• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قریه و مدینه در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: قرآن کریم، مدینه، قریه.

پرسش: ‌چرا در قرآن کریم در برخی آیات از واژه «قریه» و در برخی دیگر از واژه «مدینه» استفاده شده است?

پاسخ: برای جواب به این سوال مفسران سه نظریه ارائه داده اند: ۱. برخی از مفسران هیچ فرقی بین این دو واژه قائل نیستند و در مواردی که هر دو برای یک مکان استعمال شده است، آن‌را از باب تفنن در لغات دانسته‌اند. ۲. هر جا صحبت از هلاکت اقوام و ارسال رسولان به منطقه‌ای است، کلمۀ قریه استعمال شده است و هرجا از آمدن یک انسان مؤمن که در آن مکان زندگی می‌کند سخن گفته، به آن مکان مدینه اطلاق شده است. ۳. به مکانی که محل حضور پیامبران الهی و مؤمنان است؛ مدینه گفته شده و آن‌جا که از حضور رسولان الهی خالی است قریه اطلاق شده است. از سه نظریه بیان شده؛ اولی تاکید بر محاسن کلامی قرآن دارد، همان طور که نظریه دوم نظم و تدبیر و عدم آن‌را فرق بین دو کلمه و استعمالات آن در قرآن دانسته است؛ اما نظریه سوم، ملاک تقسیم بندی اماکن، به قریه و مدینه را ملاکی صرفاً معنوی می‌داند.



سلام علیکم؛ سبب تحول و تبدیل «قریه» به «مدینه» در قرآن کریم چیست؟ خداوند در سوره یس می‌فرماید: «واضرب لهم مثلا اصحاب القریة اذ جاء‌ها المرسلون»، سپس بعد از آن می‌فرماید: « و جاء من اقصی المدینة رجل یسعی قال یا قوم اتبعوا المرسلین»؟ مانند این در سوره کهف و سوره یوسف نیز آمده است؟


برخی از مفسران هیچ فرقی بین این دو واژه قائل نیستند و در مواردی که هر دو برای یک مکان استعمال شده است، آن‌را از باب تفنن در لغات دانسته‌اند و برخی دیگر می‌گویند: هر جا صحبت از هلاکت اقوام و ارسال رسولان به منطقه‌ای است، کلمۀ قریه استعمال شده است؛ زیرا در واژۀ «مدینه» نظم و تدبیر لحاظ شده است و مناسب‌تر با ارسال رسول و هلاکت اقوام، استعمال «قریه» است. برخی دیگر می‌گویند: هر جا صحبت از ایمان و رسولان الهی بوده، مدینه استعمال شده و آن‌جا که از حضور رسولان خالی بوده یا به نوعی از مظاهر فساد آن‌جا صحبت شده، قریه استعمال شده است. در نظریه سوم؛ ملاک تقسیم بندی اماکن، به قریه و مدینه را ملاکی صرفاً معنوی می‌داند.


«قریه» به محل تجمع مردم اطلاق شده که از آن به دهکده و آبادی یاد می‌شود.
[۲] مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص۶۳، بی‌جا، بی‌تا.
«مدینه» که جمع آن «مدن» است به معنای شهر است
[۳] مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص۲۵۸، بی‌جا، بی‌تا.
و گاهی مراد از آن مدینة الرسول است که ابتدا به نام یثرب خوانده می‌شد و پس از هجرت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مدینه خوانده شد، قرآن می‌فرماید: «ما کانَ لِاَهْلِ‌ الْمَدِینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْاَعْرابِ اَنْ یتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ»
از لغت مدینه مدنیّت و تمدن و شهرنشینی قابل استفاده است؛ لذا «تمدّن» به معنای شهرسازی و آبادانی آمده است.
[۵] مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص۲۵۸، بی‌جا، بی‌تا.

از بررسی کلمات لغویان و موارد کاربرد واژه قریه در قرآن کریم (بیش از پنجاه مورد) اطمینان حاصل می‌شود که آنچه در واژه‌ قریه ملحوظ است مطلق عمران و آبادی ظاهری و مادّی است، اعم از این‌که شهر باشد یا روستا و آنچه در مقابل قریه قرار دارد واژه مدینه نیست، بلکه مقابل آن، واژه «بَدْو» و «بادیه» است که بر بیابان یا منطقه محروم از عمران اطلاق می‌شود؛
[۶] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۴، ص۵۵۳، اسراء، قم، ۱۳۸۹ ش.
لذا در قرآن کریم و به اعتراف برخی از مفسران، این دو واژه به جای هم به کار برده شده است.
[۸] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۴، ص۵۵۳، اسراء، قم، ۱۳۸۹ ش.

پس با توجه به معنای لغوی، آنچه از مدینه فهمیده می‌شود از قریه دانسته نمی‌شود، مثلاً در عباراتی مانند: «انا مدینة العلم و علیٌ بابها»، استعمال «مدینه» گویاتر از قریه است.
[۱۰] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۴، ص۵۵۳، اسراء، قم، ۱۳۸۹ ش.



این‌که چرا در برخی آیات مانند آنچه در سؤال آمده است، برای یک مکان هم قریه اطلاق شده و هم مدینه؟ انسان را به این سؤال رهنمون می‌کند که اصولاً در قرآن چه فرقی بین قریه و مدینه است؟ در این مورد مفسران سه نظریه ارائه داده‌اند که به بررسی آنها به طور مختصر می‌پردازیم.

۴.۱ - عدم وجود تفاوت بین قریه و مدینه

برخی از مفسران هیچ فرقی بین این دو واژه قائل نیستند و در مواردی که هر دو برای یک مکان استعمال شده است، آن‌را از باب تفنن در لغات دانسته‌اند.

۴.۲ - تجمع و اقامت

از آن‌جایی که قریه به معنای تجمع است، و فرقی ندارد که این تجمع ساختمان‌ها باشد یا تجمع افراد ولی در واژۀ مدینه مفهوم اقامت و نظم و تدبیر لحاظ شده است؛ لذا هر جا صحبت از هلاکت اقوام و ارسال رسولان به منطقه‌ای است، کلمۀ قریه استعمال شده است؛ زیرا در واژۀ مدینه نظم و تدبیر لحاظ شده است و مناسب‌تر با معنای بیان شده، استعمال «قریه» است. در سورۀ یس ابتدا می‌فرماید: «و اضرب لهم مثلا اصحاب القریة اذ جاء‌ها المرسلون»، سپس می‌فرماید: «و جاء من اقصی المدینة رجل یسعی قال یا قوم اتبعوا المرسلین» چون در آیه اول صحبت از ارسال رسول برای مردم بی‌ایمان است، از مکان آنان به قریه یاد شده و در آیه دوم چون از آمدن یک انسان مؤمن که در آن مکان زندگی می‌کند سخن گفته، به آن مکان مدینه اطلاق شده است.
مانند همین نسبت در سوره کهف هم آمده است، در آن‌جا که موسی (علیه‌السّلام) و همراهش به منطقه‌ای رسیدند که مردم از پذیرایی این دو ولیّ خدا سر باز زدند، لذا در قرآن از آن مکان، تعبیر به روستا شده است: «فَانْطَلَقا حَتَّی اِذا اَتَیا اَهْلَ قَرْیةٍ اسْتَطْعَما اَهْلَها فَاَبَوْا اَنْ یضَیفُوهُم..» آن دو در همین روستا دیواری دیدند که در حال خراب شدن بودن؛ لذا بدون هیچ چشم داشتی آن دیوار را اصلاح کردند. در چند آیه بعد وقتی به فلسفه تعمیر دیوار اشاره می‌شود کلام درباره پدر مؤمن و صالح دو پسر است که در آن‌جا ساکن بوده، لذا تعبیر قرآن تغییر کرده و از همان منطقه به شهر یاد می‌کند و می‌فرماید: «وَ اَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَینِ یتیمَینِ فِی الْمَدینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ اَبُوهُما صالِحاً فَاَرادَ رَبُّکَ اَنْ یبْلُغا اَشُدَّهُما وَ یسْتَخْرِجا کَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّک...» اما دیوار از آنِ دو پسر یتیم از مردم این شهر بود. در زیرش گنجی بود، از آنِ پسران، پدرشان مردی صالح بود. پروردگار تو می‌خواست آن‌دو به حد رشد رسند و گنج خود را بیرون آرند. و من این کار را به میل خود نکردم. رحمت پروردگارت بود.

۴.۳ - محل حضور پیامبران الهی و مؤمنان

به مکانی که محل حضور پیامبران الهی و مؤمنان است؛ مدینه گفته شده و آن‌جا که از حضور رسولان الهی خالی است قریه اطلاق شده است. بنابراین هر جا صحبت از ایمان و رسولان الهی بوده، مدینه استعمال شده و آن‌جا که از حضور رسولان خالی بوده یا به نوعی از مظاهر فساد آن‌جا صحبت شده، قریه استعمال شده است؛ پس شاید بتوان گفت: تمدّن و رشد جوامع، بستگی به ایمان مردم دارد شهری که شهروندانش کافر باشند، روستاست و روستایی که حتّی یک مؤمن در آن حضور یابد، رشد یافته و شهر می‌شود.

۴.۳.۱ - آیات اشاره کننده به معنای سوم

از جمله آیات که مؤیّد این معنا است می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱. «رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیةِ الظَّالِمِ اَهْلُها»، در این آیه چون از ظلم ساکنان صحبت به میان آمده از مکان زندگی شان به قریه نام برده شده است.
۲. «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیةِ الَّتی‌ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ اِذْ یعْدُونَ فِی السَّبْتِ اِذْ تَاْتیهِم.» در این آیه خدواند می‌فرماید: و از آنها درباره (سرگذشت) شهری که در ساحل دریا بود بپرس! زمانی که آنها در روزهای شنبه، تجاوز (و نافرمانی) خدا می‌کردند همان هنگام که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب، ) آشکار می‌شدند امّا در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمی‌آمدند این چنین آنها را به چیزی آزمایش کردیم که نافرمانی می‌کردند!
۳. «وَ لُوطاً آتَیناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْقَرْیةِ الَّتی‌ کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِث...» این‌جا که صحبت از گذشته مردمی است که فاسد بودند و انجام خبائث در این آیه به آنان نسبت داده شده، قریه اطلاق کرده است.
۴. «وَ لَقَدْ اَتَوْا عَلَی الْقَرْیةِ الَّتی‌ اُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ...» یعنی و بر قریه‌ای که بر آن باران عذاب باریده بودیم گذر می‌کردند. آیا آن را نمی‌دیدند؟ آری، به قیامت امید نداشتند.

۴.۳.۲ - تذکر

اگر چه این معنا (معنای سوم) در استعمال مطلق قریه و مدینه (نه استعمال هر دو برای یک مکان خاص) در قرآن دیده می‌شود (در تفسیر تسنیم؛ مفسر گرانقدر در توجیه اطلاق "قریه" به مکه معظمه در آیۀ ۷۵ سورۀ نساء «ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها..» می‌گویند: «آیه مورد بحث بر مسلمانان مکّه در صدر اسلام تطبیق شده است که قدرت مهاجرت نداشتند و در چنگال کافران به استضعاف کشیده شده بودند؛ ولی آیه شریفه کلی است و به زمان و مکان‌ خاص اختصاص ندارد. مکّه با همه عظمتش که خدای سبحان به آن سوگند یاد می‌کند: «لااُقسِمُ بِهذا البَلَد » براثر ظلم مستکبران، به زندانی تبدیل شده بود که موحّدان در آن به ستوه می‌آیند و دست تضرع به سوی حق تعالی دراز می‌کنند، در چنین وضعی این شهر دیگر عظمتی ندارد. عظمت مکّه هنگامی است که پیامبر در آن باشد و قسم خدای سبحان به شهر مکّه نیز برای آن است که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن ساکن است: «لااُقسِمُ بِهذا البَلَد و انتَ حِلٌّ بِهذا البَلَد»)
[۲۷] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۱۹، ص۵۱۸، اسراء، قم، ۱۳۸۹ ش.
ولی مواردی را هم می‌توان نام برد که به ظاهر خلاف این قاعده است؛ مثلاً می‌فرماید: «وَ کانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یفْسِدُونَ فِی الْاَرْضِ» با این که به فساد عده‌ای در شهر اشاره می‌کند ولی واژه مدینه آمده است. یا «وَ جاءَ اَهْلُ الْمَدینَةِ یسْتَبْشِرُونَ» این آیه در باره مردان فاسد قوم لوط است که با دیدن میهمانان لوط به یکدیگر مژده می‌دادند، ولی کلمۀ مدینه استعمال شده است. (با آوردن این شواهد در صدد نفی این معنا برای استعمال قریه و مدینه در قرآن نیستیم؛ بلکه اگر توجیه مناسبی برای آیات یاد شده و دیگرآیات مشابه ارائه شود، این معنا قابل قبول است.)
البته شاید بتوان این معنا را در آیاتی که قریه و مدینه برای یک مکان خاص استعمال شده است (مانند آن چه در سوره یس آمده) صحیح دانست. به عبارت دیگر، می‌توان قبول کرد حداقل در مواردی که هر دو برای یک مکان استعمال شده است، معنا متفاوت است.


از سه نظریه بیان شده؛ اولی تاکید بر محاسن کلامی قرآن دارد، همان طور که نظریه دوم نظم و تدبیر و عدم آن‌را فرق بین دو کلمه و استعمالات آن در قرآن دانسته است؛ اما نظریه سوم، ملاک تقسیم بندی اماکن، به قریه و مدینه را ملاکی صرفاً معنوی می‌داند.


۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص۴۰۲، دفتر نشر الکتاب، ۱۴۰۴ق.    
۲. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص۶۳، بی‌جا، بی‌تا.
۳. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص۲۵۸، بی‌جا، بی‌تا.
۴. توبه/سوره۹، آیه۱۲۰.    
۵. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص۲۵۸، بی‌جا، بی‌تا.
۶. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۴، ص۵۵۳، اسراء، قم، ۱۳۸۹ ش.
۷. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۷۴، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.    
۸. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۴، ص۵۵۳، اسراء، قم، ۱۳۸۹ ش.
۹. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۶۸، دار الکتاب، قم، ۱۴۰۴ ق.    
۱۰. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۴، ص۵۵۳، اسراء، قم، ۱۳۸۹ ش.
۱۱. یس/سوره۳۶، آیه۱۳.    
۱۲. یس/سوره۳۶، آیه۲۰.    
۱۳. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج‌۲۲، ص۳۶۵، بی‌جا، بی‌تا.    
۱۴. یس/سوره۳۶، آیه۱۳.    
۱۵. یس/سوره۳۶، آیه۲۰.    
۱۶. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۹، ص۲۵۴، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ ش.    
۱۷. کهف/سوره۱۸، آیه۷۷.    
۱۸. کهف/سوره۱۸، آیه۸۲.    
۱۹. ر. ک:قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۹، ص۵۳۲، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، ۱۳۸۳ ش.    
۲۰. نساء/سوره۴، آیه۷۵.    
۲۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۳.    
۲۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۴.    
۲۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۴۰.    
۲۴. نساء/سوره۴، آیه۷۵.    
۲۵. بلد/سوره۹۰، آیه۱.    
۲۶. بلد/سوره۹۰، آیه۱-۲.    
۲۷. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۱۹، ص۵۱۸، اسراء، قم، ۱۳۸۹ ش.
۲۸. نمل/سوره۲۷، آیه۴۸.    
۲۹. حجر/سوره۱۵، آیه۶۷.    
۳۰. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۸۴، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ ق.    



سایت اسلام کوئست، برگرفته از مقاله "چرا در قرآن کریم در برخی آیات از واژه «قریه» و در برخی دیگر از واژه «مدینه» استفاده شده است؟"، تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۱۲/۰۴.    






جعبه ابزار