عمر بن سعد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عمر بن سعد بن ابیوقاص.
پرسش: عمر بن سعد بن ابیوقاص چه شخصیتی داشت؟
پاسخ:
عمر بن سعد، پسر ابیوقاص بود.
پدر عمر، از مشاهیر اصحاب
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله،
و از سرداران صدر اسلام و امرای
عرب بود.
او جزو اولین افرادی بود که
اسلام آورد و در زمان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در جنگهای زیادی شرکت کرد.
سعد بن ابیوقاص از
طایفه بنیزهره و قریش بود و با مادر پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ خویشاوندی قبیلهای داشت.
مدت سه سال
حاکم کوفه شد و از اعضای شورای شش نفرهای بود که برای تعیین
خلیفه از جانب
عمر انتخاب شده بودند.
مورخان سال تولد عمر بن سعد را سال مرگ
عمر بن خطاب یا در دوران پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ دانستهاند.
عمر بن سعد بعد از کشته شدن
عثمان، پدرش را
تشویق کرد تا ادعای
خلافت کند؛ اما پدرش این پیشنهاد را رد کرد.
او از جمله اشراف کوفه بود که علیه حجر بن عدی گواهی داد. و این گواهی زمینهساز
شهادت حجر به دست
معاویه شد.
عمر بن سعد مقیم کوفه بود، عبیدالله بن زیاد او را به حکومت همدان و ری منصوب کرده و گروهی را همراه او ساخته بود که بروند. در این میان حسین بن علی ـ علیهالسلام ـ به عراق آمد. عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد فرمان داد به مقابله
امام حسین ـ علیهالسلام ـ برود و چهار هزار تن از سپاهیان خود را همراه او کرد و به عمر گفت: اگر حسین ـ علیهالسلام ـ پیش من آید و بپذیرد که دست در دست من نهد، چنان رفتار کن؛ وگرنه با او بجنگ. عمر بن سعد نپذیرفت. ابن زیاد گفت: اگر نپذیری تو را از حکومت عزل و خانهات را خراب خواهم کرد. عمر بن سعد تسلیم شد و به مقابله حسین ـ علیهالسلام ـ رفت و با او جنگ کرد تا اینکه امام حسین ـ علیهالسلام ـ به
شهادت رسید.
عمر بن سعد به دستور ابن زیاد، در کربلا
آب را به روی امام حسین ـ علیهالسلام ـ و یارانش بست.
همچنین پس از شهادت امام حسین علیهالسلام، دستور داد که سپاهیانش بر بدن آن حضرت با اسب بتازند.
وقتی عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین ـ علیهالسلام ـ پیش عبیدالله بن زیاد رفت، ابن زیاد به عمر سعد گفت: آن نامه که درباره کشتن حسین به تو دادم به من بازگردان. عمر گفت: چرا؟ فرمانی دادی و من به انجام رسانیدم و آن نامه هم گم شده است. ابنزیاد گفت: باید بیاوری؛ عمر سعد همان جواب را دوباره تکرار کرد. ابن زیاد اصرار کرد تا اینکه عمر گفت: نامه را گذاشتم که چون پیر
زنان قریش در مدینه بر من اعتراض کنند، آن نامه عذر من باشد. من تو را پند دادم و
نصیحت کردم درباره حسین که اگر پدرم را چنان نصیحت کرده بودم، حق او را ادا کرده بودم....
عمر بن سعد از کارش بسیار پشیمان و اندوهگین شد؛ زیرا او نسبت به منصبهای وعده داده شده توسط ابنزیاد، نومید گشت. او از مجلس ابنزیاد برخاست و به سمت خانه رفت و در راه میگفت: هیچکس به منزل خویش بازنگشت، آنطور که من بازگشتم؛ عبیدالله پسر زیاد
فاسق فرزند فاجر را اطاعت کردم و
خداوند حاکم
عادل را نافرمانی نمودم و پیوند خویشاوندی را بریدم.
عمر بن سعد بر هر گروهی از مردم که میگذشت، روی از او برمیگردانیدند و چون به
مسجد میآمد، مردم بیرون میرفتند، هرکس او را میدید، دشنامش میداد.
و سرانجام در زمان حکومت
مختار به انتقام
شهدای کربلا کشته شد.
پایگاه اسلام کوئست.