارید. گاه، ابتدا تصویر را میبینید، بعد توجّه به آینه میکنید، و گاه، چنان در تصویر دقیق میشوید که به چیزی جز صورتی که در آینه است، توجّه ندارید و چیزی جز صورت نمیبینید.
با توجّه به این مثال، مردمی که دیده عقل آنان بیناست، در زمینه ادراک تجلّی آفریدگار در آینه آفریدهها، به چهار دسته تقسیم میشوند:
دسته اوّل، افرادی هستند که با مراجعه به آینه آفریدهها، ابتدا این آینه را میبینند و دیده عقل آنان با مطالعه و ملاحظه آینه خلق، خالق را مشاهده میکند.
دسته دوم، که از قدرتِ دید بیشتری برخوردارند و آفریدگار را بیش از طایفه اوّل شناختهاند، آینه آفریدهها و آفریدگار را با هم میبینند و به عبارت دیگر، خدا را در این آینه و با این آینه میبینند؛ یعنی وقتی که چشمِ سر، کوه و دریا و سایر آیات الهی را میبیند، چشمِ عقل، خدا را مشاهده میکند.
دسته سوم، چنان عاشق و واله آفریدگارند که در ملاحظه و مطالعه آینه خلق، ابتدا خالق را میبینند، بعد متوجّه خلق میشوند. اینان، از آفریدگار به آفریده میرسند، نه از آفریده به آفریدگار.
دسته چهارم، که در اوج خداشناسی هستند،
معرفت و محبّت آنان به خدا به حدّی است که چیزی جز خدا نمیبینند. این مرتبه از خداشناسی، ویژه انبیا و انسانهای کامل است که هستی حقیقی را منحصر به خدا میبینند و هستیِ جز او را، همچون سایه، نمودها و هستیهایی اعتباری میدانند. این دسته در مقام
مناجات با خداوند متعال، آنگونه صحبت میکنند که در
دعای عرفه منسوب به
امام حسین (علیهالسّلام) آمده است: «کیف یَستدلُّ علیک بما هو فی وجوده مُفتَقرٌ الیک. ا لِغیرک من الظهور ما لیس لک حتّی یکونَ هو المُظهِرُ لک؟ مَتی غِبْتَ حتّی تَحتاجَ الی دلیلٍ یَدلُّ علیک؟ و متی بَعُدْتَ حتی تکونَ الآثارُ هی الّتی توصل الیک؟ عَمِیَتْ عینٌ لا تَراک علیها رقیبا؛
چگونه با چیزی که در وجودش به تو محتاج است، بر وجود تو استدلال میشود؟ مگر برای جز تو جلوه و ظهوری هست که در تو نیست تا او
تجلّی دهنده تو باشد؟ کِی از دیدهها پنهان بودهای که به راهنمایی که به تو رهنمون شود، نیاز افتد؟ کِی دور بودهای که نشانهها به تو راه بنمایانند؟ کور باد چشمی که تو را به عنوان نگهبان نبیند! ».
حدیثنت، برگرفته از مقاله «نقش شناخت خلقت در شناخت خالق» تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱/۲۰.