عدم حمایت خدا از متوکل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: توکل، ظلم به انسان.
پرسش: کسی در تمام زندگیاش تنها به خدا
توکل کرده و از او کمک خواسته؛ چرا هنگامی که مورد ستمی قرار میگیرد، خدا از او حمایت نمیکند؟
پاسخ:
توکل، عبارت است از: اعتماد و اطمینان قلبی بنده در جمیع امور خود به خدا، و حواله کردن همه کارهای خود به او و تکیه بر حول و قوه الاهی.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «مورد دیگران نیز از
جبرئیل (علیهالسلام) پرسیدم: توکل چیست؟ پاسخ داد: آگاهی به این واقعیت که مخلوق، نه زیان میرساند و نه عطا و منعی دارد، و این که چشم از دست و سرمایه مردم برداری؛ هنگامی که بندهای چنین شد جز برای خدا کار نمیکند و به غیر او امیدی ندارد. و اینها همگی حقیقت و مرز توکلاند.»
این صفت با ارزش در صورتی حاصل میشود که انسان همه کارهایی را که در عالم هستی انجام میگیرد، از جانب پروردگار بداند و هیچ قدرتی را جز او مؤثر نداند و معتقد باشد که حول و قوهای نیست مگر به واسطه او. اگر کسی واقعا چنین اعتقادی داشته باشد، در دل به خدا اعتماد پیدا کرده و بر او تکیه میکند.
البته این بالاترین مرتبه توکل است، ولی توکل دارای مراتبی است که این جا فرصت بیان آنها نیست.
توکل به عنوان یک ویژگی پسندیده در آیات و روایات زیادی مطرح شده است که به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
«وَ عَلیَ اللَّهِ فَتَوَکلَُّواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛
اگر
ایمان دارید بر خدا توکل نمایید»، «إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُتَوَکلِِّین؛
خدا صاحبان توکل را دوست دارد.»
«وَ مَن یَتَوَکلَْ عَلیَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛
هر که توکل بر خدا کند، خدا او را کفایت میکند.»
امام باقر (علیهالسلام) فرمود: «کسی که بر خدا توکل کند مغلوب نمیگردد و هر که به خدا پناه آورد، شکست نمیخورد.»
حضرت علی (علیهالسلام): «توکل بر خداوند، مایه نجات از هر بدی و محفوظ ماندن از هر دشمنی است.»
از آنچه بیان شد روشن میشود که: « توکل» یکی از فضیلتهای اخلاقی است و بسیار مورد تأکید آیات و روایات، اما این بدان معنا نیست که انسان اگر توکل بر خدا نمود، دیگر دچار هیچ مشکلی نخواهد شد.
انسان طبیعتاً به گونهای است که اگر به خود وانهاده شود و هیچ مشکل و سختی خاصی نداشته باشد، به خود مغرور شده و به تکبر و استکبار کشیده شده و از عواقب سوء عملکرد خود و پیش آمدهای بعدی غافل میشود. برای پیشگیری از این معضل،
حکمت الاهی اقتضا نموده که زندگی دنیوی انسان محفوف به ضعفها و گرفتاریها و مشکلاتی طبیعی، یا خود ساخته انسان باشد، از این رو حوادثی چون بیماریها، مرگ و معلولیتها، فقر و غنا، سیل و زلزله و طوفان و آتش فشان، حشرات موذی و حیوانات درنده و... را بر جسم انسان محیط نموده و نفس او را با عقل، شهوت، هادیان الاهی از یکسو، و شیطان و خناسان انسی از سوی دیگر، و محدودیت در دنیا و لزوم علم و ایمان به غیب درگیر نموده است. مقابله انسان با معضلات جسمانی و نفسانیاش مکوّن شخصیت و هویّت او میگردند. عقل و فطرت از درون و انبیا و اولیا الاهی از برون هدایتگر او به سوی موضع گیری صحیح و دست یابی به کمال انسانیتاند و
شهوات حیوانی و امیال و آروزهای دراز از درون و شیاطین جنی و انسی از برون رهزن سعادت اویند، تا گل سر سبد آفرینش خود راه خود را برگزیند؛ زیرا
قضای الاهی بر اختیار او قرار گرفته و انسان گزیری از این امور ندارد!
از این رو باید گفت: کل عالم هستی با همه نعمات و بلاهایش صحنه امتحان و ابتلای انسان و سبب تعالی و ترقی نفس او در دنیا و آخرت است، و اگر این معضلات نبودند، ترقی و تعالی هم برای انسان محال مینمود.
در این میان سهم
اولیاء الله از بلایا بیشتر است؛ زیرا ایشان برای تعالی و ترقی مستعدترند. بلایایی که برای انبیا و اولیا پیش میآید، منتج چند امر است:
۱.
تقویت اراده و نفوس ایشان و گسترش سعه وجودی آنها و تقویت
ولایت تکوینی ایشان.
۲. ارتقای درجات ایشان در
منازل آخرت.
۳. تنفر هر چه بیشتر ایشان از دنیا و تبعات آن و رغبت بیشتر آنها به آخرت و آنچه نزد خداوند برایشان مهیا میگردد.
۴. تکثیر در تضرع و الحاح و التجا به حق و یاد خدا و کسب زاد و توشه بیشتر برای آخرت. البته خود اوَلیا نیز با رضایت و طیب خاطر از این بلایا استقبال میکنند و با پیش آمدن این گرفتاریها بر یقین و ایمان و رضایشان افزوده میشود و به خدا و ملاقات او شوق بیشتری پیدا میکنند؛ زیرا پشت سر نهادن هر امتحانی، ارتقای رتبهای را در پی دارد و عمر کوتاه دنیا در برابر آخرت، و بلایای این جا در مقابل نعمات پایدار آن اصلاً قابل مقایسه نیست. اگر نظری کوتاه به کربلای سال ۶۱ هجری بیفکنیم نمونههایی بارز از این عشق بازیها را مییابیم.
اما آنانی که ظرفیت کمتری دارند، تنها به اندازه مکتسبات و توان و کشش آنها مورد امتحان واقع میشوند، و اگر از آن امتحان سرافراز بیرون آمدند، نوبت به امتحانهای بعدی میرسد. توجه به این نکته ضروری است که همه امتحانات به یک نحو نیست. یکی به فقر امتحان میشود و دیگری به غنا، یکی به مصیبت امتحان میشود و دیگری به وفور نعمت، یکی با عافیت و دیگری به امراض و یکی به علم و موفقیتهای علمی و دیگری به توفیق عبادت و ریاضت! و ممکن است یک انسان گاهی به این آزموده شود و گاه به آن، و این بستگی به این دارد که خود را مهیای کدام آزمون کرده باشد. البته این آمادگی نتیجه سوابق عملکرد او است و چه بسا خود نیز به آن آگاه نباشد. امتحاناتی که ذکر آنها گذشت فراگیرند و هر انسانی به نوعی با آن درگیر است و گریزی از آن ندارد.
برخی ابتلائات در پی تخلفات انسان و سرپیچی او از فرامین الاهی پیش میآید، تا او را تنبیه نموده و متوجه خطای خود نماید. این گونه ابتلائات و امتحانات تنها برای غیر معصومین مورد پیدا میکند؛ زیرا آنان از هرگونه عصیان منزهاند، لذا آمرزش گناهان ایشان به واسطه این ابتلائات معنا ندارد.
در مورد دیگران نیز چند گونه تحقق مییابد:
عذاب مقطعی و کوتاه که به جهت تنبیه ایشان و دفع
غرور و
تکبر از آنها و سوق دادن آنها به سوی تضرع به درگاه الاهی و ذکر و
یاد خدا و اتمام حجت بر انسان!
برای کسانی که لجبازند و دست از غرور و استکبار خود بر نمیدارند، اینان با غرق شدن در نعمات دنیوی، وجود خدا و
قیامت و
مرگ، و
کرامت انسان را فراموش میکنند.
در اوج غرور و تکبر آنها عقوبت الاهی آنها را فراگرفته و یکسره آنان را وارد جهنم برزخی مینماید، تا قیامت نیز به عذاب اخروی واصل شوند.
نوع اول خود
نعمت الهی است و سبب بیداری و هشیاری انسان در طول عمر ایمانی خویش میگردد و صبر انسان بر این ناملایمات و استغفار و تضرع و
انابه او سبب محو سیئات، و تبدیل شدن آنها به حسنات و ارتقای درجه او نزد خدا میگردد و غفلت و بیخبری را از او دور میکند. و در نهایت او را از قهر و غضب اخروی خداوند رهانیده و مقرب درگاه الاهی مینماید، اما آن دو نوع دیگر عذاب الاهیاند که در دنیا دامنگیر طاغیان و عنودیان میگردد. گرچه ظاهراً در اوج خوشی و رفاه، زندگی کنند.
به تعبیر قرآن "هر انسانی اگر عذر و بهانه را کنار نهد، بر نفس خویش بصیر است"،
و بهتر از هر کسی بر نیات و اهداف و اعمال خویش آگاه است و اگر منصفانه بنگرد و از توجیهات و افکندن تقصیرات بر دوش دیگران دست بردارد، میتواند بر صواب یا بر خطا بودن خویش را دریابد. از این رو اگر در پی قصد سوئی یا عصیانی بلایی برایش پیش آمد، نشان آن است که خدا به او عنایت دارد و با این کار قصد دارد تا او به خود آید و دست از نیات سوء و کردار ناشایستش بردارد، که اگر شکر این
نعمت (بلا و تنبیه) را نهاد و از آن امور دست کشید، رحمت و
نعمتهای الهی او را فرا میگیرد و ارشادات و الهامات الاهی او را از راه ناصواب آگاه و از کار ناپسند باز میدارد؛
لکن اگر نسبت به
اوامر و نواهی الهی متهاون و نسبت به تنبّهات و اتمام حجتهای خدا بی اعتنایی نمود، خدا نیز او را به خود وا مینهد و او را از تنبهات محروم و در رفاه و آسایش غرق میکند تا تدریجاً به طور کلی از خدا و رحمت او فاصله گرفته و مستحق عقاب دایم گردد. (استدراج).
خلاصه اینکه: دنیا و مادیات و زرق و برق آنها و جمیع حوادث آن، امتحان و ابتلای الاهی نسبت به انسان هستند، تا برخورد و درگیری با آنها سبب تکوّن شخصیت و هویت او و ارتقای انسانیت او شوند، (اگر به طور بهینه از آنها بهرهور گردد و از رهنمود انبیا بهره جوید، تا عکس العمل مناسب را در مقابل آنها داشته باشد) لکن اگر به خطا رفت، چندین بار گوشمالی میشود تا دست از لجبازی و عناد بردارد، اما اگر متنبه نشد، یا دچار
عذاب استیصال میشود و یا دچار
عذاب استدراج.
امتحان و آزمایش انسانها از سوی خداوند متعال از سنتهای الاهی است.
قرآن کریم میفرماید: "آیا مردم پنداشتهاند که با گفتن این که ایمان آوردیم رها میشوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟ ما امتهایی را که پیش از آنان بودند، آزمایش کردیم، خدا راستگویان و دروغگویان را کاملاً میشناسد".
گاهی قرآن از یک آزمایش عمومی که متوجه تمام بندگان خدا میگردد نام میبرد و میفرماید:"یا مردم پنداشتهاند که با گفتن این که ایمان آوردیم رها میشوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمیگیرند"؟
گاهی قرآن از یک رشته آزمایشهای خصوصی پرده بر میدارد که متوجه اشخاص و طائفه معیّنی بوده است، و این موضوع یک رشته از قصهها و
داستانهای قرآن را تشکیل میدهد؛ مانند داستانهای پیامبران و قومشان.
آیات در زمینه آزمایشهای عمومی بیش از آن است که در این جا آورده شود. در این جا به برخی از موارد امتحان و آزمایش های الاهی در قرآن به شرح ذیل اشاره میشود:
خداوند به وسیله مشکلات و سختیها افراد بشر را آزمایش میکند؛ چنان که میفرماید: «قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش میکنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان».
مشکلات و دشواریها بسان کورهای است که به
آهن، صلابت و استقامت میبخشد؛ انسان نیز در کوره حوادث و مشکلات، پر قدرت و نیرومند میگردد و قادر به شکستن موانع از سر راه زندگی و سعادت خود میگردد. بلا، اثر تربیتی داشته و تربیت کننده فرد و بیدار کننده جامعه است. سختی بیدار ساز و هوشیار کننده انسانهای خفته و تحریک کننده عزمها و ارادهها است. شدائد همچون صیقلی که به آهن و فولاد میدهند هر چه بیشتر با روان آدمی تماس گیرد، افراد را مصممتر و فعالتر و بُرّندهتر میکند؛ زیرا خاصیت حیات این است که در برابر سختیها مقاومت کند و آماده مقابله با آن گردد، سختی مانند کیمیا خاصیت انقلاب ماهیت را دارد و جان و روان آدمی را عوض میکند.
چنان که قرآن کریم میفرماید: شرور و خیرها نیز از آزمایشهای الاهی محسوب میشوند.
پس حتی خوبیها میتوانند عاملی برای امتحان باشند؛ مثلاً به کسی مال و ثروت و یا مسئولیتی که موجب افزایش آبرو و عزت است میرسد، ولی آن شخص نمیتواند به خوبی از چنین موقعیتی استفاده کند و
شیطان او را گمراه میکند.
امتحانات الاهی همیشه به وسیله حوادث سخت و ناگوار نیست، بلکه گاه خدا بندگانش را با وفور نعمت و کامیابیها آزمایش میکند،
چنان که قرآن کریم از قول
حضرت سلیمان (علیهالسلام)]] میفرماید: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا
شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است!»
گروهی که، غرق در
نعمت میشوند و امکانات مادی از هر نظر در اختیارشان قرار میگیرد، آزمایش آنان این است که آیا در چنین شرایطی، قیام به وظیفه شکر نعمت میکنند و به فقرا کمک میکنند یا غرق در
غفلت و
غرور و
خودخواهی و
خودبینی میشوند.
قرآن کریم میفرماید:" بدانید: مالها و فرزندان شما مایه امتحان میباشند".
قرآن مجید درباره
نگهبانان دوزخ و شماره آنان یادآور میشود که ۱۹
فرشته از آن نگهبانی میکند، آن گاه میافزاید: این گزارش، وسیله امتحان و آزمایش است، آنان که ایمانقوی و نیرومندی به غیب و امور پوشیده از حس دارند، این گزارش را از صمیم دل میپذیرند، ولی گروه دیگر به تکذیب آن میپردازند، چنان که میفرماید:"ما
نگهبانان دوزخ را فرشته و تعداد آنان را نوزده نفر قرار ندادیم، جز برای آزمایش افراد کافر".
در جایی از قرآن مجید مجموع آنچه را که در روی زمین قرار دارد، مایه آزمایش دانسته آن جا که میفرمایند: "ما آنچه که در روی زمین است زیور آن قرار دادیم، تا بیازماییم که کدام یک نیکوکارتر است".
البته در این جا جای این سؤال است که اگر اینگونه است، پس چرا اولیای الاهی و امامان و پیامبران مورد آزمایش قرار میگیرند؟ جواب آن آن است همان گونه که قبلاً بدان اشاره شد، این یک سنت عام الاهی است و همه را در بر میگیرد.
[[امام علی|امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) فرمود: "ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبیاء درجة و للاولیاء کرامة"؛
یعنی انبیا هم مورد آزمایش قرار میگیرند تا بر درجاتشان افزوده گردد.
بنابراین، اگر انسان مؤمن در زندگی دچار مشکل شد، باید آن را به فال نیک بگیرد، و آن را امتحان و آزمایش الاهی تلقی کند، نه این که تصور کند خداوند او را رها کرده و توجهی به او ندارد. همان گونه که اولیای الاهی این گونه میکردند.
امام حسین (علیهالسلام) در
روز عاشورا هرچه عرصه بر او تنگ تر میشد، میفرمود: خدایا راضی به قضای تو و تسلیم امر تو هستم.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «عدم حمایت خدا از متوکل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۸/۸.