نبود نماز در اصول دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: نماز، اصول دین، واجبات، ستون دین، جهانبینی، ایدئولوژی، مکتب.
پرسش: چرا نماز جزء اصول دین به شمار نمیرود؛ درحالیکه نماز از اهم واجبات بوده و ستون دین است؟
پاسخ: اگر عباداتی مثل نماز (که جامع تمام
عبادات است و بهترین و مقربترین عبادات به شمار میآید) در زمره
فروع دین قرار میگیرد نه اصول دین، لازمهاش بیاهمیتی آن در مکتب اسلام نیست؛ بلکه به این معناست که این
عبادت از دسته
اعمال، افعال و دستورات عملی (بایدها و نبایدها)
اسلام است و مبتنی بر نگرش و نوع جهانبینی انسان و متفرع و متوقف بر پذیرفتن اصول و پایههای اساسی دین اسلام است؛ یعنی کسی نماز میخواند و نمازش قبول است که دین اسلام و عقاید آن را پذیرفته،
ایمان به آن داشته باشد.
هر مکتبی از دو عنصر
جهانبینی و
ایدئولوژی تشکیل شده است: جهانبینی یعنی
شناخت و دقتنظر در
جهان پیرامون خویش و ایدئولوژی یعنی یکسری بایدها و نبایدها.
مکتب هنگام بهرهگیری و استفاده از جهان هستی، ما را با توجه به دستورات خویش بر غایت و هدفی میرساند. مکتب اسلام (
دین اسلام) هم، دارای جهانبینی و ایدئولوژی خاص خود است؛ یعنی ما
مسلمانان نیز باید با دقت و شناخت در
جهان هستی، اصول اولیه مکتب خویش را استوار سازیم و بعد با توجه به این جهانبینی، بایدها و نبایدهای ایدئولوژی، نردبان ترقی و تکامل انسان را مهیا سازیم.
نکتهای که باید اینجا متذکر شد این است که در مکتب اسلام از جهانبینی و ایدئولوژی، تعبیر به «
اصول دین» و
فروع دین» میشود.
پس دانسته شد که اصول دین یا عقاید، حکم پایه و اساس و ریشه دین را دارد و فروع دین احکام و دستورات عملی را دربر میگیرد که متناسب با آن پایه یا پایههای عقیدتی و برخاسته از آنهاست.
اما توضیح بیشتر اینکه اولاً: اصول یا جهانبینی را به این خاطر اصول میگویند که پایه و اساس یک مکتب است و نوع
فکر و نگرش و دیدگاه انسان به
جهان است و از سوی دیگر، این جهانبینی وجه تمایز بین همه مکاتب دیگر است؛ یعنی در هر مکتبی نوع نگاه به جهان هستی با دیگر
مکاتب فرق دارد؛ مثل اینکه آیا این جهان هدفدار است یا نه؟ آیا آفرینندهای دارد یا بدون آفریننده و بیهدف است؟ و اگر آفریدگاری دارد، آفریدگارش چگونه است؟ واحد است یا متعدد؟ و ...
ثانیاً اصول و فروع، هر دو را باید به منزله دو بالی تصور کرد که پرندهای به نام مکتب آنها را برای
هدایت و رساندن انسان به هدفش لازم دارد و اگر یکی از این دو بال نباشد، یا خللی به آن وارد شود،
انسان از رسیدن به هدف محروم میشود. در مکتب اسلام نیز چنین است، اگر انسان، ضروری دین را منکر شود ـ چه از اصول دین باشد، چه از فروع دین (مثل «انکار نماز») ـ هر دو سبب خروج فرد از حوزه
دین و مکتب میشود. از سوی دیگر، هر فردی که میخواهد به نماز بایستد و به معراج
مؤمنان دست یابد، نخست باید جهانبینی و عقاید خود را تصحیح کند؛ سپس به انجام نماز و مسائل دیگر بپردازد و این اهمیت نماز را میرساند؛ چراکه «نماز ستون دین است».
پس نتیجه آنکه اگر عباداتی مثل نماز (که جامع تمام عبادات است و بهترین و مقربترین
عبادات به شمار میآید) در زمره فروع دین قرار میگیرد نه اصول دین، لازمهاش بیاهمیتی آن در مکتب اسلام نیست؛ بلکه به این معناست که این عبادت از دسته اعمال و افعال و دستورات عملی (بایدها و نبایدها)
اسلام است و مبتنی بر نگرش و نوع جهانبینی انسان و متفرع و متوقف بر پذیرفتن اصول و پایههای اساسی
دین اسلام است؛ یعنی کسی نماز میخواند و نمازش قبول است که دین اسلام و عقاید آن را پذیرفته،
ایمان به آن داشته باشد.
۱. آموزش عقاید، محمدتقی مصباح یزدی، سازمان تبلیغات اسلامی.
۲. مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، مرتضی مطهری، صدرا، چاپخانه سپهر، تهران.
۳. اصول دین برای همه، رضا استادی، دارالفکر، قم، چاپ امیر، ۱۳۵۱ ش.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «نبود نماز در اصول دین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۹/۲۳.