موانع شناخت در انسان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: شناخت عقل،
عقل.
پرسش: در مواردی که آینه عقل قابل پاکسازی و موانع شناختهای عقلی قابل رفع است، زنگارهای این آینه را چگونه میتوان زدود و آینه عقل را با چه چیز میتوان صیقل و صفا داد؟
مسئله رفع موانع شناخت، مهمترین مسئله این بخش از مباحث شناختشناسی است و برای کسانی که گرفتار تعصب و اسیر سازمانها و گروههای متعصباند، این بحث میتواند بسیار مفید و سودمند باشد.
چگونه میتوان آینه عقل را غبارروبی کرد و موانع شناخت را از جلو دیده عقل برداشت؟ و چگونه میتوان بیماری هوس را علاج کرد؟
غبارروبی آینه عقل، در صورتی که جوهر آن فاسد نشده باشد، دو راه دارد و بیماری هوس که حجاب دیده عقل و مانع شناخت حقایق هستی است، از دو طریق قابل درمان است:
راه اول موعظه و ارشاد و راه دوم
بلا و مشکلات است.
اگر غبار هوساندک باشد، با آب موعظه و ارشاد، بهآسانی میتوان این غبار را زدود و آینه عقل را صیقل و صفا داد.
در روایتی از
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) نقل شده است که فرمود:
«المَواعِظُ صِقالُ النُّفُوسِ و جَلاءُ القُلُوبِ؛
اندرزها صیقل جانها و جلای دلهاست.»
همانطور که آینه با زدوده شدن زنگارش درخشان میشود و صورتها را مطابق با واقع آنها نشان میدهد، آینه عقل و قلب نیز با زدوده شدن زنگارهای آن بهوسیله موعظه، پاک و درخشنده میشود و حقایق هستی را، آنچنان که هست، منعکس مینماید.
بسیار بودهاند کسانی که با موعظه و اندرز، موانع شناخت از برابر دیده عقل آنان برداشته شده است و پس از رفع این موانع، حقیقت را یافته، راه تکامل خود را شناختهاند. نمونه این افراد در طول تاریخ بسیار است و در این بحث اعتقادی، ذکر این نمونهها ضرورتی ندارد.
ولی همانطور که اشاره شد، موعظه و ارشاد برای غبارروبی آینه عقل و رفع موانع شناخت، در صورتی میتواند مفید باشد که غبارها اندک و موانع، محدود باشد. به عبارت دیگر، اگر انسان در آغاز هوسرانی و در گامهای نخستِ انجام کارهای ناشایسته باشد، با موعظه و ارشاد قابل اصلاح است؛ ولی اگر غبار هوس و زنگار آینه عقل بسیار باشد، دیگر با داروی
پند و اندرز درمان نمیشود، بلکه در این صورت برای پاکسازی این آینه و شفاف نمودن آن، داروی قویتری لازم است و آن، داروی بلا و مشکلات است.
آتش بلا و مشکلات و حوداث تلخ، داروی قوی و مؤثری است که با سرعت حجابها و موانع شناختهای عقلی را میسوزاند و با از بین بردن این موانع آینه عقل را شفاف و صیقلی میکند و بیماری هوس را درمان و دیده عقل را بینا میسازد.
این دارو از داروی موعظه بسیار قویتر و مؤثرتر است. زدودن زنگارهای عقل با موعظه، همانند پاکسازی آینه با
آب است، و زدودن زنگارهای عقل با بلا همانند پاکسازی شمشیر با آتش است. آری زنگارهای بسیار را جز با آتش نمیتوان زدود. بسیار دیده شده است که کسانی که با
موعظه و ارشاد و پند واندرز قابل اصلاح نبودهاند وقتی با حادثه تلخی در زندگی مواجه شدهاند و در کوران مشکلات قرار گرفتهاند و سرشان به سنگ بلا خورده است، دفعتا حجابها از مقابل دیده عقل آنان برخاسته است و از خواب غفلت بیدار شدهاند.
اصولاً یکی از رازهای حوادث تلخ و مصائب و مشکلاتی که برای انسان پیش میآید، از دیدگاه اسلام، پاکسازی آینه عقل و بیدار کردن افرادی است که زمینه بیداری دارند. در
سوره سجده، در مورد رنجها و دردها و سختیهای زندگی میخوانیم:
«وَ لَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْاَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْاَکبَرِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ؛
و حتما به آنان از
عذاب نزدیکتر میچشانیم پیش از عذاب بزرگتر؛ شاید که باز گردند.»
مقصود از «عذاب نزدیکتر» مصائب و رنجهایی است که انسان در این جهان به آنها مبتلا میشود، و مقصود از «عذاب بزرگتر» عذاب آخرت و کیفر مجرمان در جهان پس از مرگ است.
خداوند متعال در این آیه کریمه میفرماید: ما گروهی را پیش از آن که به
عذاب آخرت و
آتش دوزخ که «
عذاب اکبر» است، دچار شوند در همین جهان به «
عذاب ادنی» که مصائب و رنجهای زندگی است، مبتلا میکنیم؛ چرا؟
دلیل رنجهای دنیوی برای این گروه این است که حجاب از دیده عقل آنان برداشته شود و متنبه و متذکر گردند. و بدین رو، پاک شدن آینه عقل و بینا شدن دیده دل و تنبه و تذکر یکی از رازها و فلسفههای مهم بلا از دیدگاه
قرآن کریم و
اسلام است.
بلا برای کسانی که زندهاند ولی در خواب، «لِّینذِرَ مَن کَانَ حَیا...»
برای کسانی که عقل دارند ولی در حجاب، و بالاخره برای کسانی که جوهر عقلشان را زنگار هوس به کلی فاسد نکرده است، بانگ بیدار باش الهی و تازیانه تأدیب ربوبی است.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در حدیثی میفرماید:
«اذا رَایتَ اللّهَ سُبحانَهُ یتابِعُ عَلَیک البَلاءَ فَقَد ایقَظَک؛
وقتی که میبینی خداوند سبحان پی در پی بر تو بلا میفرستد، بدان که تو را بیدار کرده است.»
یعنی بلاها و رنجهای زندگی بانگهای بیدار باش الهی است، و شلاقهایی برای تادیب و تنبه و تذکر مجرمان است که پی درپی بر آنان نواخته میشود.
در حدیثی دیگر از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است که فرمود:
«اذا ارادَ اللّهُ تعالی بِعَبدٍ خَیراً فَاذْنَبَ ذَنبَا تَبِعَهُ بِنِقمَةٍ و یذَکرُهُ الاسْتِغفارَ؛
هنگامی که
خداوند خیر بندهای را بخواهد، پس از
گناه او را مبتلا به بلایی میکند تا به یاد
استغفار و
توبه بیفتد.»
البته خداوند بیجهت خیر کسی را نمیخواهد؛
خیرخواهی خداوند بر اساس
حکمت است و از عمل انسان ریشه میگیرد. عمل انسان است که او را شایسته عنایت الهی میکند و موجب میشود که در موارد لغزش خداوند متعال دست او را بگیرد، و اگر خطایی از او صادر شد تنبیهش کند تا آن خطا را تکرار ننماید.
تاریخ، بسیار دیده است کسانی را که بانگ بیدار باش الهی (بلا) آنان را از خواب غفلت بیدار کرده است. بسیار بودهاند کسانی که هیچ پند و اندرزی برای بینا ساختن دیده عقل آنان کارگر نیفتاده، امّا تازیانه بلا آنان را متنبه و متذکر ساخته است. نمونه این افراد پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در میان اعضا و هواداران گروههای مخالف و محارب پس از دستگیری فراوان است.
راستی چه دلیلی دارد؟ کسی که ماهها و سالها و بلکه دهها سال علیه اسلام و انقلاب اسلامی موضعگیری و فعالیت داشته و تا چند روز قبل از دستگیری از هر طریق ممکن برای ضربه زدن به
نظام جمهوری اسلامی ایران استفاده میکرده است، چند روز پس از دستگیری بر صفحه تلویزیون ظاهر میشود و با گریه و اظهار شرمساری و
ندامت، مواضع قبلی خود را با دلیل و برهان محکوم میکند! این جهش و تغییر موضع ناگهانی را چگونه میتوان توجیه و تحلیل کرد؟ چرا مسائلی را که پس از دستگیری میگوید فهمیدم، قبل از دستگیری نمیفهمید؟
احسان طبری، ایدئولوگ
حزب منحله توده که عمر خود را صرف تحقیق و تبیین و ترویج
مارکسیسم کرده بود، چرا پس از دستگیری در مییابد که آنچه را تا کنون درست میدانسته، اشتباه بوده است و با برهان، بطلان آنچه را حق میپنداشته اثبات میکند؟!
کیانوری، رهبر حزب منحله توده که یک عمر برای کاخنشینان
کرملین و علیه ملت
مسلمان و کشور ایران
جاسوسی میکرد، چرا پس از دستگیری احساس
گناه و
خیانت میکند؟!
اعضا و هواداران کوردل منافقان و فدائیان ضد خلق، که برای دریافت پول بیشتر از اربابان، جهت ادامه حیات ننگین خویش و برای فعال نشان دادن خود، از هیچ جنایتی فروگذار نبوده و نیستند، چرا پس از دستگیری متوجه میشوند که فریب خوردهاند؟
آیا این اعترافات به دلیل ترس از
شنکجه و
زندان و
اعدام است؟
آیا صدای آنان در تلویزیون مونتاژ میشود؟!
آیا دارویی به آنان میخورانند که به خیانتهای خود اعتراف کنند و دفعتا تغییر موضع دهند؟!
هر چند دشمنان انقلاب اسلامی همه این اتهامات واهی را مطرح کردهاند و چارهای هم جز این ندارند؛ چون اگر جز این بگویند، باید به حقیقت اعتراف کنند که نه
شهامت آن را دارند و نه سیاست آنها اقتضا میکند.
اگر با شکنجه و زندان و
تهدید و یا با استفاده از دارو امکان داشت که حکومتی مخالفان خود را وادار به تغییر موضع کند، رژیم سابق ایران و رژیمهای فعلی جهان، خیلی زودتر، از این ابزار استفاده میکردند.
حقیقت چیز دیگر است؛ حقیقت این است که جمهوری اسلامی ایران برای پاکسازی آینه عقل و باز کردن دیده دل مجرمان و متنبه کردن آنان از دارویی استفاده میکند که برای رژیم سابق ایران و رژیمهای دیروز و امروز جهان استفاده از آن ممکن نبوده و نیست.
دارویی که جمهوری اسلامی برای متنبه کردن مجرمان بهکار میبَرد یک ترکیب شیمیایی نیست! بلکه ترکیبی از تلخی زندان توام با موعظه و ارشاد است. ممکن است بپرسید که چرا رژیمهای دیگر از این دارو نمیتوانند استفاده کنند؟!
پاسخ آن است که تلخی زندان وقتی مجرم را متنبه میکند که رژیم حاکم، خود، مجرم نباشد و داروی موعظه هنگامی مؤثر است که طبیب، واعظ متعظ باشد. منهای این دو شرط نه تنها زندان و یا ارشاد اثر قابل توجهی در اصلاح مجرمان ندارد، بلکه در بسیاری از بزهکاران، به ویژه مجرمان امنیتی، اثر معکوس دارد، و دلیل این که رژیم گذشته ایران نمیتوانست و رژیمهای فعلی جهان نمیتوانند از زندان و ارشاد زندانیان، دارویی برای اصلاح آنان بسازند، این است که فاقد این دو شرط بوده و هستند و بههمین دلیل، روز به روز، آمار جرایم در جهان افزایش مییابد.
البته عدّهای هم هستند که به موانع دائمی شناخت، مبتلا بوده، تحت هیچ شرایطی قابل اصلاح نیستند که بعدا درباره آنان بحث خواهیم کرد. فعلاً سخن در مورد موانع موقت شناخت و مواردی است که جوهرِ آینه عقل به کلی فاسد نشده باشد.
ما معتقدیم که در این موارد موعظه یا بلا و یا ترکیبی از این دو، میتواند آینه عقل را جلا دهد و دیده دل را بینا سازد، همین است که مخالفان و حتی محاربان با انقلاب و جمهوری اسلامی را وامی دارد که مواضع قبلی خود را محکوم کنند، نه چیز دیگر.
چرا احسان طبری به اسلام پیوست؟
احسان طبری، که عمری را در تحقیق و ترویج
مارکسیسم گذرانده بود، ضمن نامهای به
روزنامههای رسمی کشور، در پاسخ به این سؤال که چرا پس از دستگیری به
اسلام پیوسته است؟ میگوید: ...
خطاست اگر کسانی تصور کنند که انگیزه من در تغییر موضعگیری، ترس از فشار و عذاب، «زپانیات» مفروض و موهوم و لذا گریز بیمزده از ژرفای بیبرکت
کفر به زاویه پر رحمت اسلام است! چنین تصوری ساده کردن شدید مسئله است.
اکنون نیز تصریح میکنم که انگیزه عمده و اساسی من دایر به انتقاد به مارکسیسم در تئوری و عمل و گسستن از این ایدئولوژی و روی آوردن به اسلام راستین، که امام امت در قول و فعل خود منعکس میکنند، تغییر ژرف و واقعی در بینش بهعنوان روشنفکر ایرانی است.
عوامل متعدد عقیدتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی در ایجاد این دگرگونی بنیادی در بینش من مؤثر بود که هراس از فشار یاترس از
مرگ در عداد آنها نیست.
شک نیست زندان، به ویژه در سن پیری و پس از ابتلا به دو سکته قلبی و مغزی، وجود دیگر نقاهتهای مزمن یا حاد دیگر روند مطبوعی نیست و من مدعی نیستم که در زندان، فشار روحی را به خود احساس نکردهام، برعکس این فشار در بیدار کردن یاختههای مغز و امواج عواطف روح من که بهطرز قضاوتهای یک نواخت و یک سمته خوگر شده بود، تأثیر فراوان داشت و مرا واداشت تا چشمان خود را به سوی واقعیتی که از آن دور بودم (با آن که با آن رو به رو بودم) باز کنم و نقایص و معایب سازمانی که جزء آن بودم و شیوه تفکر مسلط برآن را از سویی و اسلام اصیل و راستین و انقلابی که امام آن را به مثابه زمینه عقیدتی برای وحدت کلمه در بین مسلمانان عالم ارائه کرده است، از سوی دیگر بشناسم...
در این قسمت از نوشته آقای طبری مجدّدا دقّت کنید:
...این فشار در بیدار کردن یاختههای مغز و امواج عواطف روح من، که به طرز قضاوتهای یک نواخت و یک سمته خوگر شده بوده، تأثیر فراوان داشت و مرا واداشت تا چشمان خود را به سوی واقعیتی که از آن دور بودم (با آن که با آن رو به رو بودم) باز کنم...
این همان بانگ بیدار باش الهی است که یاختههای مغز افراد مستعد را سخت تحت تأثیر قرار میدهد و روانهایی را که در خواب غفلت باشند، بیدار میکند و دیده را به سوی حقیقتی که با آن رو به روست، ولی آن را نمیبیند، باز مینماید؛ و این همان واقعیتی است که در احادیث اسلامی به عنوان فلسفه بلا در زمینههای مستعد مطرح شده است که بلا در مورد کسانی که جوهر آینه عقلشان فاسد نشده، موجب پاک شدن این آینه میگردد.
پیش از زندان، غبار تعصب حزبی و سازمانی، آینه عقل را تیره کرده بود. تنها کاری که زندان انجام داده این بوده است که غبار تعصب را زدوده است. و وقتی حجاب کنار رفت، دیده عقل، حقایقی را که تاکنون با آن رو به رو بوده و با همه
هوش و
ذکاوت و تحصیل و تحقیق، آنها را نمیدیده است، خوب میبیند و لذا تغییر عقیده و موضع میدهد.
این جاست که تلخی، شیرینی میآفریند و ناگوارایی، موجب گوارایی میشود و زندان آزادی میآورد و از درونِ بلا چنان
نعمت میجوشد که به گفته
امام عسکری (علیهالسّلام) بلا را احاطه میکند:
«ما مِنْ بَلِیةٍ الّا وَ لِلّهِ فِیهَا نِعمَةٌ تُحِیطُ بِهَا؛
هیچ بلایی نیست مگر این که
خداوند در آن بلا نعمتی قرار داده است که آن را فرا میگیرد.»
یعنی هیچ حادثه ناگورای در زندگی انسان رخ نمیدهد مگر این که خداوند در آن حادثه نعمت گوارایی قرار داده است که با موضعگیری صحیح انسان در برابر آن بلا، نعمت نهفته در آن، چنان آن را احاطه میکند که تلخی بلا قابل مقایسه با شیرینی نعمت نیست.
بلا وقتی مایه بیداری باشد، همانند عمل جراحی و داروی تلخی است که بیمار را از مرگ حتمی نجات میدهد. هراندازه که دارو تلخ و عمل جراحی رنج آور باشد، اگر زندگی و سلامتی انسان به آن بستگی داشته باشد، نعمت است نه
نقمت. حوادث تلخ زندگی نیز اگر موجب بیداری و هوشیاری انسان گردد و او را از هلاکت نجات دهد، بلا نیست، بلکه لطف و عنایت و نعمت الهی است.
موانعِ شناختهای عقلی را، اگر موجب فسادِ جوهرِ آینه عقل نشده باشد، از دو راه میتوان زدود:
۱. موعظه و ارشاد. اگر آینه عقل خیلی غبار نگرفته باشد، با آب موعظه قابل شستشو و غبارروبی است.
۲. بلا و مشکلات. بلا و حوادث تلخ زندگی داروی قوی و مؤثری است که با سرعت آینه عقل را پاک و دیدهاندیشه را بینا میسازد.
یکی از فلسفههای بلا از دیدگاه اسلام، بیدارسازی افرادی است که زمینه هشیاری دارند. بلا برای کسانی که در خواب غفلتاند، زنگ خطر و تازیانه تادیب و بانگ بیدار باش الهی است.
تاریخ نمونههایی بسیار از کسانی که تازیانه بلا آنان را بیدار کرده، ثبت نموده است. هواداران گروههای ضد انقلاب که پس از دستگیری، به واقع، تائب میشوند، نمونههای معاصرند.
دارویی که
جمهوری اسلامی برای اصلاح مجرمان بهکار میبرد، ترکیبی از تلخی زندان توام با شیرینی موعظه و ارشاد است.
دلیل این که رژیم گذشته ایران نمیتوانست و رژیمهای فعلی جهان نمیتوانند از داروی فوق استفاده کنند این است که تلخی زندان وقتی مجرم را تنبیه و تادیب میکند که رژیم حاکم، خود مجرم نباشد و داروی موعظه هنگامی مؤثر است که طبیب خود واعظ متعظ باشد.
اگر بلا موجب هشیاری انسان شود، همانند عمل جراحی و داروی تلخی است که انسان را از مرگ حتمی نجات میدهد که در این صورت بلا نیست، بلکه نعمت است.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «زدودن موانع شناخت» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۳/۲۵.