معرفی خداوند به کودکان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: معرفی خدا، کودکان.
پرسش: پسر هشت سالهای دارم که میپرسد که خدا چگونه است؟ لطفاً مرا راهنمایی کنید.
پاسخ:
ابتدا نگاهی از زوایه روانشناسی رشد به ویژگیهای کودکانی که در این
سن هستند میاندازیم تا بهتر بتوانیم به
معرفی خدا به کودکان بپردازیم.
روانشناسان
رشد معتقدند که کودکان هشت ساله در مرحله عملیات عینی قرار دارند.کودک در مرحله عملیات عینی نسبت به دوران کودکی تفکری منطقیتر، انعطافپذیرتر و سازمانیافتهتر از قبل دارد؛
ولی با این حال در این زمان
کودکان در صورتی میتوانند به صورت منظم و منطقی فکر کنند که با «اطلاعات عینی» سروکار داشته باشند و بتوانند مستقیماً آنها را مشاهد کنند. عملیات ذهنی آنها در مورد مسائل انتزاعی، یعنی، مسائلی که در دنیای واقعی
آشکار نیستند، ضعیف است.
مطالعات بینه و پیاژه، دلیل بر آن است که کودک ابتدا قواعد کار اشیای مختلف را میفهمد؛ سپس به نوع و جنس آنها پی میبرد. بدین سبب کودک پیش از دوازده سالگی نمیتواند مفاهیم انتزاعی (مجرّد) از قبیل
عدالت،
فضیلت،
خیر و... را بفهمد.
بنابراین باید برای توصیف خدا به سراغ مفاهیم عینی رفت؛ یعنی مفاهیم قابل مشاهده کودک، مفاهیمی که کودک آنها را لمس کرده و درک میکند.
پدر و مادر در مورد توصیف خدا، مسئولیت بزرگی برعهده دارند. آنان میتوانند در تکمیل عقائد فرزندانشان کمکهای شایانی انجام دهند. اگر در این باره کوتاهی کنند در
قیامت مؤاخذه خواهند شد. پدر و مادر باید به تمام سؤالها و چراهای کودک پاسخ دهند وگرنه روح تحقیق و
کنجکاوی او خاموش خواهد شد؛ امّا پاسخ دادن به سؤالهای آنها هم کار آسانی نیست. پاسخها باید صحیح، کوتاه و قابل فهم کودک باشد.هر چه درک و فهم کودک ترقی میکند پاسخها نیز به همان نسبت باید عمیقتر باشد. انجام این کار از عهده هر پدر و مادری ساخته نیست. باید قبلاً خودشان را آماده کرده باشند. از گفتن مطالب سنگین و خستهکننده جدّاً اجتناب کنند؛ چون نه تنها سودی ندارد، بلکه برای کودک ملالآور خواهد بود. کودک برای درک مطالب دشوار آمادگی ندارد. به همین سبب باید به ظرائف آن دقت کرد.
ما برای توضیح
خدا برای کودک با توجه به مباحث مطرح شده در
روانشناسی رشد، به چند نکته اشاره میکنیم امیدواریم که مفید باشد:
تفکر کودک در این سن نمادین است، یعنی با تصویرسازی کردن، نسبت به «چیزها» شناخت پیدا میکند. جملهای از گوگول نقل شده است که میگوید: «کار من این است که با تصویر زنده و نمادهای حیاتی سخن بگویم تا مخاطب خود با اشتیاق، درون آن را جذب کند، نه با دلیل و استدلال»
کودکی که با این روش به تعلیم
دین و
شناخت خدا دست مییابد، این
شناخت را درونسازی میکند و همیشه با او خواهد ماند؛ چون با میل و رغبت به آن رسیده است.
گاهی «آموزش دینی» مانع «تربیت دینی» میشود. یکی از اشتباههای مکرری که امروزه از روی
غفلت و
عادت انجام میشود، ملازمهای است که میان «منش دینی» ـ یا همان
حس مذهبی ـ و «دانش دینی» قائل میشوند و میپندارند که شرط قطعی دیندار بودن و دینی شدن، تراکم اطلاعات واندوختههای حفظی و صوری دانش دینی است. درحالیکه اگر آموزش به همراه پرورش حس دینی نباشد، بیفایده بلکه مضر است؛ چون گاهی خودش حجاب اکبر میشود. در باب شناخت خدا نیز همین اشتباه وجود دارد. در حقیقت ما نباید بیش از حد، فشار بر
خداشناسی کودک بیاوریم؛ بلکه آنچه مهم است، خداباوری کودک است و ما این حس را باید بیشتر تقویت کنیم؛ چون فطرتاً کودک خداباور است و این ما هستیم که او را به جهات دیگر منحرف میکنیم.
معصومان (علیهمالسلام) برای آموزش خداشناسی به کودک و حتی عامه مردم، دلایل وجود خدا را مفروض میگرفتند و کودک را با
صفات خدا و وظایفی که در قبال خدا دارد، آشنا میکردند؛ زیرا اولاً اصل وجود خدا امری فطری و بدیهی است؛ ثانیاً چون کودک در این سن از تفکر انتزاعی بهدور است و قدرت تحلیل ندارد؛ هیچگونه استدلال و برهانی برای او قابل فهم نیست؛ ثالثاً پرداختن به این بحث، نهتنها بیفایده بلکه مضر نیز است؛ زیرا طرح این مباحث بدین معناست که ممکن است خدایی در کار نباشد.همین موجب میشود راهی باز شود تا کودک در وجود خدا
تردید کند.
یکی از مربیان در این باره میگوید: «اثبات وجود خداوند برای کودک، به معنای امکان عدم وجود حضرت باریتعالی نیز میتواند باشد ... (همین)، راه را برای کودک میگشاید که در وجود خدا
شک راه دهد».
موضوع دیگری که در سیره تربیتی معصومین (علیهمالسّلام) مطرح است تأکید و توجه بسیار به «
صفات خداوند» و آشنا کردن افراد با آن صفات است. شناساندن صفات خدا یکی از روشهای کارآمد در
رشد و ارتقای
معرفت و اعتقاد به خداست، در این روش، فرد به جای متمرکز شدن بر ترسیم تصویری از ماهیت خداوند متعال، سعی میکند صفات جلال و جمال خداوند متعال را برای کودک به تصویر بکشند. این روش فوایدی دارد از جمله:
ـ مفاهیم به کار گرفته شده واضح و آشکار است. مهربانی، بخشش و... مفاهیمی هستند که
کودک پیوسته با آنها سروکار دارد و به راحتی آنها را درک میکند.
ـ این روش، در ذهن کودک تصورات نادرستی نسبت به
خداوند ایجاد نمیکند.
ـ این روش باعث میشود
علاقه و
محبت به خدا در کودک بیشتر شود؛ زیرا هر فرد فطرتاً و از عمق وجود خود کسی را که جامع صفات نیکو و زیبا باشد دوست دارد.
سعی کنید در فرصتهای مناسب و به مقدار درک و شعور کودک نام خدا و
پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) را با «عظمت» یاد کنید و مهربانیها و الطاف او را یادآورد شوید. نعمتهای فراوان الهی را در این
جهان و جهان آخرت بازگو کنید تا بدین وسیله مهر و محبت خدای بزرگ را در دل کودک تثبیت کنید، تا هنگامی که شما خدا را برای او توصیف میکنید، او احساس ارتباط مضاعفی با خدا داشته باشد.
برای افراد مذهبی خداوند مورد احترام است و «
ترس از خدا» امری مقدس تلقی میشود. به بیانی دیگر، آنها دوست ندارند به خداوند و خواست او بیتوجهی بشود؛ ولی
خداترسی و
خضوع ممکن است برای یک کودک تبدیل به وحشت از خدا شود. معمولاً، والدین وحشت از خدا را در کودک ایجاد میکنند. آنها خدا را به صورت جبّاری شکنجهگر برای فرزندشان ترسیم کرده و سختگیری در رفتار خشونتآمیز معلم یا والدین نیز موجب
ترس او از هر قدرت نیرومندتر از وی خواهد شد. ابتداییترین تصویری که کودکان از خدا دارند، معمولاً انعکاسی از تصویر آنها درباره والدین یا معلمان آنهاست. سعی کنید تصویر منفی او را از خدا
اصلاح کنید.
رحمانیت، بخشندگی و مهربانی خدا را به او نشان دهید، به نحوی که خدا را یاور خود بداند و
مجازات را ناشی از انتخابهای غلط و ناشایست خود تلقی کند، نه ناشی از جبّار بودن خداوند.
توصیف خدا را نباید منحصر در ساعات معینی کرد؛ بلکه باید از هر فرصتی بهره برد؛ مثلاً با آمدن باران و برف، با شگفتن گلهای مدرسه، با دیدن نوزاد
حیوانات و با هر جلوه و
زیبایی که در
طبیعت به چشم میخورد، باید یاد خدا را در خاطر
کودکان زنده کرد و آنان را دوستدار و خواستار خدا ساخت؛ زیرا
قرآن بهترین راه خداشناسی را مشاهده آیات و پدیدههای جهان میداند. با ذکر نعمتهای الهی باید ذهن کودک را به خدای مهربان متوجه کرد و عاطفه و محبت آنان را نسبت به خدایی که همه را آفریده است و به همه کمک میکند جلب نمود.
تصویر کودکان از خدا بسیار متاثّر از تصویری است که از والدین خود دارند. اگر کودکی والدین خود را قابل اعتماد، مهربان و قابل دسترسی بداند، احتمالاً خدا را نیز دارای چنین صفاتی خواهد کرد. از سوی دیگر، اگر والدین خود را خشن، بیتفاوت و بیانصاف بداند، درباره خدا نیز چنین تصوراتی خواهد داشت. والدین، در نحوه درک فرزندشان از خدا، بیشترین تأثیر را دارند.
به همین خاطر والدین باید
صداقت و صراحت داشته باشند، مساوات را رعایت کنند،
دروغ نگویند، همدم فرزندانشان باشند، اگر دچار مشکلی شدند به او کمک کنند و... تا تصویر مناسبی از والدین خود داشته باشد تا در هنگام تطبیق و نماسازی کودک از خدا به پدر و مادر، تصویر نیکی از خدا در ذهن او مجسم شود.
در صورتی که در این زمینه سؤال دیگری دارید دوباره با ما مکاتبه نمایید.
۱. تربیت دینی، محمد داوودی، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳ ش.
۲. تربیت، ابراهیم امینی، قم: انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۱ ش.
۳. اثرات پنهان تربیت آسیبزا، عبدالعظیم کریمی، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۸۳ ش.
۴. کلیدهای آموختن به کودکان دربارة خداوند، ایربس یاب، ترجمه: مسعود حاجی زاده، تهران: انتشارات صابرین، ۱۳۷۹ ش.
۵. اسلام و تعلیم و تربیت، ابراهیم امینی، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۷۲ ش.
۶. آموزش مفاهیم دینی همگام با روانشناسی رشد، ناصر باهنر، تهران: انتشارات سازمان تبلیغات، ۱۳۷۸ ش.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «معرفی خداوند به کودکان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۱/۰۴.