• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عطف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: قرآن، کتاب، عطف.
پرسش: خداوند می‌فرماید: « الم ذَالِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ فیه »، « الر تِلْکَ ءَایَاتُ الْکِتَابِ وَ قُرْءَانٍ مُّبِین » و « طس تِلْکَ ءَایَاتُ الْقُرْءَانِ وَ کِتَابٍ مُّبِین ». یک اشکال واضح به ذهن می‌رسد و آن اینکه بر حسب ادبیات عرب و قول مفسران عطف به حرف «واو» اقتضای تغایر و دوگانگی دارد، پس چگونه است که در این آیات یک چیز بر خودش عطف شده است؟
پاسخ: در اینکه مراد از کتاب و قرآن در این دو آیه یک معناست یا هر کدام معنای خاصی دارند، بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد؛ گروهی گفته‌اند: «هر دو به یک معنا هستند» و عده دیگری می‌گویند: «معنای هر کدام با دیگری متفاوت است».

بنا بر دیدگاه کسانی که این دو را دارای معنای متفاوت می‌دانند، هیچ اشکالی بر عطف هر کدام بر دیگری وجود ندارد؛ اما بنا بر دیدگاه کسانی که این دو را به یک معنا می‌دانند، عطف هر کدام بر دیگری، عطف شیء بر خودش می‌شود و در ابتدای امر ایراد و اشکال به نظر می‌رسد؛ اما در حقیقت ایراد و اشکالی بر آن وارد نیست.




در آیه « الر تِلْکَ ءَایَاتُ الْکِتَابِ وَ قُرْءَانٍ مُّبِین »، «الکتاب» به‌صورت معرفه و قرآن به‌صورت نکره آمده و بر الکتاب عطف شده است؛ ولی در آیه « طس تِلْکَ ءَایَاتُ الْقُرْءَانِ وَ کِتَابٍ مُّبِین »، «القرآن» به‌صورت معرفه و کتاب به‌صورت نکره آمده و بر القرآن، عطف شده است. این کار، نوعی تفنّن در عبارت است و در هر دو مورد معرفه بودنِ یکی برای آن است که قرآن پیش روی شماست و شما آن را می‌شناسید و نکره بودنِ دیگری برای آن است که قرآن از چنان عظمتی برخوردار است که بالاتر از هر سخن دیگری است و سخن گفتن به مانند آن، دور از دسترس بشر است.
[۴] بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ۷، ص ۱۱۰، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ ش.
[۵] جعفری، یعقوب، کوثر، ج ۶، ص ۹ ـ ۱۰، بی‌جا، بی‌تا.
[۶] نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج ۹، ص ۱۸ - ۱۹، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۸ ق.



در اینکه معنا و مقصود از کتاب در این دو آیه چیست، بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد:

۲.۱ - ۱. قرآن

گروهی می‌گویند: «مراد از کتاب، قرآن است؛ بنابراین قرآن و کتاب، دارای یک معنا هستند».
[۷] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۳۲۹، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش.
[۸] حسینی، شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج ۷، ص ۸۰، انتشارات میقات، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۳ ش.


۲.۲ - ۲. تورات و انجیل

برخی مانند مجاهد معتقدند: «مراد از کتاب، تورات و انجیل است».
[۱۰] به نقل از طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۶، ص ۵۰۵، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش.


۲.۳ - ۳. کتاب‌های آسمانی

بعضی دیگر مانند قتاده می‌گویند: «مراد از کتاب، کتاب‌هایی است که قبل از قرآن بر پیامبران پیشین نازل شده است».
[۱۱] به نقل از طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۶، ص ۵۰۵، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش.


۲.۴ - ۴. لوح محفوظ

عده‌ای برآنند: «مراد از کتاب، لوح محفوظ است».
[۱۲] قرشی، سید‌علی‌اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج ۵، ص ۳۲۹، بنیاد بعثت، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۷ ش.
[۱۳] فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۲۴، ص ۵۴۰، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ ق.



بنابر قول کسانی که می‌گویند مراد از کتاب، قرآن نیست، بلکه انجیل یا تورات یا کتاب‌های آسمانی نازل شده بر پیامبران پیشین و یا لوح محفوظ است، هیچ ایراد و اشکالی برای عطف هر کدام بر دیگری وجود ندارد.


اما بنابر دیدگاه کسانی که قرآن و کتاب را به یک معنا می‌دانند به نظر ابتدایی و غیر محققانه ممکن است اشکال وارد شود که در عطف، باید بین معطوف و معطوف‌ٌعلیه مغایرت وجود داشته باشد؛ درحالی‌که در این آیه مغایرت وجود ندارد و عطف شیء بر نفس خود شده است و عطف شیء بر نفس خویش صحیح نیست.


برای جواب این اشکال باید به ادبیات عرب و علم نحو که یکی از علوم ادبی عرب است مراجعه نمود. در علم نحو در بحث عطف به حروف، بیان شده است: «اصل غالب در عطف به حروف این است که بین معطوف و معطوف‌ٌعلیه، از جهت لفظ و معنا مغایرت و دوگانگی وجود داشته باشد و معمولاً در کلام عرب، عطف شیء بر خودش نمی‌شود. اما گاهی عرب، برای مقصود و غرض بلاغی که همان تأکید و تقویت معنای معطوف علیه باشد، فقط به تغایر لفظی اکتفا می‌کند و یک شیء را بر خودش عطف می‌کند»؛ مانند «و اَلفَی قولها کَذِباً و میناً.»؛ در اینجا کَذِب و مَین، از نظر لفظ دارای تغایر هستند؛ اما از نظر معنا یکی هستند (هر دو به معنای دروغ‌گویی هستند)؛ ولی برای تقویت و تأکید معنای کَذِب، مَین را بر آن عطف نموده‌اند. این نوع عطف کردن گرچه کم است، اما طبق قاعده و قانون است.
[۱۴] عباس حسن، النّحو الوافی، ج ۳، ص ۴۷۲، المحبّین للطّباعة والنّشر، قم، چاپ اول، ۱۴۲۸ ق.



پس عطف قرآن بر کتاب و یا عطف کتاب بر قرآن در این دو آیه، طبق قاعده و قانون ادبی در کلام عرب و از باب بلاغت به جهت تأکید است و هیچ‌گونه ایراد و اشکالی بر آن وارد نیست؛ بلکه بر زیبایی معنایی کلام افزوده شده است.


برخی از مفسران نیز در عطف این دو کلمه بر یکدیگر به تأکید و تفنن در عبارت اشاره کرده‌اند که بیانگر همان قاعده ادبی در علم نحو است که بیان نمودیم.
[۱۵] مکارم، شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۶ ؟؟؟، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ ش.
[۱۶] درویش، محیی‌الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج ۵، ص ۲۱۲ ـ ۲۱۳، دار الارشاد، سوریه، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ ق.



۱. حجر (۱۵)، آیه ۱.    
۲. نمل (۲۷)، آیه ۱.    
۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۳۳۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ ق.    
۴. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ۷، ص ۱۱۰، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ ش.
۵. جعفری، یعقوب، کوثر، ج ۶، ص ۹ ـ ۱۰، بی‌جا، بی‌تا.
۶. نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج ۹، ص ۱۸ - ۱۹، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۸ ق.
۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۳۲۹، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش.
۸. حسینی، شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج ۷، ص ۸۰، انتشارات میقات، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۳ ش.
۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۳۳۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ ق.    
۱۰. به نقل از طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۶، ص ۵۰۵، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش.
۱۱. به نقل از طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۶، ص ۵۰۵، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش.
۱۲. قرشی، سید‌علی‌اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج ۵، ص ۳۲۹، بنیاد بعثت، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۷ ش.
۱۳. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۲۴، ص ۵۴۰، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ ق.
۱۴. عباس حسن، النّحو الوافی، ج ۳، ص ۴۷۲، المحبّین للطّباعة والنّشر، قم، چاپ اول، ۱۴۲۸ ق.
۱۵. مکارم، شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۶ ؟؟؟، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ ش.
۱۶. درویش، محیی‌الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج ۵، ص ۲۱۲ ـ ۲۱۳، دار الارشاد، سوریه، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ ق.



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : شیوه ادبی قرآن | قرآن شناسی




جعبه ابزار