صادقین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: خدا، برهان عقلی، آیه صادقین، اهل بیت.
پرسش: آیا با
برهان عقلی میتوان نشان داد که مراد از «صادقین» در
آیه صادقین،
اهلبیت (علیهالسّلام) است؟
«یا اَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَهَ وَ کونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ؛
ای مؤمنان! از خدا پروا کنید و همراه راستگویان باشید.»
صدق، قلمرو گستردهای دارد و صدقِکرداری، گفتاری، عقیدتی، اخلاقی، اجتماعی و... را شامل میگردد. این عناوین و عرصهها نیز مراتبی دارند و از مرتبه ضعیف و متوسّط تا قوی را در بر میگیرند.
بنابراین، اگر خدای متعال
امر کند که از «صادق» پیروی کنید و «صدق» را به نوع خاصّی مقیّد نسازد، در مییابیم که مراد الهی، صدق در همه عرصههاست؛ یعنی آن شخص نمیتواند در عرصهای واحد صدق و در عرصه دیگری فاقد آن باشد. مثلاً در اقوال، صادق، ولی در کردار، کاذب و در نتیجه، فاسق باشد. همچنین وقتی «صادقین» پیشوایی و
امامت دیگران را بر عهده دارند، نمیتوانند در مرتبههای ضعیف صدق باشند. لذا پیروی از صادقی که اینگونه نیست، یعنی پیروی از
کذب و یا
فسق او و عقلاً از خدای حکیم، چنین حکمی قبیح است و از قادر متعال و مطلق، قبیح صادر نمیشود.
همچنین قرآن، صریحاً از پیروی کسانی که در نقطه مقابل صادقین هستند،
نهی میکند و میفرماید:
«وَ لاَ تُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ؛
و از آن کس که قلبش را از یاد خود
غافل ساختهایم و از
هوس خود پیروی کرده، اطاعت مکن.»
«وَ لاَ تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ..؛
از
کافران و
منافقان، فرمان مبر.»
«فَلاَ تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ؛
از تکذیب کنندگان، اطاعت نکن.»
«وَ لاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ؛
از راه فسادگران، پیروی مکن.»
گفتنی است منافقان
شهادت میدادند که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) «رسول اللّه»، یعنی فرستاده خداست، ولی قرآن میفرماید: دروغگو هستند؛ یعنی گفتار و قلبشان هماهنگ نیست، وگر نه محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسول اللّه است:
«وَ اللهُ یشْهَدُ اِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ؛
خداوند، شهادت میدهد که منافقان، دروغگو هستند.»
در این باب، آیات و روایات فراوانی آمده و بدیهی است که فقدان صداقت در برخی عرصهها یا برخی مراتب، مساوی با وجود
کذب و در نتیجه،
گناه است و محال است خدا، دستور دهد از کذب و فسق و فجور و انحراف در هر زمینهای پیروی شود. حتّی اعوجاجها و انحرافهای عقیدتی و سیاسی که کمتر از انحراف اخلاقی نیست و نتیجهاش پیدایش
خوارج، منافقان،
سلفیگری و... میشود.
حال که اثبات شد معنای «الصادقین» در آیه، کسانی هستند که دارای کاملترین مراتب صدق در همه عرصهها هستند، اثبات میگردد که تنها مصادیق آنان، پیامبر و اوصیای او (علیهمسلاماللّٰهاجمعین) است.
فخر الدین رازی، برهان محکمی در ذیل آیه دارد که اثبات میکند مصداق «الصادقین» در این آیه،
معصومان (علیهالسّلام) است.
او میگوید: چون خداوند به صورت مطلق و بدون قید میفرماید: با صادقین باشید، پس قطعاً «صادقین» باید
معصوم باشند تا واجب الاطاعه گردند؛ وگر نه اگر معصوم نباشند، آلوده به گناه و پلیدیها خواهند شد و ممکن نیست خدا بفرماید: از گناه و آلودگی پیروی کنید؛ زیرا
تناقض میشود که یکجا بگوید: دروغنگو، شراب مخور، گناه نکن و در جای دیگر بگوید: پیرو دروغگو، شرابخوار و گناهکار باش. این، همان تناقضِ محال است.
فخر رازی، متوجّه بوده که این تفسیر، مؤیّد
مذهب شیعه و به زیان
اهل سنّت است. از اینرو، با زحمت و تلاش کوشیده تا سرپوشی بر این اشکال بگذارد. لذا میافزاید که قبول داریم مفهوم آیه، این است که در هر زمانی باید معصومی باشد، چرا که مخاطب آیه، همه
مسلمانان در همه ادوار هستند؛ امّا ما این معصوم را مجموعه امّت میدانیم، نه یک شخصیت حقیقی؛ چرا که اگر مراد، شخص خاصّی باشد، شناخت چنین شخص معصومی در تمام دورانها میسّر نیست. لذا فرمان الهی در آیه، تکلیف ما لایطاق خواهد بود. از اینرو، آیه، دلیل دیگری بر
حجّیت اجماع مؤمنان و عدم خطای مجموعه امّت اسلامی است.
فخر رازی، درست شبیه همین ادّعا را در «
آیه اولی الام ر» دارد و چنانکه در آنجا گفته شد، این توجیه، مقبول نیست و آنچه در ردّ سخن وی مطرح شد، اینجا نیز جاری است. لذا از تکرار آنها پرهیز میکنیم.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «صادقین» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۴/۲۹.