فرق علم الکتاب با علم من الکتاب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: آصف بن برخیا،
امام علی (علیهالسّلام)، علم الکتاب، علم من الکتاب.
پرسش: در
قرآن کریم هر دو تعبیر «علم الکتاب» و «علم من الکتاب» وجود دارد. این دو تعبیر چه تفاوتی با یکدیگر دارند و چه افرادی دارای این دانشها میباشند؟
پاسخ: برخی روایات گویای آن است که تفاوت این دو نوع دانش، مانند تفاوت قطره در برابر دریا است؛ و گویا «علم من الکتاب» قطرهای است در برابر دریای «علم الکتاب». چنانکه مصداق علم من الکتاب را «آصف بن برخیا» و مصداق علم الکتاب را نیز «امام علی (علیهالسّلام)» تعیین کردهاند.
قرآن کریم در داستان
حضرت سلیمان (علیهالسّلام) و دستور وی به حاضر کردن تخت ملکه سبا میفرماید:
«قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ اَنَا ءَاتِیکَ بِهِ قَبْلَ اَن یَرْتَدَّ اِلَیْکَ طَرْفُک؛
کسی که دانشی از کتاب داشت (خطاب به سلیمان) گفت: پیش از آنکه چشم برهم زنی، آن تخت را نزد تو خواهم آورد!»
همچنین در بیان گفتوگوی
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با
کفّار قریش میفرماید:
«وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ؛
آنها که کافر شدند میگویند: تو پیامبر نیستی! با آنان بگو: اینکه
خداوند، و کسی که علم کتاب نزد او است، میان من و شما گواه باشند، برایم کافی است.»
روایاتی که به تفسیر این دو آیه پرداختهاند به تفاوت معنایی میان آنها اشاره کردهاند که بر اساس برخی از آنها دانشی که از آن با عنوان «علم من الکتاب» یاد شده است، در برابر دانشی که برای معرفی آن از عبارت «علم الکتاب» استفاده شده است، مانند قطرهای در برابر دریا است.
«عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ هُوَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ سُئِلَ عَنِ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ اَعْلَمُ- اَمِ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ فَقَالَ مَا کَانَ عِلْمُ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ عِنْدَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ اِلَّا بِقَدْرِ مَا تَاْخُذُ الْبَعُوضَةُ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ، فَقَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ اَلَا اِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ اِلَی الْاَرْضِ وَ جَمِیعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِیُّونَ اِلَی خَاتَمِ النَّبِیِّینَ فِی عِتْرَةِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ.»
از نظر ادبی نیز میتوان گفت:
«عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَاب»، علم جزئی است، ولی «عِلْمُ الْکِتاب» علم کلی است؛ زیرا ظاهراً «مِن» در «عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَاب» به معنای «بعض» است؛ بنابراین علم من الکتاب به معنای علم به بخشی از کتاب است؛ اما ظاهر «عِلْمُ الْکِتاب»، علم به کل کتاب میباشد.
مفسران در تعیین مصداق افرادی که از این نوع دانشها برخوردارند، نظرات متفاوتی مطرح کردهاند؛ در مورد مصداق فردی که دارای «عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» بود، بیشتر روایات به ویژه روایاتی که از
ائمه (علیهالسّلام) در اینباره نقل شده، ناظر به آن است که شخص دارای این دانش، «آصف بن برخیا»، وزیر و وصی حضرت سلیمان (علیهالسّلام) میباشد.
البته مصادیق دیگری نیز برای این آیه در تفاسیر مطرح شده است.
اما نظرات در تعیین مصداق آیه «عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» نیز متفاوت است که جهت اختصار، بیشتر از یک تفسیر نقل میکنیم که در آن تا حدودی به اختلاف دیدگاهها نیز اشاره شده است:
کفار قریش، منکر آسمانی و نشانه الهی بودن قرآن بودند؛ ازاینرو از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درخواست نشانهای غیر از قرآن میکردند، و هنگامی که از آمدن نشانهای غیر از قرآن ناامید شدند، ناگزیر اصل رسالت را انکار کردند، و گفتند: تو اساساً پیامبر نیستی: «لَسْتَ مُرْسَلًا». و جمله: «قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» پاسخی برای این انکار است و خداوند با این جمله به پیامبر خود تلقین میکند که علیه کفار اقامه
حجت کند، و این جمله حجتی قطعی است، نه خطابی، و نه حواله به چیزی که راهی برای تحصیل علم به آن نباشد.
در جمله اوّل «قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ»، استشهاد به خود خدای متعال است که خود، ولی امر رسالت است و شهادت در اینجا به معنای تحمل شهادت، یعنی مشاهده صحنه جهت گواهیدادن در آینده نیست؛ بلکه به معنای ادای شهادت، و گواهیدادن است؛ و خداوند با اعمال اعجاز در قرآن، در واقع به صورت عملی، گواهی به رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داده است.
اما شهادت به معنای تحمل در اینجا معنا ندارد؛ زیرا نمیتوان صدق رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به علم خدا ارجاع داد و علم خدا را حجت علیه طرف مقابل بدانیم؛ زیرا طرف مقابل راهی به علم خدا ندارد تا بفهمد آیا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ادعای خود درست میگوید و یا به خدا
افتراء و
دروغ میبندد.
با این مقدمه در مورد جمله «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» نیز به باید گفت، منظور این است که برای گواهیدادن به رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کسانی که علم کتاب دارند کافی هستند. برایناساس، نادرستی برخی از تفاسیر را نیز میتوان فهمید:
الف) برخی گفتهاند که منظور از «من عنده علم الکتاب»، «خداوند متعال» است؛ زیرا مقصود از کتاب «
لوح محفوظ» است، و روشن است که فقط خداوند است که به لوح محفوظ علم دارد.
این تفسیر را نمیتوان پذیرفت؛ چون خلاف ظاهر
عطف است؛ زیرا شهادت خدا یکبار ذکر شده بود و تکرار آن معنا ندارد.
ب) عدهای دیگر گفتهاند: منظور از کتاب
تورات و
انجیل، و یا فقط تورات است. معنایش این است که علمای اهل کتاب برای شهادت بین من (پیامبر) و شما کافی هستند؛ زیرا ایشان از بشارتهایی که در مورد من در کتابشان آمده خبر دارند، و اوصاف مرا در کتاب خود خواندهاند.
این تفسیر نیز صحیح نیست؛ زیرا در آیه شریفه، سخن از ادای شهادت به پیامبری حضرتشان است، و نه تنها علم و دانش به آن! از سوی دیگر، این سوره در
مکه نازل شده و تا آن زمان هیچ فردی از علمای اهل کتاب
ایمان نیاورده به رسالت آنحضرت شهادت نداده بود، و در چنین وضعیتی معنا ندارد که احتجاج، مستند به شهادتی شود که هنوز احدی آن را اقامه نکرده است.
ج) برخی هم گفتهاند: منظور، آن عده از علمای اهل کتاباند که
اسلام آوردهاند؛ مانند
عبداللَّه بن سلام،
تمیم داری،
جارود و
سلمان فارسی و بعضی هم گفتهاند: مراد تنها عبداللَّه بن سلام است.
پاسخ این سخن هم این است که سوره مورد نظر در مکه نازل شده، و نامبردگان در
مدینه مسلمان شدند.
د) بعضی دیگر معتقدند، منظور از کتاب در این آیه، همان کتاب مقدس قرآن است، و معنای آیه این خواهد بود که هر کس قرآن را فراگرفته و در آن تخصص یافته باشد، گواه خواهد بود که این کتاب از ناحیه خدا است، و من (پیامبر) هم که آورنده آن هستم فرستاده خدایم.
مشکل این تفسیر این است که در اینصورت جا داشت که آیه صریحاً متعرض قرآن شده و بفرماید: قرآن بزرگترین نشانه بر رسالت است، در حالی که چنین نفرمود، بلکه فرمود: «شهادت کسی که علم به کتاب دارد کافی است».
از مجموع مباحث و با توضیحاتی که ارائه شد که مقصود شهادت ادائی است، نه تحمل شهادت، و نیز اینکه آیه در مکه نازل شده است، میتوان گفت تنها احتمالی که با محتوای آیه تطابق دارد، همان تفسیری است که در روایات اهلبیت (علیهالسّلام) بیان شده است که مقصود از «من عنده علم الکتاب»
امام علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) میباشد.
در همین راستا
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: کسی که علم الکتاب نزد او است امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است.«عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ هُوَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ»
و نیز در روایت دیگری فرمود: آنچه در اختیار سلیمان (علیهالسّلام) قرار گرفته بود، تنها یک حرف از حروف
اسم اعظم بود، و امام علی (علیهالسّلام) و دیگر
ائمه (علیهالسّلام) به تمام آن آگاهند.
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کُنْتُ عِنْدَهُ فَذَکَرُوا سُلَیْمَانَ وَ مَا اُعْطِیَ مِنَ الْعِلْمِ وَ مَا اُوتِیَ مِنَ الْمُلْکِ فَقَالَ لِی وَ مَا اُعْطِیَ سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ اِنَّمَا کَانَ عِنْدَهُ حَرْفٌ وَاحِدٌ مِنَ الِاسْمِ الْاَعْظَمِ وَ صَاحِبُکُمُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ وَ کَانَ وَ اللَّهِ عِنْدَ عَلِیٍّ ع عِلْمُ الْکِتَابِ فَقُلْتُ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ».
روایات اهلبیت (علیهالسّلام) در این زمینه متعدد و بسیار است.
گفتنی است علاوه بر منابع شیعی، تعدادی از مفسران اهلسنت نیز به این موضوع پرداختهاند که منظور از «من عنده علم الکتاب»، امام علی (علیهالسّلام) است.
از مجموع آنچه بیان شد، اگر جمله «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»، به کسی از گروندگان به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منطبق گردد، به یقین به علی (علیهالسّلام) منطبق خواهد شد؛ زیرا تنها او بود که به شهادت روایات صحیح و بسیار، از تمامی امت مسلمان به کتاب خدا داناتر بود.
حدیث ثقلین که هم از طرق
شیعه و هم از طرق
اهل سنت به ما رسیده در اثبات این مدعا کافی است؛ زیرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آن حدیث فرمود:
«در میان شما دو چیز بس بزرگ میگذارم، یکی کتاب خدا، و دیگری
عترت و اهلبیتم! این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا کنار حوض نزد من آیند، و شما بعد از من تا زمانی که از این دو پیروی کنید، هرگز گمراه نخواهید شد».
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «فرق علم الکتاب با علم من الکتاب»، تاریخ بازیابی۱۴۰۱/۳/۱۶.